برگی از خاطرات آزاده سرافراز «احمد عقیقی»
وقتی ظرف مشترک غذا و نظافت موجب شیوع بیماری در اسارت شد!
قم(پانا)-کمبود ضروری ترین امکانات در دوران اسارت یکی از مصایبی بود که آزادگان سرافراز در کنار تحمل انواع شکنجهها با آن دست و پنجه نرم میکردند و به بخشی از آنها در خاطرات «احمد عقیقی» فرهنگی و آزاده ناحیه یک قم اشاره شده است.
به گزارش روابط عمومی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان قم، «احمد عقیقی» از آزادگان سرافراز اهل یکی از روستاهای شهرستان ماه نشان استان زنجان است. وی دوران خدمت سربازی را در پادگان عجب شیر ارتش در استان آذربایجان شرقی گذراند و در روزهای آخر جنگ تحمیلی به همراه تعدادی دیگر از سربازان ارتش به اسارت نیروهای دشمن درآمد.
«عقیقی» پس از حدود دو سال اسارت، در مرداد سال ۶۹ به میهن اسلامی بازگشت و در آموزش و پرروش قم مشغول خدمت شد.
وی خاطرات دوران اسارت خود در اردوگاه ۱۲ تکریت عراق را به طور کامل ثبت کرده و کتاب خاطراتش با عنوان «از ماه نشان تا تکریت» از سوی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان قم در
حال ویرایش، تدوین و انتشار است و بزودی رونمایی خواهد شد.
در بخشی از خاطرات اسارت «احمد عقیقی» آمده است:
«با گذشت چند روز از اسارت در اردوگاه ۱۲، به جز لباس، تعدادی دمپایی و دو تخته پتو چیزی در اختیار نداشتیم. کمبود امکانات فردی و عمومی از جمله سرویس های بهداشتی و حمام که تعدادش برای هزار نفر به انگشتان دست هم نمی رسید، بسیار زجرآور بود. از این رو، یکی از اتاق های اردوگاه را بدون دیوارکشی و کانال کشی به دستشویی تبدیل کرده بودند.
ما هر روز می بایست فضولات و نجاسات این دستشویی را با تشت های پلاستیکی به بیرون از اردوگاه انتقال می دادیم، سپس آنها را شسته و با همان تشت ها از آشپزخانه برای اسرا غذا می آوردیم. برای خوردن غذا هم نه قاشقی وجود داشت و نه ظرفی! و اسرا با دست و یا هر وسیله ای که دم دستشان بود، غذا را میل می کردند. این بود که به تدریج بیماری هایی همچون اسهال خونی، قال و ذها و ... کل آسایشگاه را در بر گرفت.
نبود حمام، آب لوله کشی بهداشتی، صابون و پودر لباسشویی، اسراء را بیش از پیش در معرض بیماری های عفونی قرار داده بود. بعثی ها برای اینکه جلوی شیوع بیماری های واگیر دار را بگیرند، یکی از آسایشگاه ها را قرنطینه کرده بودند و بیماران عفونی حاد را به آنجا می فرستادند. خود آنها نیز از این وضع احساس خطر می کردند.»
ارسال دیدگاه