وقتی گوی خوشحالی از چهره هایمان ربوده می شود
ارومیه(پانا)- یکی از نیازهای اساسی انسان شادی و نشاط است. شادی به زندگی معنا می بخشد و موجب نشاط روحی و سلامتی و افزایش توانایی می شود. شادی احساسی زودگذر و ناپایدار است که خیلی از چیزها از وضعیت هوا گرفته تا حساب بانکی تان روی آن تاپیر می گذارد.
انسان هنگامی می تواند دارای نشاط واقعی باشد که دارای سلامت روان و آرامش روحی باشد و سلامت روان به عوامل گوناگونی بستگی دارد که برخی از آنها به عوامل درونی مانند ایمان و باورهای صحیح و شناخت و بینش درست فرد بستگی دارد و برخی از آنها به عوامل محیطی مانند خانواده و محیط بیرون خانه یعنی جامعه ای که انسان در آن زندگی می کند ارتباط دارد.
اسلام با توجه به نیازهای اساسی انسان، شادی، نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکی از بهترین و مستحکمترین منابع اسلام به شمار میرود، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده، زندگی همیشه توأم با گریه و زاری و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند داسته است.
جامعه اما ما را طور دیگری تربیت کرده. شادی هایمان پشت درهای خانه و دیوارهای جامعه از ترس کمین کرده و شاید آن طور که باید، هیچ وقت خودنمایی نکرده است. اقتصاد هم که به این ترس ها عصاره جادویی فوق العاده ای زده و نتیجه اش شده این دورن گرایی های ذاتی و گاها اجباری و حسرت شادی هایی که در کشور های همسایه حکمرانی می کند.
اغلب ما مردمی هستیم که صبح را با اخم و آرزوی دیرتر بیدار شدن یا فرارسیدن روز جمعه آغاز می کنیم و شب را با خیالی آسوده از پایان روز، به پایان می رسانیم. آغاز بهار و رویش درختان برایمان زیباست اما نه لذتبخش؛ تابستان را با تعطییلاتش می پسندیم اما از گرما شکایت داریم؛ پاییز که هوا خنک شد دلتنگ تابستان و افسرده از هوای پاییزی می شویم و زمستان که می رسد برف و سرما را سخت میدانیم و در حسرت بهار می مانیم.
اوقت فراغت در میان ما ایرانی ها معنای واقعی ندارد و تعریفی که از روزهای تعطیل در ذهنمان داریم، دراز کشیدن جلوی تلوزیون و استراحت مطلق در خانه است.آخر سرهم شاید چند ساعتی را صرف گشت و گذار در خیابان های شهر کرده و خود و خانواده را مهمان یک غذای آماده کنیم.همه خیابان ها و خانه ها پر از آدم هایی است که هدفن به گوش دارند و سرشان به گوشی است.
کنسرت های خوانندگان و نوازندگانی که برای دلخوشی مردم اجرا می شود برخی اوقات کنسل می شود و گاهی خالی از جمعیت است؛ یا اگر هم خالی نباشد فقط قشر خاصی از مردم برای ساعتی از زندگی روزمره فاصله می گیرند. تفریحات دسته جمعی در کشور به صورت محدودی اجرا می شود و حتی برخی جزو خط قرمز های قانونی است.
البته نگذریم از مشکلات حاد اقتصادی که تاب و توان از مردم گرفته است و حسرت یک سفر کوتاه را بر دل بسیاری از خانواده ها گذاشته . حال، بماند کمبود و گرانی امکانات تفریحی و ورزشی مخصوصا برای زنان و دختران و به ویژه در شهرهای کوچک. بماند که بیکاری و تبعیض های اجتماعی تاچه اندازه امید را از قشر جوان می گیرد. بماند که استرس و نگرانی های روزمره تا قلب کلاس های مدارس هم نفوذ کرده و بی پولی واضح ترین معنا را در جامعه به خود گرفته است. بماند که دیگر بزرگترین دغدغه تمام اقشار جامعه جنگ و تحریم و قطعنامه و پول است.
غمگین هم نباشیم، شاد نیستیم
برخی افزایش آسیب های اجتماعی در کشور را دلیل کم شدن نشاط مردم می دانند و برخی دیگر وجود آسیب ها را تنها مختص کشور ما نمی دانند. هرچند که مؤسسات، ملاکهای متفاوتی را برای بررسی میزان شادی در کشورها مد نظر قرار می دهند و البته که برخی نظرسنجیها متکی بر سیاهنمایی عوامل خارجی در مورد کشورهای آسیایی به خصوص اسلامی است که این خود جای تأمل و بررسی مجزا دارد؛ اما فارغ از این موضوع، نگاهی به سبک زندگی و حتی ظاهر زندگی مردمی که در اطرافمان زندگی میکنند به خوبی نشان می دهد که مردم غمگینی شدهایم یا حداقل شاد نیستیم.
فهیمه احمدی ۲۸ ساله و مربی یکی از مهد کودک های ارومیه است. وی با اشاره به وضعیت روحی کودکان می گوید: مشغله های فکری و تنش ها و اضطراب های والدین بر کودکان هم تاثیر گذاشته است. اغلب کودکان در خانواده هایی زندگی می کنند که والدین شاغلند و این باعث شده است که نه هم بازی داشته باشند و نه توانایی شادی کردن.
مسعود سعیدی ۴۱ ساله و راننده یک شرکت باربری است. وی در خصوص علت غمگینی افراد جامعه تصریح کرد: معمولا علت اصلی ناراحتی و دغدغه های فکر مردم و قشر عادی جامعه مسائل مالی است. هر خانواده ای یا مشکل اقتصادی دارد یا مشکل خانوادگی و یا با بیماری یکی از اعضای خانواده روبروست.
مرکزی در مغز انسان پیش بینی شده که افکار و تفکرات منفی را در انسانها یادآوری می کند و این مرکز غیر ارادی است.اما مرکزی که تفکرات مثبت و سودمند را به یاد مردم می آورد ارادی است.در فضایی که آدمها شاد هستند این دو مرکز در کنار هم کار می کنند و برابر با همدیگر هستند. بنابراین مردم حالشان خوب است.
زمانی که مردم شاد نیستند آن مرکز غیر ارادی که یاد آور افکار منفی است بر مرکز ارادی مسلط می شود و آدمها احساس غمگینی و ناراحتی می کنند. برای اینکه بتوانیم این دو مرکز را تحت کنترل در بیاوریم بهترین راه این است که شرایط شادی را ایجاد بکنیم.
شرایط شادی در جامعه ایجاد شود
سهیلا بهرامی کارشناس روانشناسی بالینی اظهار داشت: عوامل ایجادکننده شادی یا فرآیندهای تولید افسردگی و اضطراب دو گروه هستند که یکی بر پایه عوامل فردی و دیگری بر پایه عوامل محیطی و اجتماعی است. بنابراین فراموش نکنیم؛ هرچند گرانی، تورم، آلودگیهای صوتی و محیطزیستی، سر و صدا و تنشهای عصبی و بیکاری جزو عوامل محیطی و اجتماعی محسوب میشوند که سایرین باید در مقابل آن پاسخگو باشند، اما موضوع مهم دیگر بیتوجهی به ارزشها و معیارهای دینی و اخلاقی است که نواقص موجود در عوامل محیطی را تشدید میکند.
مجید ایمانی کارشناس ارشد علوم اجتماعی با اشاره به کمبود محرک های شادابی در جامعه، نیز تصریح کرد: بهترین راه این است که شرایط شادی در جامعه ایجاد شود و رادیو و تلویزیون مردم را به شاد بودن و ورزش کردن، استفاده از غذاهای صحیح و تندرستی تشویق کنند.
وی افزود: درجامعه ناشاد هر تلاش و کوششی که از سوی حکومت برای توسعه اقتصادی، علمی، فرهنگی و سیاسی میشود، درست از سوی مردم، حس نمیشود. این همه پیشرفت علمی میکنیم، آبادانی داریم ولی مردم احساس نمیکنند و علت آن غمناک بودن موسیقی و سریال های ماست.
ایمانی خاطر نشان کرد: مساجد ما محل عبات و آرامش است و با رنگ های روشن و زیبا مزین شده است اما در بطن جامعه از رنگ های تیره برای فضاها و لباس هایمان استفاده می کنیم؛ باید شادابی، آرامش و زیبایی دینی و معنوی را بر روح جامعه حاکم کرد.
جامعه ناشاد و غمگین، همواره بستر نابسامانی هایی است که هیچ کس نمی داند که چه سرانجامی خواهد داشت. دولت ها همان گونه که درباره ساخت جاده ها ،میزان واردات و صادرات، نرخ تورم، رشد بورس و … گزارش می دهند ، باید درباره میزان شاد بودن مردم نیز گزارش مستند بدهند زیرا همه این داد و ستد های سیاسی و تلاش های عمرانی و هدف های نهایی برای آن است که مردم بهتر و شادتر زندگی کنند.
شادی غلامی
ارسال دیدگاه