عباس عبدی*

درباره تتلو چه می‌گویید

نمی‌دانم که طرح پرسش از مجموعه اصولگرایان کاری پسندیده و قابل قبول است یا خیر؟ ولی به گمانم موضوعی را که درصددم به عنوان پرسش طرح ‌کنم، بسیار مهم است. نه فقط برای اصولگرایان، بلکه اصلاح‌طلبان نیز باید مسوولانه به این پرسش پاسخ دهند. خودم نیز در این باره فکر می‌کنم، ولی تا رسیدن به پاسخی قابل اتکا زمان لازم است. هرچند معتقدم که به عللی اصولگرایان بیش از دیگران باید پاسخی قانع‌کننده و راهبردی در این باره داشته باشند چون مسوولیت بیشتری متوجه آنان است.

کد مطلب: ۹۵۹۲۶۲
لینک کوتاه کپی شد

قضیه از این قرار است که تتلو طی درخواستی از طرفدارانش اعلام کرده که رکورد کامنت‌گذاری را بشکنند تا او به وعده‌ای که داده عمل کند. طی مدت نه چندان زیادی، تعداد کامنت‌های او به بالای ۱۶ میلیون رسیده است. من ابتدا فکر می‌کردم که کامنت‌ها می‌تواند تکراری باشد ولی برخی دوستان که آشناتر هستند، گفتند بیشترشان فقط از سوی یک کاربر است.

حالا بیایید فرض کنیم که یک سلبریتی مذهبی یا سیاسی اصولگرایان درخواست مشابهی کند و نه ۱۶ میلیون که فقط یک یا دو میلیون کامنت گذاشته شود، آنگاه اصولگرایان چه تحلیلی می‌داشتند؟ اگر به ۵ یا ۱۰ میلیون می‌رسید چطور؟ چه توصیف‌ها و تحلیل‌هایی که ارایه نمی‌کردند؟ چرا الان یک جمله درباره این پدیده از آنان سخنی نمی‌شنویم؟

با اطمینان می‌توان گفت که همه این ۱۶ میلیون نفر در آموزش و پرورش رسمی پس از انقلاب تحت آموزش بوده‌اند. همه آنان تحت نظارت نهادهای رسمی و نیز تبلیغات صداوسیما قرار داشته‌اند. قریب به اتفاق آنان در داخل کشور هستند. به علاوه همه آنان از فرهنگ و رفتار و گفتار و کردار و نوع ادبیات و پوشش تتلو نیز مطلع هستند، چگونه این تعداد شهروند ایرانی خواسته او را اجابت کرده‌اند؟ این را چگونه تحلیل می‌کنید؟

متولیان امر باید بگویند که این آمار و ارقام در پاسخ مثبت دادن به امثال تتلو را به لحاظ فرهنگی و انسجام اجتماعی چگونه تحلیل می‌کنند؟ آیا این آمار واقعی است یا همه اینها صوری و فریب است؟ آیا ۴۰ سال پیش که انقلاب شد، هیچ‌ یک از پدران اصولگرا یا اصلاح‌طلب به ذهن‌شان خطور می‌کرد که ۴۰ سال پس از انقلاب ۱۶ میلیون نفر به درخواست چنین موجودی پاسخ مثبت دهند و برایش کامنت بگذارند؟ آیا یک در میلیون نیز احتمال چنین چیزی را می‌دادند؟

مسکوت گذاشتن مسائل، یا پاک کردن صورت مساله، موجب حل آنها نمی‌شود. اگر این واقعیت را نبینیم، به معنای آن نیست که آن را از بین برده‌ایم، دیر یا زود با ابعاد بزرگ‌تری از آن مواجه خواهیم شد. غیرممکن است تاکید می‌کنم، غیرممکن است که در میان ۲۰۰ کشور جهان، کشوری را پیدا کنیم که تا این حد میان فرهنگ رسمی آن با فرهنگ واقعی و کف خیابان آن شکاف و حتی تناقض وجود داشته باشد. این حد از تعارض و تناقض آثار روانی گسترده‌ای در جامعه دارد.

متاسفانه سیاست فرهنگی و آموزشی در ایران بیش از اندازه وجه ایدئولوژیک پیدا کرده به این معنا که فقط به آرمان‌های خودش نگاه می‌کند و نسبت به واکنش‌های محیط بی‌توجه است. این همه علائم چرا بازتابی در سیاست فرهنگی نمی‌یابد؟ سیاست فرهنگی به تکرار تبلیغاتی آرمان‌ها تقلیل پیدا کرده است. برای همین رابطه‌اش با واقعیت جامعه قطع شده است. جامعه راه خود را می‌رود و سیاست فرهنگی راه خود را. ولی این وضعیت تا ابد قابل دوام نیست.

نکته دیگر اینکه کنترل فرهنگی دامن فرهنگ نخبگانی را گرفته است. مثلا کتاب کودکی که خودکشی را تبلیغ می‌کند در سال ۱۳۸۹ و اوج محدودیت‌های فرهنگی، مجوز انتشار می‌گیرد ولی ممیز سرگرم پیدا کردن کلمه خوک و سگ و رقص و شراب در کتاب‌هاست. یا رمان‌های متعالی، موسیقی‌ها و فیلم‌های باکیفیت با محدودیت مواجه می‌شوند.‌ وقتی فرهنگ متعالی و باکیفیت را با محدودیت مواجه کنیم، آن وقت تتلو‌ها میدان‌دار خواهند بود. رشد فرهنگ متعالی حتی فرهنگ عامه‌پسند را هم ارتقا می‌دهد.

به هر حال انتظار می‌رود که اصولگرایان درباره این پدیده مهم تحلیل داشته باشند و علت بروز آن و نقش سیاست‌های رسمی را در تقویت این فرهنگ و عوارض آن و شیوه حل آن بیان کنند، البته اگر آن را به عنوان یک مساله می‌شناسند، چون اگر مساله مهمی نمی‌دانند دیگر جایی برای بحث نمی‌ماند.

*روزنامه نگار

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار