غلامرضا بنی اسدی*
چینش سه عید، به ترتیب نقش آفرینی در عاشورا
شاید رازی باشد در این مناسبت تقویمی. در این ولادتهایی که سه روز را لباس عید پوشانده است. سه تولد، درست به همان ترتیب نقش آفرینی در عاشورا. اول، حسین(ع) میآید که امامِ عاشوراست و عالم با او تنظیم میشود. بعد عباس میآید- که سلام خدا بر او باد- و ابوالفضل میشود تا فضیلت را از نو معنا کند. در بامدادِ بعد، در پنجمِ شعبان، چشم خورشید به طلوع سید الساجدین روشن میشود که باید بعد عاشورا، هم در شانِ امامتِ حسین(ع)، ظاهر شود و هم پرچمِ عباس را به دوش کشد.
شاید رازی باشد در این ولادت ها که ترتیب شان ها و نقش ها در عاشورا را از همان اول معنا می کند. انسان با امام حسین(ع) راه بیرون آمدن از سایه ها را می آموزد. خویشتن را در پرتو انوار حسینی می بیند و می شناسد. این شناخت او را علیه بیداد در همه شئون و شعوبش می شوراند. منکرات را برایش در سیاهه سیاهی ها، می شمارد و زندگی اش را جوری مهندسی می کند که هم بایستگی ها برایش روشن می شود هم نابایستگی ها آشکار. کیست که حسین(ع) را بشناسد و نداند که باید با یزیدیسم، جهاد کرد؟ یزیدیسم هم فقط به جغرافیای شام و بازه زندگی یزید خلاصه نمی شد و الا با مرگ او انسان به خلاصی می رسید. او در گذر زمان بازتولید می شود، در خصلت های باطل. همین می طلبد تا با نوسازی ایمان به حقیقت که حسین نماد آن است، خود را تجهیز کنیم. مجهز باشیم به فضیلت هایی که عباس نماد تام و تمام آن بود در تعریف نسبت خود با ابا عبدالله. آنچه در کربلا و در کنار علقمه افتاد اگر چه اوج بود اما ادامه طبیعی مسیر حرکتی بود که پسر ام البنین می پیمود. نمی شود به عظمتی چنان رسید جز این که در مسیری چنان، راه پیمود. در کربلا، در عاشورا، غروب نیست بلکه طلوع است. یک آغاز دیگر در شکوه امامت حضرت سجاد علیه السلام. انسان است و امامی که کلامش از آفتاب راهنماتر و از تیغ براتر است. مومنان را راه می نماید و باطل کرداران را می شکند و طومار جهلالتی که برای انسان آرزو می کنند را می درد. روشنایی منطق حسینی و سیره ابوالفضلی، که امروز در میان آزادگان جهان، مشق می شود، رهین تبیین مجاهدانه امامی است که شام را به صبح کشاند. مردی که در مسجد اموی، خطبه علوی خواند. در برابر چشمانی که دین را در لباس آل ابوسفیان باور کرده بودند و شام را ام القرا می پنداشتند از رسول الله گفت و مکه و منا را سجل معرفتی و جغرافیای حقیقت خواند. او بود تا آنچه "نابود" می خواسندش را دوباره چنان "هست" کند که هر چه یزیدیان "هست" نمایی کرده بودند، "نابود" شود. این که یزید، چوب خیزران برزمین می گذارد و لب های مطهر حسین را نمی آزارد، نه از خوبی او که از تبیین خوب امام سجاد است که چشم ها را به حقیقت باز کرد. باری، شاید رازی باشد در این توالی عید در سوم و چهارم و پنجم شعبان، به نام حسین و عباس و سجاد(علیهم السلام). رازی که ما را به ضرورت تنظیم زندگی در هندسه ای چنین توجه دهد. به این که امروز هم باید در تاسی به انوار پاک، هم جان را تابناک کرد و هم برای روشنی مستمر در جهان کوشید. این راز را باید خواند و به نام خدا آغاز کرد حرکت در مسیر حقیقت را...
کارشناس رسانه*
ارسال دیدگاه