بهارستان یک(پانا) - از وقتی که یادم میآید حرف از آمدنش بود، آمدن کسی که میآید تا دنیایمان را گلستان کند. بعدها که به مدرسه رفتیم هر صبح دعای فرج خواندیم تا بیاید، بیاید که دنیایمان از هر بدی پاک شود. همه فکر و ذکرمان این بود که دعا کنیم که هر چه زودتر ظهور کند، تا بر پا شود عدل، ریشه کن شود ستم، پاک شود اشک چشم ستمدیده و یتیم.