خاطره رفتن به سینما؛
«پدربزرگ» به گریه مان انداخت اما دزدیده شدن ماشینمان نه!
خبرگزاری پانا: سپند امیر سلیمانی در گفت و گویی خودمانی بامزه ترین خاطره اش را از رفتن به سینما با پانا در میان گذاشته است:
سپند امیر سلیمانی در گفت و گویی خودمانی بامزه ترین خاطره اش را از رفتن به سینما با پانا در میان گذاشته است:
نمی دانم می شود اسمش را زیباترین خاطره یا شیرین ترین خاطره گذاشت یا نه اما خاطره عجیبی از سینمارفتن دارم. سال ۶۳ بود که با پدر و مادرم و کمند خواهرم به سینما رفتیم. فیلم پدربزرگ مجید قاری زاده بر پرده اکران بود و استاد جمشید مشایخی در آن ایفای نقش می کرد. فیلم سکانس های بسیار تلخی داشت و همه ما در طول تماشای آن مدام اشک می ریختیم و چشمانمان در پایان فیلم قرمز شده بود. وقتی بیرون آمدیم تا سوار ماشین بشویم و به خانه برگردیم، ناگهان متوجه شدیم که ماشینمان را دزد برده است و همان لحظه همه به هم نگاه کردیم و زدیم زیر خنده. آنقدر غصه خورده بودیم که دیگر توان غصه خوردن و گریه کردن نداشتیم و آن لحظه تنها کاری که کردیم خندیدن بود. خوشبختانه دو سه روز بعد از آن اتفاق هم ماشینمان پیدا و دزد آن هم دستگیر شد.
ارسال دیدگاه