رضا موزونی*
عنوان «وزارت» برای آموزش و پرورش کوچک است
آموزش و پرورش تنها یک نهاد و دستگاه دولتی نیست آموزش و پرورش را با شاخصه های جمعیتی و پراکندگی در جغرافیای ایران را باید یک کشور دانست.
واقعیت این است که بعضی از ادارات در حالی عنوان وزارت را برپیشانی دارند که در مراکز استانها یک ساختمان با تعدادی کارمند داشته و نهایتاً در شهرستانها یک اتاق کوچک چند متری با یکی دو نفر پرسنل نمایندگی آنها را به عهده دارند. اما کافی است در شهر و بخش و روستای خود چشمهایت را بچرخانی و مدرسه ای را در اولین نگاه به عنوان مکانی دولتی ببینی! کجای این کشور پهناور را می توانی نشان دهی که در آن معلمی و یا دانش آموزی نباشد!؟ تعداد بیش از ۵۵۹ هزار کلاس درس و بیش از ۱۳ میلیون نفر معلم و کارمند و دانشآموز در این کشور، خود گویای وسعت این نهاد مظلوم است که وزیر و مدیرکلاش دلش را باید به تعداد مدارسش تکه تکه کند و هر تکه از دلش را در مدرسهای جا بگذارد که در این جغرافیای پهناور دست خوش اتفاقی ناگوار نگردند .
آموزش و پرورش تنها یک نهاد و دستگاه دولتی نیست. آموزش و پرورش را با شاخصههای جمعیتی و پراکندگی در جغرافیای ایران را باید یک کشور دانست؛ کشوری که تعداد جمعیتاش از بسیاری کشورهای حاشیه نشین خلیج فارس و اروپا و ... بیشتر است! طبیعی است برای کشوری ۱۳ میلیون نفری عنوان وزارت کوچک باشد! آن هم کشوری که صد در صد جمعیتش از اهالی فرهنگ و هنر و ادب است!
اختیارات وزرای کشور ِ آموزش و پرورش چگونه باید در اندازهی وزارتخانههایی باشد که جمعیت انسانی آنها در کشور، کمتر از جمعیت آموزش و پرورش در یک استان است؟ پذیرفتن مسوولیت کشورِ آموزش و پرورش با چنین وضعیتی دل شیر می خواهد! چرا که در یک کشور هزاران اتفاق از حوادث بزرگ و کوچک به وقوع میپیوندد و این اتفاقات برای یک کشور پهناور و پرجمعیت طبیعی است. اما تنها در کشورِ آموزش و پرورش است که در کمترین زمان ممکن، یک دعوای دانش آموزی رسانهای می شود و وزیرش باید در چند ساعت بعد پاسخگو باشد، که هست.
وزارت آموزش و پرورش، برادر بزرگ همه وزارتخانههاست که با صبوری و عزت نفس با سهم ناچیز اعتبارات و وسعت هزینههایش، بزرگ منشانه ولی دردمند سکوت کرده است.
برادری مظلوم که غمخوار خانواده شده است. اگر برای خانواده اتفاقی رخ دهد همه چشم به فرزندان او دوختهاند که پای در راه نهند و در میدان باشند. برادری که فرزندانش برای انتخابات و مناسبتهای ملی به چشم می آیند و افتخار و اعتبار خانوادهاند ولی در موقع تقسیم اعتبارات در صف آخر است و به خاطر آرامش خانواده دم برنمیآورد!
برادری که با هزار رنج و زحمت فرزندانش را بزرگ می کند، با سواد می کند، به مجلس می فرستد، به وزیری و وکیلی می رساند تا عصای دست پدر و امید دل خانواده اصلی خود باشند، اما دریغ که صندلی های وکالت و وزارت حافظه آنها را دچار فراموشی میکند و کار به جایی می رسد که برای آموزش و پرورش که بزرگشان کرده است گاه بر طبل نامهربانی می کوبند!
کوتاه سخن آنکه عنوان وزارت برای کشور آموزش و پرورش کوچک است همه وزرا و نمایندگان و مسوولان فرزند آموزش و پرورشاند و حرمت پدر و خانواده بر آنها واجب !
وقت آن است وزارت خانههایی که سالهاست در بخش رنگین سفرهی اعتبارات نشسته و جا خوش کرده اند، کمی حرمت بزرگتری و کوچکتری را به جا آورند و قبل از برداشتن لقمه از سفره به برادر بزرگترشان تعارف کنند که سرسفره و در جایی مناسب خود بنشیند. نمایندگان پارلمان، فرزندان دیروز و امروز خانواده آموزش و پرورش فراموش نکنند که نردبان مجلس پایه هایش در زمین آموزش و پرورش است.
* مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشور
ارسال دیدگاه