امید خزانی*

طرح ترافیک و دُمِ خروس ما ایرانی‌ها!

کودکان‌مان می آموزند برف شادی می‌تواند برف ناشادی باشد و یا مجوزی برای آلوده کردن بیشتر شهری باشد که والدینش آینده‌ای برای آن متصور نیستند‌!

کد مطلب: ۹۶۴۴۹۷
لینک کوتاه کپی شد

زندگی در خط‌الراس ورودی طرح ترافیک تجربه متفاوتی است‌. افراد با خودروهای مختلف را می‌توان دید که سطوح مختلفی از خلاقیت‌، تکنیک‌، سرعت عمل‌، ریسک‌پذیری و حتی کار تیمی را که گفته می‌شود ما ایرانی‌ها خوب بلد نیستیم‌، برای دورزدن طرحی به کار می‌گیرند که قرار است آلودگی هوا را که همۀ ما همیشه از آن گلایه داریم کاهش دهد!

غنی باشیم یا فقیر؛ عدم‌تعلق به این خاک و آینده‌اش در وجودمان ریشه دوانده است.

برخی از آنها را که حصار طرح ترافیک و دوربین‌های پیشرفته‌اش را خلاقانه دور می‌زنند، می‌شناسم.

همسایه هستند با لبخندها و توجیه‌های بی‌ربط و نخ‌نما!
خانمی با چابکی و سرعت تمام وارد کوچه ما که اولین گذرگاه بعد از دوربین‌های نا‌مبارک طرح ترافیک است؛ می‌شود تا پلاکش را که با برف شادی پوشانده برای ورود به منطقه امن رونمایی کند. من و پسر خردسالم را که از سرعت او در کوچۀ محل سکونت‌مان کمی مضطرب شده‌ایم می‌بیند‌؛ گویا برای چند ثانیه شرمندگی رقیقی حس می‌کند اما چون مَرکَب مراد را از پل گذشته می‌بیند منتظر گله‌گذاری ما نمی‌شود و‌ عبوس و‌ حق به جانب تیک آف می‌کند!

او را نمیشناسم اما بانوان مشابه او را در محل کار دیده‌ام که از پاکی و لطافت هوای استانبول و دسترسی آسان به مراکز خریدش با تراموا داستان‌ها گفته‌اند و از فلاکت زندگی در تهران دود اندود آه‌ها کشیده‌اند!

در همین خط‌‌الرأس استراتژیک طرح ترافیک، لندکروزهای چند میلیاردی دیده‌ام که مالکان‌شان قطار می‌شوند پشت کامیون‌ها تا دوربین شکارشان نکند و با لبخندی پیروزمندانه می‌گویند " بحث پولش نیست به اینها نباس داد" !اما امثال همین آقایون را دیده‌ام که برای تردد (روزی یک‌بار) در اتوبان شیخ زاید دوبی هرماه ۴۵۰ درهم (۱۴۰۰۰۰۰ تومان ) کریمانه عوارض میپردازند و نمی‌گویند که به شیوخ دوبی نباس پول داد!

ما همۀ این کارها را انجام می‌دهیم و شرمی نداریم از کودکانی که اینها را می‌بینند و تعلق به این خاک در وجودشان نابود می‌شود‍!

کودکان ما قسم حضرت عباس ما را باور کنند که در مهمانی‌ها از آموزش نوین مدارس اسکاندیناوی؛ فنلاند و سوید و نروژ تمجیدها میکنیم که بر راستی و صداقت بنا نهاده شده‌اند، یا دم خروسی را باور کنند که با پاشیدن برف شادی به پلاک ماشین‌مان مرزهای خلاقیت را جابجا می‌کنیم‌!؟

برای برخی کودکان که والدین‌شان را صبح‌ها همراهی می‌کنند، برف شادی نماد تولد و شادی و جشن نیست بلکه خلاقیتی سیاه است توام با اضطرابی که بر چهره مادر یا پدرش نشسته است که مبادا پلیسی نامیمون در کمین نشسته باشد‌!
کودکان‌مان می‌آموزند برف شادی می‌تواند برف ناشادی باشد و یا مجوزی برای آلوده کردن بیشتر شهری باشد که والدینش آینده‌ای برای آن متصور نیستند‌!
زوج تحصیل‌کرده‌ای را می‌شناسم که لحظات نابی از عشق افلاطونی در زیر دوربین‌های ورودی طرح‌ترافیک ثبت کرده‌اند‌!
بانوی محترمی که کمی هم اضافه وزن دارد هر روز صبح با متانت تمام و‌ حمایت قاطع از شوهر جانش یکصد قدم عاشقانه پشت پلاک آقا حرکت می‌کند تا پلاک آقای همسر از چشم زخم دوربین‌های نامحرم ترافیک مصون بماند‌!

البته همان آقای همسر که به شدت قدردان قرمه سبزی‌های ناب همسرجان و مشایعت صبح گاهی پشت پلاک خودروشان هستند در جمع دوستان در سونای استخر محل از سبک زندگی بانوان ترک که صبح با پیاده‌روی سریع به محل کارشان می‌رسند تا اندام متناسب شأن را حفظ نمایند؛ روایتهای متواتری نقل میکند!

هستند از سلبریتی‌های گرامی ما که با دیدن عکس‌های کینو ریوز (Keanu Reeves) در متروی نیویورک و یا فلان نخست وزیر دوچرخه سوار غزل‌های عاشقانه میسرایند اما خود با آمبولانس از تله آفساید ترافیک و طرحش فرار میکنند‌!

نمایندۀ مجلسی که داستان‌های رمانتیک از سفرش به ژاپن و متروی افسانه‌ای‌اش بازگو میکند اما خط BRT را ملک طِلق خود و راننده‌اش میداند و هنوز گذرش به متروی بهارستان نیافتاده است خود و قانونش می‌لنگد! ایضا تعلقش به این خاک‌!

باور کنیم اگر ما یک قدم در نابودی شهر و‌میهن مان برداریم فرزندان‌مان ده‌ها قدم برخواهند داشت و خیلی زود تعلق به شهر و وطن را در گرو ناکجاآبادها خواهند نهاد.

*مدرس دانشگاه

منبع: عصرایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار