*زهرا عین آبادی
دلگویههای یک دهه هشتادی برای سردار دلها
سلام ای بهترین رفیق، سردار دلهای غیرتمند در این روزها خیلی دلتنگیم؛ ای کاش هیچ گاه از خواب بیدار نمی شدیم، صبحی که تمام روان ما را پریشانخاطر کرد و ناراحتی همه ایران و بهتر است که بگویم همه این جهان را فرا گرفت.
در کسری از ثانیه، نبودنت و شهادتت تیتر نخست تمامی روزنامه ها و اخبار گیتی شد، شاید ذهن و گمان ها هم گنجایش پذیرش این خبر را نداشت، باید بگویم هنوز هم این خبر را باور نکرده ام و باورش برایم خیلی سخت است؛ نمی دانم شاید بخشی از خیالات و خوابم بوده در خوابی بودم که سردار ما را تنها و بیکس در غربت شهید کردند؛ اما من که تا قبل از نبودن و شهادتت تو را نمیشناختم و چه قدر افسوس میخورم.
ای بزرگ مرد ایرانی، از مردان سرزمین مقدس جمهوری اسلامی؛ ای مرد خوش غیرت ایرانی، نماد استقامت، دلتنگم...
ایران حال و هوای خیمههای سوخته را دارد، که در نبود عمو دلهره دارد، بی شک شبیه علیاکبر اربا اربا شدنت، شبیه عباس علمدار بودنت، یک کربلا را در وجود خداوندی تو تا ابد جاری و ساری کرده است واین شعر برایم تداعی رشادت های عباس گونه توست:
رقص جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند در نقص خود رقصی کنند
نمیدانم این چه سر و رازی است از کربلا تا به الان، شهادت برای قاسمها شیرین است، خوش به سعادت مادری که حاج قاسم سلیمانی را اینگونه تربیت کرده، که جان خود را برای دفاع از آرمانهای اسلام و زنده نگه داشتن آن فدا کرد و یک تنه جلوی داعش و تمامی دشمنان اسلام ایستادگی کردی.
حاج قاسم، تو رفتی تا در این کره خاکی حقی از مظلومی پایمال نشود.
سردار عزیزم ما ملت ایران، جوانان و نوجوانان این مرز بوم انتقام سخت را از کسانی که تو را مظلومانه و بیکس در غربت به شهادت رساندند، خواهیم گرفت و تا ابد پای آرمانها، درس جهاد، مقاومت و ایستادگی تو همچون مالک اشتر علی در کنار ولی فقیه خواهیم ماند.
صبح پیروزی نزدیک است.
* خبرنگار پانا
ارسال دیدگاه