ریشه یاس زدگی در جامعه
هادی سروش
تهران (پانا) : در صورت بروز «یأس زدگی» راه برای بیرون رفت جامعه از این پدیده شوم در این است که؛ اول مسئولان باید موضع خود را صادقانه روشن کنند که آیا «نمی خواهند» کار کنند و زمینه ی پیشرفت و آرامش جامعه را فراهم آورند، و یا «نمی توانند» و یا دیگرانی هستند که در ادبیات سیاسی امروز به «دولت پنهان» شناخته می شوند ، «نمی گذارند»
به گزارش پایگاه خبری جماران، «اضطرابات» سیاسی، به اضطرابات اجتماعی منجر می شود و در نتیجه اضطراب اقتصادی را تولید می کند که دردناکترین اضطرابات در جوامع بشری است.
چرا دردناکترین؟ چون مشکلات اقتصادی که از سوی سیاستمداران و سیاست های کلان ایجاد می شود، نه تنها باعث آسیب های ظاهری مانند بیماری ها و ... می شود، بلکه باعث«دین زدایی» شدید، و از همه بالاتر؛ باعث«نابودی غیرت» در خانواده و جامعه می شود که اعتیاد و تن فروشی مصداق روشن آن است.
پیامبر رحمت(ص) فرمودند: «خدایا در "نان" [امور اقتصادی] برای ما گشایش وبرکت قرارده که اگر [درجامعه] بین ما و نان فاصله افتد از نماز وروزه و دیگر دستورات دینی خبری نخواهد بود! / بارک لنا فی الخبز ولا تفرق بیننا وبینه فلولا الخبز ما صلینا ولا صمنا ولا أدینا فرائض ربنا». ( کافی؛ج ۶ ص۲۸۷)
جناب مولوی می گوید: آدمی اول حریص نان بود * زانک قوت و نان ستون جان بود (مثنوی - دفترچهارم)
یعنى انسان قبل از هر چیزی نیاز به نان را احساس مى کند و این نیاز مادی در بالاترین روحیات معنوی آدمی دخالت دارد.
این حقیقت، آنچنان قطعی و غیرقابل انکار است که نه تنها روی فرد تاثیر گذار است بلکه روی جامعه هم تاثیر ژرفی دارد.
باور این قلم این است که هر مسئول - به واقع و یا به ظاهر- معنویت زده و شعار گرا، رفته رفته به شکست نزدیک می شود.
دلیل ما این سخن زیبای استاد شهید مرتضی مطهری است؛«شکى نیست که عوامل اقتصادى از اساسى ترین عوامل زندگى بشر است.همه افراد بشر براى همیشه نمى توانند از این شرایط سرپیچى کنند، اگر هم یک فرد سرپیچى کند، همه افراد این جور نیستند اگر هم جامعه اى موقتا سرپیچى کند، براى همیشه نمى تواند». ( اسلام ومقتضیات زمان؛۷۲/۲)
اجازه دهید به موضوع مقاله بازگردیم، درچالش های جامعه، قهرا شهروندان برای دستیابی به خروج از حالت سختِ «هراس» به جستجوی مدیرانی خواهند بود که بتوانند مشکل راحل کنند. حال اگرحاکمان و مدیرانِ منتخب، خود آسیب زده باشند، حتماجامعه را با یأس شدید مواجه می کنند.
در جامعه«یاس زده» نیروهای کیفی بی تحرک می شوند و آن دسته از «مغز»هایی که توانایی هجرت دارند، فراری می شوند والبته درسوی دیگر؛ جاهلان و متملقان، جایگزین می شوند! سه واژه پر معنای سیاسی - اجتماعی در روند «یأس زدگی» بسیار دخیل است و آن سه ؛ «نمی خواهند - نمی توانند - نمی گذارند» است.
واژه اول؛ نمی خواهند:
چگونه مدیران جامعه نخواهند که موفق باشند و زمینه آرامش و دست یابی شهروندانشان را به آنچه حق آنان است، مهیا نسازند!؟
پاسخ روشن است، وقتی حاکمان در مسائل غیر ضروری داخلی و یا خارجی غرق شوند و یا استفاده از مشاوران یک دست و یا سماجت بر رای و نظر خود داشته باشند، تحقق مفهومِ «نمی خواهند» شکل می گیرد و به راحتی افکار عمومی قضاوتش این می شود که مسئولین «نمی خواهند» که کشور و مردم آرامش و موفقیت و پیشرفت داشته باشند!!
چنین چیزی گرچه برای شمای خواننده غیر ممکن است، اما باور این "غیر ممکن" با مطالعه دقیق تاریخ سیاسی دولت ها و ملت ها، "ممکن" می شود. با نگاه گذرا به حاکمیت فاسد امویان (بنی امیه) می توان باور کرد که ممکن است حاکمیتی وجود داشته باشد که نمی خواهد مردمانش به سبب رشد و ترقی، کامیاب شوند.
