ساخت مدرسه ای به نام «شهیدان قرائی» در قلب پایتخت
تهران (پانا) - مهدی قرائی خیر مدرسه سازی که مشکلات دانشآموزان منطقه جنوب تهران را از نزدیک احساس کرده است، میداند که محله بچگیهای خودش و دخترش بهترین نقطه برای آغاز کار خیر و مدرسه سازی است.
داستان از خیلی سالهای قبل شروع شده بود، زمانی که ریحانه در یک مدرسه قدیمی و فرسوده درس میخواند و بسیاری از دوستانش از شرایط مدرسه رضایت نداشتند. تا اینکه یک روز با ورود پدر، رویای ریحانه به واقعیت تبدیل شد و دیگر خبری از آن مدرسه قدیمی نبود. مدرسه ای که ریحانه دوره پیش دبستانی خود را در آن گذرانده بود، امروز با کار خیر پدر، بازسازی و نوسازی خواهد شد تا بچههای بسیاری در آن درس بخوانند. این بخشی از ماجرای جالب داستان پدر ریحانه از مدرسه سازی است. جایی که در کوچه پس کوچههای قلب پایتخت و در مسیر تردد بسیاری از ما قرار دارد. مهدی قرائی، پدر ریحانه خانمی است که اولین روزهای مدرسه اش را در کلاسی نمور و تاریک آغاز کرده و خاطره بسیار خوبی از آن مدرسه و کلاس ندارد اما امروز با افتخار به دیگر دوستانش، آن مدرسه را نشان میدهد و میگوید بالاخره مدرسه ما هم با کمک پدرم درست شد.
مهدی قرائی، پدر ریحانه، ۳۸ سال دارد و در زمینه نقشه کشی فعالیت می کند. بهتر است ادامه داستان را از زبان او بشنویم.
مدرسه ای در قلب پایتخت
ممکن است همه ما هر روز گذرمان به منطقه ۱۲ تهران خورده باشد، قلب پایتخت، جایی است که صدها خانه به صورت متراکم در کنار هم قرار گرفته اند و حتی گاهی کوچهها آنقدر تنگ و باریک است که جایی برای گذر چند نفر با هم وجود ندارد. مدارس این منطقه را که بهتر است چیزی از آن نگوییم، گاهی به حدی پر جمعیت است که بچهها سه نفری در یک میز مینشینند و کلاسها آنقدر تنگ است که جایی برای نفس کشیدن هم وجود ندارد. مهدی قرائی خودش در همان منطقه متولد شده و تا دوره دبیرستان در آنجا درس خوانده است. او که مشکلات دانشآموزان منطقه را از نزدیک احساس کرده است، میداند که محله بچگیهای خودش و دخترش بهترین نقطه برای آغاز این کار خیر است.
مدرسه ای به یاد برادران شهید و به نام پدر و مادر
همیشه ماجرایی، جرقه یک کار خیر را در ذهن افراد بیدار میکند؛ مخصوصا برای فردی که خودش دستی بر آتش دارد و سالهای سال در زمینههای کار خیر فعالیت میکند. برایمان جالب است مدرسه ای که قرار است در منطقه ۱۲ ساخته شود، به نام شهیدان قرائی نامگذاری خواهد شد، آقا مهدی در این باره میگوید: «در سالهای دهه شصت دو برادر من در جنگ تحمیلی شهید شدند و همیشه پدر و مادرم میخواستند کار خیری برای این دو عزیز انجام دهند. پس از گذشت چند سال، من در مدت زمان کوتاهی پدر و مادرم را از دست دادم و برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره این عزیزان، به فکر یک کار ماندگار و جاودان افتادم. به همین دلیل از میان تمام کارهای خیر، مدرسه سازی را یک میراث معنوی ماندگار دیدم که باعث تربیت نسل آینده میشود. به همین دلیل و با توجه به شرایط و وضعیت فضاهای آموزشی در منطقه ۱۲، به فکر بازسازی مدرسه دخترم در این منطقه افتادم.»
خانواده ام بسیار مشوقم بودند
شاید همه ما این جمله شعاری را شنیده باشیم که میگویند پشت هر مرد موفق یک زن موفق قرار دارد اما همسر آقای قرائی این موضوع را به واقعیت تبدیل کرده است. آقا مهدی با تایید این جمله میگوید: «زمانی که این تصمیم را گرفتم، با موافقت صد درصدی همسرم مواجه شدم که این کار را هرچه سریعتر انجام دهم. مدرسه ای که قرار است بازسازی شود، در مسیر تردد هر روز من و خانواده ام است و دختر یازده ساله ام ریحانه بسیار به آن علاقه دارد و هر روز به من میگوید که هر روز به آنجا برویم و به مدرسه سر بزنیم. هر روزی که از جلوی این مدرسه رد میشویم، زودتر دعا میکنیم که کار ساخت آن انجام شود و به بهره برداری برسد.»
مدرسه سازی کار هر فردی نیست
شاید در ذهن تمام افراد این باشد که مدرسه سازی کار هر فردی نیست و فقط افراد پولدار میتوانند مدرسه بسازند اما آقا مهدی این موضوع را رد میکند و میگوید: «اولین بار که در این مسیر قدم گذاشتم، مانند همه افراد فکر میکردم که مدرسه سازی کار من نیست و هزینههای بسیاری می خواهد اما امروز این را میدانم که مدرسه سازی پول کلان نمیخواهد و هر فرد با هر مبلغ حتی کوچک با نیت خود میتواند در این مسیر قدم بردارد. همه ما باید بدانیم در قبال خانواده، محله و جامعه خود وظیفه داریم و اگر با نگاه احساس مسئولیت، به اطراف خود نگاه کنیم بسیاری از مشکلات جامعه و کشورمان حل خواهد شد.»
افراد دیگر را به این کار جذب میکنم
تمام هدفم این است که دیگران را به این کار دعوت کنم. او در این باره میگوید: «روزی که برای امضای تفاهم نامه به دفتر خیرین مدرسه ساز شهر تهران مراجعه کردم، بسیاری از دوستانم بعد از اطلاع از این ماجرا بسیار تشویق و ترغیب شدند و بیشتر با این کار آشنا شدند. به همین دلیل بعد از انجام این کار، دوست دارم افراد بیشتری را با این کار آشنا کنم تا این هدف بزرگ را گسترش دهم.»
از دانشآموزان هیچ انتظاری ندارم
آقا مهدی در آخر میگوید: «در زندگی فرهنگ انتظار و توقع داشتن از دیگران را یاد نگرفته ام و همین که دانشآموزان در آن مدرسه عاقبت بخیر شوند برایم کافی است. آرزویم برای تمام افراد کشورم و دانشآموزان آن عاقبت بخیری است و به نظرم بزرگترین دعا برای همه افراد همین است.»
ارسال دیدگاه