راضیه حسینی
طنز/تفاوت گربههای زمان ما با حالا
زمان ما جایگاه اجتماعی گربههای محله در سطح بسیار پایینی قرار داشت؛ به طوریکه تمام دستآوردشان از یک روز پرتلاش، هفت، هشت تا ضربه مهلک دمپایی با هدفگیری کاملاً دقیق و کلی بدوبیراه بود.
بیچارهها به محض اینکه در شعاع چند متری پلاستیکهای زباله قرار میگرفتند سلاح سرد خانمهای همسایه را میدیدند که پروازکنان به سویشان میآید. تا میآمدند جاخالی بدهند کار از کار گذشته بود و جیغزنان از محل متواری میشدند.
تازه این در حالی بود که باید شبها از حمله سگهای همیشه عصبانی هم جان سالم به در میبردند. آخر میدانید سگهای زمان ما مثل حالا لوس و سوسول نبودند؛ پارس که میکردند نصف موهای گربههای محل میریخت.
ولی این روزها همه چیز عوض شده. سگها دیگر پی گربههای محل نیستند و گربهها هم از کوچه و زبالهگردی به خانهها و وسط زندگی مردم راه پیدا کردهاند.
این ورود آنقدر پررنگ و لعاب است که گربهها به عنوان فرزندان اهل خانه به حساب میآیند. آنها حالا صاحب مادر پدر شدهاند، آنهم از نوع آدمیزاد!
چند روز پیش یکی از این گربهها که صاحب خانواده بسیار هنرمندی هم بود به رحمت خدا رفت. هنرمندان دیگر برای عرض تسلیت زیر پست مرگ گربه انواع پیامها از کاش من هم گربه بودم، تا اون بهترین بابا مامان دنیا رو داشت و... نوشتند و ابراز همدردی کردند.
این قسمت ماجرا به ذائقه بعضی از مردم خوش نیامد. عدهای از این دوستان تصمیم گرفتند با تمام توان از خجالت هنرمند عزیز در بیایند؛ طوری که روح گربه مرحوم که هیچ، روح همه گربهسانان از ابتدای خلقتشان تا حالا در گور لرزید.
استادان همیشه فعال در اینستاگرام، انگار با خوشحالی شدید از اینکه بالاخره یک جایی پیدا کردند تا تمام حرص و ناراحتیشان از اوضاع مملکت را آنجا خالی کنند به این صفحه هجوم آوردند و طوری خودشان را تخیله روحی و روانی کردند که تا یک هفته با گرانیها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و... کاری ندارند.
البته ما کمی نگران تمام شدن این زمان هستیم و به هنرمندان عزیز توصیه میکنیم مراقب پستهایی که میگذارند باشند.
شاید این دفعه نوبت صفحه شما باشد.
ارسال دیدگاه