به شهادت نهج البلاغه؛ معاویه از «اطلاع رسانی شفاف نسبت به جامعه، دریغ می کرد» تا بتوانند ازاطلاع یافتن مردم، ازفساد و تباهی در حاکمیت محروم باشند. و از سوی دیگر؛ از ارتباط جامعه با جوامع دیگر و کشورهای دیگر که دارای فرهنگ و دانش و اخلاق متفاوت و یا برتری بودند، ممانعت می کرد تا راه رشد و اطلاع از برتری های دیگران، بسته شود تا بتوانند هر چه بهتر استثمار و استعمارگری داشته باشند.
واژه دوم، نمی توانند:
نتوانستن از دو منشا ایجاد می شود از ضعف و نیز از عدم آگاهی از مسائل پیش روی، در این صورت نباید توقعی داشت که جامعه مسیر صحیح پیشرفت و تعالی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی قرار گرفته و آن مسیر را طی کند. ببینید اگر افراد ضعیفی به صِرف هم گرایش بودن با حاکمیت ها وارد عرصه شوند و از حضور نخبگان و برجستگان به وسیله فیلترهای به ظاهر قانونی ممانعت شوند، خروجی چنین سیاست های، «نتوانستن» است .
در آموزه های نورانی نبوی(ص) به این آسیب فرا گیر بارها اشاره شده که نمونه ای از آن را ملاحظه کنید: حضرت فرمودند:«هیچ کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر، ریاست و امارت داشته باشد مگر اینکه او را روز قیامت در حالی میآورند که دستش به گردنش بسته است؛ پس اگر چنانچه آدم درستکاری بود و تقصیری متوجّه او نبود، او را رها می کنند و اگر چنانچه بدکار و گناهکار بود، غل و زنجیرش افزایش پیدا می کند.». (امالی طوسی،ص۲۴۶)
در روایت دیگری رسول معظم اسلام(ص) فرمودند: «هر کس مسئولِ عدهای از مسلمانان گردد در حالی که میداند در بین مسلمین فردی بهتر از او وجود دارد پس خائن به خدا، رسولش و مسلمانان خواهد بود». (الغدیر۱۵۴/۸)
جای تذکر دارد که نه تنها مسئولان فاقد مدیریت با چنین آسیب های اخروی مواجه اند، بلکه کسانی که در روند نظارت و یا انتخاب مدیران سوءِ که دارای پرونده فساد هستند، نقش آفرین باشند، گرفتار چنین خسرانی خواهند بود.
واژه سوم، نمی گذارند:
در عرصه سیاست طبیعی است که دستهای قدرت پنهان که از رقیب عقب افتاده اند،«نگذارند» که مدیران لایق جامعه در بهبود شرائط قدمی بردارند، و هرروز با ایجاد یک بحران، توانائی مدیریتی جامعه را قفل کنند. صفت زشتِ سیاسیِ«نگذاشتن» ، اشکال متفاوتی دارد؛ گاه به شکل پرونده سازی و مچ گیری است، گاه به شکل تخریب برنامه های تدوینی است، گاه به شکل تخریب ذهنیت مقامات بالاتر نسبت به مدیر زیر دست است و ... خلاصه هر نوع و شکل «مانع تراشی» را شامل می شود.
واژه «خیانت» بهترین و رساترین تعبیر برای معنا کردن«نمی گذارند» است.
در مورد مانع تراشانی که در حق جامعه خیانت می کنند، تعبیر امام صادق(ع) حاوی اهمیت خاصی است که فرمودند: «نزدیکترین حالات به "کفر" را دارند». (کافی۱۶۹/۵) البته گرچه مانع تراشان خیانت پیشه؛ مدیران را به عدم اعتبار سیاسی و اجتماعی می کشانند و مردمان را به سختی می اندازند، اما بدانند که نمی توانند از خیانت شان بهره دائمی ببرند و این اسرار تکوینی خلقت و وعده الهی است که در قرآن فرمود :«همانا خداوند اجازه نمی دهدخیانت کنندگانِ مکر کار و خدعه گر به مقصود رسند؛ اِنَّ اللهَ لایَهدِى کَیدَ الخَائِنینَ». (یوسف/۵۲)
سخن پایانی؛
در صورت بروز «یأس زدگی» راه برای بیرون رفت جامعه از این پدیده شوم در این است که؛ اول مسئولان باید موضع خود را صادقانه روشن کنند که آیا «نمی خواهند» کار کنند و زمینه ی پیشرفت و آرامش جامعه را فراهم آورند، و یا «نمی توانند» و یا دیگرانی هستند که در ادبیات سیاسی امروز به «دولت پنهان» شناخته می شوند ، «نمی گذارند»
واگر خدای نخواسته مسئولان به این وظیفه عمل نکردند، نخبگان و رسانه ها که با اطلاع دقیق، حامل این آگاهی هستند، باید اطلاعات خود را که در واقع امانتی است که از آنِ مردم است، به صاحبان آن منتقل کنند.
ارسال دیدگاه