فرزندم را در راه امام حسین(ع)، تقدیم به خدا کردم

طوبی شکری، مادر شهید حسین جهانی در مراسم افطاری سفره مهربانی که در فشافویه برگزار شد، گفت: حسین، در روز عاشورای حسینی در قرچک ورامین به دنیا آمد، کلاس اول را هم در قرچک تحصیل کرد و بعد محل سکونت‌‌مان را به حسن‌آباد فشافویه منتقل کردیم. اوایل مقطع راهنمایی بود که متوجه شدم فقط در نصف کلاس‌ها حاضر بوده و در مابقی کلاس‌های درس حضور نداشته است، زمانی که معاون مدرسه‌شان چندتا از دانش آموزان را فرستاد بود تا من به مدرسه بروم متوجه عدم حضور حسین در مدرسه شدم، معاونش فکر می‌کرد حسین در جایی مشغول به کار است.

وی ضمن اشاره به علاقه فرزندش برای حضور در بسیج بیان کرد: یک روز صبح که حسین آماده رفتن به مدرسه بود از او پرسیدم که کجا می‌رود؛ او در جواب سوالم تنها به کلمه مدرسه اکتفا کرد، اما دوباره پرسیدم؛ بعداز مدرسه کجا می‌روی؟! با شنیدن این حرفم حسین از خجالت سرخ شد و در جواب گفت؛ اسمم را در بسیج نوشته‌ام، ولی الان که شما متوجه عضویت من در بسیج شده‌اید دیگر نمی‌خواهم به مدرسه بروم، چون درس‌های بسیج برای من کافی است.

شکری در ادامه صحبت‌های فرزندش در رابطه با ضرورت حضور در جبهه‌های جنگ اظهار کرد: در حال حاضر جنگ است و اگر جوانان دیگر هم از این کار بخواهند شانه خالی کنند، پس چه کسی به دفاع برود؟ ناراحتی و دلشوره من از سن سیزده سالگی حسین بود که چگونه با این سن کم قصد رفتن به جبهه رو دارد، حسین که متوجه حالم شد گفت؛ فقط میخواهم یاد بگیرم که وقتی دشمن پا به مملکت ما گذاشت و خانه‌های ما را تصرف کرد ما بتوانیم اسلحه در دست بگیریم و دفاع کنیم.

او از خاطرات زمان رفتن فرزنش به جبهه گفت: زمانی که حسین به بسیج رفت به قرچک بازگشت و در پایگاه بسیج قرچک ثبت نام کرد. یک‌سال طول کشید تا حسین به منطقه رفت در آن زمان از دوری او دلتنگ بودم و قصد داشتم برای دیدنش به منطقه بروم و آنجا بود که نوجوانانی کم سن وسال تر از حسین را هم در منطقه دیدم. حسین از رفتنم به منطقه ناراحت و شرمنده بود، بعد از رفتن حسین به کردستان و اهواز، زمان سربازی‌اش فرا رسید و زمانی که می‌خواست عازم سربازی شود یه عکس از امام خمینی (ره) به من داد و از من خواست به عنوان امانت نگهدارم تا زمانی که از سربازی برگردد درحال حاضر نیز چهل سال از زمانی که حسین این عکس را به من داده است، می‌گذرد.

مادر شهید جهانی در پایان به شباهت شهادت فرزندش با امام حسین(ع) اشاره و تاکید: وقتی که پیکر حسین را آوردند، بدنش را ندیدم ولی به من گفتند پسرم سر ندارد، من به یاد امام حسین(ع) افتادم که سری در بدن نداشت.

خبرنگار دانش آموز: مهدیس حسین‌زاده