طراحی چارچوب مفهومی دوره تحصیلی فنی، حرفه ای و مهارتی
احمدرضا دوراندیش*
کشورها به دلیل آنکه آموزش فنیوحرفهای را به عنوان مسیر و وسیله ای برای نوسازی و پیشرفت کشور میدانند، تعامل زیادی به سرمایهگذاری در توسعه آن از خود نشان میدهند.
آنها انتظار دارند از طریق آموزش فنیوحرفهای بتوانند به برخی از چالشهای اساسی کشور مانند نحوه رقابتپذیر کردن شرکتها و اقتصاد، مقابله با بیکاری، گذر از مدرسه به بازار کارو کاهش فقر، پاسخگو باشند(گرایی نژاد و کاظم، ۱۳۹۳). در کشور ماهم به توسعۀ آموزشهای فنیومهارتی در اسناد قانونی و بالادستی به خصوص در سالهای اخیر، بیش از پیش توجه شده است (دوراندیش، ۱۳۹۵). در قانون برنامۀ ششم توسعه، به آموزش و پرورش تکلیف شده است که تاپایان برنامه، ۵۰ درصد از دانش آموزان، وارد رشته های فنیوحرفهای و مهارتی شوند(مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۷). همچنین در سال ۱۳۹۶، قانون نظام جامع آموزش و تربیت فنی، حرفهای و مهارتی تصویب شد که انتظار می رود با ابلاغ آن به ارائه دهندگان آموزشهای مذکور، تغییراتی در فرایند و محتوای برنامههای آموزشی آنها صورت گیرد.
اما دارا بودن درک دقیق و اطلاعات صحیح از گذشته، فرهنگ و سنت های توسعۀ فنیوحرفهای و مهارتی کشور، خود از الزامات و دلالت های اصلی است که سیاستگذاران و برنامهریزان آموزش فنیوحرفهای باید آن را مورد توجه قرار دهند(گرایی نژاد و کاظم، ۱۳۹۳). دورۀ تحصیلی فنی، حرفهای و مهارتی از چه بخشها و اجزایی تشکیل شده است؟ منابع تعیین کننده، جهت دهنده و تاثیرگذار برآنها چیست و ارتباط بین آنها کدام است؟ از جمله سوالاتی است که برنامه ریزان دورۀ تحصیلی آموزش فنیوحرفهای باآنها مواجه اند. برای پاسخ به این سوالات تدوین چارچوب مفهومی که ضمن توجه به تحولات جدید در آموزش فنیوحرفهای ، پاسخگوی اسناد بالا دستی نیز باشد، ضروری است.
آموزش و تربیت فنی و حرفهای در هزارة سوم به عنوان آموزشهای فراراهبردی برای توسعة پایدار و تحقق اهداف چشمانداز کشور به حساب میآید. استلزامات این نگاه، ایجادتغییرات اساسی در محتوا، ارائه آموزش، چارچوب ملی و بینالمللی است. بهطوریکه حاصل آموزش و تربیت فنیوحرفهای، تربیت یافتگانی است که علاوه بر توانایی و شایستگی برای اشتغال مفید، بتوانند در طول زندگی و در سازگاری با پیچیدگیهای روزافزون محیط کار و تغییرات فناوری موثر باشند(محمدعلی، ۱۳۹۱).
*دکترای رشته برنامه ریزی درسی
ارسال دیدگاه