رضا زنگوئی*
چشمِ بیمار و جدول حساب
تا جدول حساب و کتاب را جلوی ما نگذارند، تا ما را بدهکار نکنند، تا بر سر ما منت ننهند، متوجه خیلی چیزها نمیشویم. به ویژه حساب داشتههامان دست ما نمیآید مخصوصا آنچه خداوند به تفضل در اختیار ما قرار داده است.
داشته ها را نمی شماریم. اصلا حواس مان هم به آن نیست، مگر روزی که به مشکل بخوریم. مثل پیرمرد مو سفید کرده قصه ما که در ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ بیمار ﺷﺪ و ﭼﻨﺪ روزی ﻗﺎدر ﺑﻪ دﯾﺪن ﻧﺒﻮد. ﺑﻌﺪ از ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﺑﻪ دﮐﺘﺮ و ﻣﺼﺮف دارو، دﮐﺘﺮ ﺑﻪ او ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﻋﻤﻞ ﺟﺮاﺣﯽ داد و ﻣﺮد ﻣﻮاﻓﻘﺖ ﮐﺮد. ﻫﻨﮕﺎم ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪن از بیمارستان، برگه تسویه حساب را به پیرمرد دادند تا هزینه جراحی را بپردازد.
پیرﻣﺮد همین که برگه را گرفت ﺷﺮوع ﮐﺮد ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮدن. ﺑﻪ او گفتند که ﻣﺎ میتوانیم ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ وﻟﯽ ﻣﺮد ﻫﻤﭽﻨﺎن ﮔﺮﯾﻪ میکرد. دوﺑﺎره گفتند: میتوانیم ﻣﺨﺎرج را ﻗﺴﻄﯽ بگیریم وﻟﯽ ﻣﺮد ﮔﺮﯾﻪاش ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ.
ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪند و از او پرسیدند: ﭘﺪرﺟﺎنﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽاﻧﺪازد؟ نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮدازﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮد ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ اﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮا ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽاﻧﺪازد ﺑﻠﮑﻪ چیزی که مرا به گریه میاندازد این است ﮐﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎل به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ را ﻋﻄﺎ ﮐﺮد، بی هیچ منتی اما من قدر ندانستم. با من به حساب و کتاب هم نپرداخت و باز من حواسم نبود.
او گریه می کرد و می گفت. دیگران هم حرف به حرف کلمات او را به تأمل می شنیدند و چه بسا ما که می خوانیم هم، چنین حالی را داشته باشیم. واقعا تا نوبت به حساب و کتاب نرسد، فکر نمی کنیم.
اما وقتی نوبت فکر کردن رسید خدا کند به سمتی برویم که تامل ما را به حقیقت برساند. تفضل الهی را نشانه مهر حضرت دوست بدانیم و با خود عهد ببندیم که با حضرت دوست تا همیشه بر مدار دوستی باشیم. او منت نمی گذارد ما هم بی منت، دست بندگانش را بگیریم. او لطف را در حق ما تمام می کند ما هم به وسع خویش لطیف شویم و با دیگران به همین قاعده رفتار کنیم.
رفتاری که کنش متقابل دیگران را هم بر می انگیزد و نتایج شیرینش را در حلاوت کام مردمان می توان دید. در رونق زندگی که جامعه را زیباتر میکند. به این مهم بیشتر بیندیشیم.
*کارشناس رسانه
ارسال دیدگاه