ضربهای که حذف آزمونهای مدارس سمپاد به هیولای کنکور زد
احمد حجفروش*
مدتها بود سازمان سنجش، آموزش و پرورش را زیر سوال می برد و میگفت اگر کنکور با سوالات چهار گزینهای بد و آسیبزاست؛ چرا شما از همین نوع آزمونها برای ورود به مدارس سمپاد استفاده میکنید؟
اکنون که شورای عالی آموزش و پرورش با تصمیمگیری صحیح و منطقی آزمون های شبه کنکور مدارس سمپاد را حذف کرده، همه اهالی دست اندر کار بازار و بساط تست و تستزنی علیه این تصمیم سازنده آموزش و پرورش کشور با تمام قدرت قیام کردهاند و افراد و گروههایی نیز آگاهانه و یا نا آگاه دست به قلم برده و با یادداشتهایی یا از طریق مصاحبه هایی در مطبوعات و رسانههای کشور آب به آسیاب این جریان (که عملکردش طی ۳۹ سال پس از انقلاب اسلامی جز براندازی تفکر و خلاقیت از نظام تعلیم و تربیت کشور نبوده است) میریزند.
همه میدانند که مافیای کنکور تور کسب و کارش را از پایه اول دبستان تا پایه دوازدهم دبیرستان پهن کرده و حاضر نیست از درآمد چند صد میلیاردی که همه ساله تنها از آزمونهای آمادگی برای ورود به مدارس سمپاد به دست میآورد، صرفنظر کند؛ لذا علیه این تصمیم علمی، عقلانی و تحولآفرین آموزش و پرورش (یعنی حذف آزمونهای تستی ورودی مدارس سمپاد) از هیچ کوششی فروگذار نمیکند و اگر بتوانداز همه قوای کشور برای حفظ منافع اقتصادی اش سود میجوید.
کسی نیست بگوید آیا در دنیا یک کشور سراغ دارید که ذهن کودکان ۷ تا ۱۲ ساله خود را طی ۶ سال با آزمونهای چهارگزینهای مشابه کنکور سراسری، متکی به حافظه، دانش سطحی، ترفندهای تستزنی و فاقد ارزش علمی پر کنند و آنها و خانوادههایشان را همواره در استرس و توهم تیزهوش بودن نگه دارند در حالی که با استدلال علمی میتوان گفت نه همه آنها که در این آزمون موفق میشوند تیز هوش هستند و نه همه آنها که در این آزمون ناکام میمانند، کم هوش هستند؛ که چه بسا حتی به طور نسبی در میان آنها که پذیرفته نمیشوند، افراد تیز هوش بیشتری وجود داشته باشد.
اگر نمایندگان محترم مجلس که برخی از آن ها با اقدام اخیر وزارت آموزش و پرورش مخالفت کرده اند، نظرات متخصصان برجسته روان شناسی و حوزه یادگیری و ارزشیابی آموزشی را ( از «بنجامین بلوم» رفتارگرا تا «لو ویگوتسکی» سازنده گرا یا نظرات استادان برجسته و متخصص تعلیم و تربیت کشورمان (دکتر غلامحسین شکوهی و علی محمد کاردان) یا حداقل چند تا از ۱۰۰ ها گزارش تحقیق و مقالههای علمی و یادداشتهای منتشر شده در نقد آزمونهای چهار گزینهای (تستی) را مطالعه میکردند به محدودیتها، معایب و خسارتهائی که این آزمونها بر پیکر تعلیم و تربیت وارد کرده و میکند، بیش از پیش شناخت پیدا میکردند و بهجای طومار امضای شکایت از آموزش و پرورش به رئیس جمهور، بخاطر این تصمیم بجا و شایسته، از شورای عالی آموزش و پرورش (که همان مجلس چنین اختیارات قانونی را به آن شورا داده) طی طوماری قدردانی می کردند.
تصمیم اصولی و اصلاح گرای شورای عالی آموزش و پرورش در زمینه حذف آزمون های ورودی چهار گزینه ای (تستی) مدارس سمپاد؛ پایانی است بر حافظه گرائی و اتکا به دانش سطحی و ترفند های تست زنی از ذهن دانش آموزان دوره ابتدائی و جلو گیری از رقابت شکنجه آور و استرس زای این کودکان معصوم و خانواده های آنان است؛ که بایستی از سوی همه دوست داران توسعه و پیشرفت همه جانبه کشور مورد حمایت و قدردانی قرار گیرد.
بدیهی است، با حذف آزمونهای مدارس سمپاد دو پای هیولای کنکور قطع شد اما این هیولا هنوز تنه؛ دو دست و یک سر بزرگ دارد؛ دو دست آن آزمونهای شبهکنکور سمپاد در دوره متوسطه دوم و مدارس غیردولتی، تنه آن کنکورهای تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) و سر بزرگ این هیولا، کنکور سراسری برای ورود به دورههای کارشناسی، کارشناسیارشد و دکتری پیوسته است؛ که مافیای کنکور برای بقای این اندام هیولا هر روز علیه سوابق تحصیلی میتازد و با آن که ارزش آن را به صفر رسانده، روزی نیست که به آن ضربهای نزند در حالی که در مدت بیش از ۷۰ سالی که کنکور (با سئوالات چهار گزینه ای) نبود؛ سابقه تحصیلی تنها شامل نمرات امتحانات نهایی پایه آخر دوره متوسطه با ضریب ۶۰ تا ۱۰۰ درصد معیار اصلی ورود به دانشگاههای کشورمان بوده است.
در پایان؛ لازم است یادآوری شود؛ امروزه اغلب نظامهای تعلیم و تربیت پیشرو به استناد نظریه هوش چندگانه هاوارد گاردنر (وی بر این باور است که همه انسانها دارای انواع مختلفی از هوش هستند) پی بردهاند که اولا- هوش یک متغیر یک بعدی نیست و انواع هوش وجود دارد و رشد همه جانبه همه دانش آموزان در گرو آن است که همه استعدادها در کنار هم قرار گیرند تا بتوانند از توان ذهنی و استعدادهای متنوع یکدیگر بهرهبرداری کنند. ثانیا- سطحبندی توان ذهنی دانشآموزان (به ویژه از نظر هوش با هر ابزاری به ویژه با تستهای کهنه شده نظیر «ریون») و جدا سازی آنان، ضمن این که به افراد جدا شده و در گروه خاص قرار گرفته آسیبهای متعدد وارد میکند، بهرهوری نظام آموزشی را نیز کاهش میدهد بنابراین امروزه جداسازی دانشآموزان (ولو این که ابزار دقیقی برای تشخیص انواع هوش و استعداد و سطحبندی توان ذهنی آنان وجود داشته باشد) توصیه نمیشود.
مهمترین هنر معلمان این است که انواع هوش و استعداد هریک از دانش آموزان خود را شناسایی و کشف کنندتا زمینه شکوفایی و پرورش و تعالی استعدادهای آنان را فراهم شود.
* پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت
ارسال دیدگاه