علی اکبر قاضی زاده*

گامی برای احیای مطبوعات

احیای مرجعیت مطبوعات، یک آرمان و البته یک وظیفه برای روزنامه‌نگاران است، منتها دو اشکال عمده برای رسیدن به این آرمان و وظیفه وجود دارد؛ 70 سال پیش از صدور فرمان مشروطیت، ما در ایران روزنامه داشتیم؛ روزنامه‌ای که توسط دربار منتشر می شد و عده معدودی آن را مطالعه می کردند اما عموم مردم با این روزنامه کاری نداشتند و آن را جدی نمی گرفتند.

کد مطلب: ۹۴۵۵۳۴
لینک کوتاه کپی شد

از دوران مشروطه و از زمانی که روزنامه‌ها توانستند روی افکار عمومی اثر بگذارند، دو مشکل پیش آمد؛ اول اینکه تمام عناصر با نفوذ جامعه ما به روزنامه‌ها سوءظن داشتند و مطبوعات را عامل ایجاد مشکل می دانستند؛ عامل ایجاد مشکل برای خودشان، برای حزب‌شان، برای خانواده‌شان یا برای عقیده‌شان.

اولین مجلس مشروطه، هزار کار فوری داشت اما نمایندگان، همه کارها را زمین گذاشتند و قانون مطبوعات نوشتند و فورا هم آن را اجرا کردند. در کتاب مشروح مذاکرات مجلس اول مشروطه آمده که ما مشکل راه آهن و بانک ملی و احزاب و گمرکات داشتیم و اینها، مشکلات اصلی کشور بود که در مجلس اول هم مطرح شد اما نمایندگان، همه این مشکلات را از دستور خارج کردند و مدت طولانی برای نوشتن قانون اول مطبوعات وقت گذاشتند. تا امروز که مجالس ما ۸ یا ۹ قانون مطبوعات نوشته‌اند، خمیره و دستور‌العمل، همان قانون اول مطبوعات و سرتاپا، بگیر و ببند و محدود کردن مطبوعات و روزنامه‌نگاران است.

علاوه بر این هم، مسوولان و تصمیم‌گیران و مدیران و حکومتیان، همیشه از مطبوعات انتظار یک تبلیغات‌چی و بولتن دارند نه اینکه روزنامه را به چشم ابزار آگاه‌سازی مردم بدانند. بنابراین، همه حکومت‌ها تا امروز (و از زمان ایجاد مطبوعات در ایران) وظیفه وجدانی و اساسی خود را مقابله با مطبوعات قرار داده‌اند.

مشکل دوم، این است که ما مطبوعاتی ها به جای رفع سوءتفاهم و سوءظن، برعکس، انگشت در چشم همین مسوولان دچار سوءظن و سوءتفاهم کردیم. امیدوارم همکارانم از من دلخور نشوند. دلیل اصلی این اتفاق این است که ما اصلا کار مطبوعات را نمی شناسیم و بنابراین، تا ذره‌ای آزادی (به هر دلیل) ایجاد می شود، خودمان را گم می کنیم و اصلا نمی دانیم کجای دنیا هستیم و کشورمان چه شرایطی و چه موجباتی دارد و منابع قدرت کشور در دست چه کسانی است و ما با چه کسانی درگیر هستیم.

درنتیجه هر زمان گشایشی در انتشار مطبوعات ایجاد شده، بلافاصله فشار مضاعف و اسیر‌کننده‌ای بر مطبوعات اعمال شده که نمونه بارز آن هم همان دوران مشروطه است که ما در آن دوران، مرحوم جهانگیر‌خان شیرازی را به بدترین وضع از دست دادیم و شیخ احمد روحی را به آن وضع فجیع در باغ شاه کشتند.

دردوره ملی شدن نفت، روزنامه‌نگارانی مثل محمد مسعود را از دست دادیم و پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ هم شاهد بودیم که چه روزنامه‌نگارانی مجبور به مهاجرت شدند. تا این مشکلات که اشاره کردم، رفع نشود، مرجعیت مطبوعات احیا نخواهد شد.

سال‌های۷۶ و ۷۷ روزنامه‌های جامعه و توس، روزانه سه نوبت چاپ می شد و در آن ایام، بسیاری از مردم روزانه دو یا سه روزنامه می خریدند و به خانه می بردند و آنها را می خواندند و نظر و اعتراض و همدلی و همراهی شان را به ما منعکس می کردند. ما روزنامه‌نگاران، به تازگی یاد گرفته‌ایم که به سرعت بگوییم فضای مجازی اجازه نمیدهد مطبوعات کار کنند. باور کنید این‌طور نیست. مگر فقط ما از اینترنت و تلگرام و واتس‌آپ استفاده می کنیم؟

آیا روزنامه‌ها در سایر کشورها هم وضعیت ما را دارند؟ به هیچ‌وجه. کشور همسایه ما؛ پاکستان، هنوز روزنامه جنگ را با تیراژ روزانه بالای یک میلیون منتشر می‌کند. کشور افغانستان تعداد زیادی روزنامه دارد که همه هم با سرمایه بخش خصوصی اداره می‌شوند چون دولت افغانستان پولی ندارد که به روزنامه‌ها بدهد.

ببینید که در لبنان، روزنامه‌ها چه غوغایی می‌کنند و چطور فروش دارند. پس مشکل ما، اینترنت و فضای مجازی نیست و مشکلات روزنامه‌هایمان را به گردن مردم و اینترنت نگذاریم و نگوییم مردم نسبت به روزنامه‌ها بی اعتنا شده‌اند. واقعیت این است که ما روزنامه‌نگاران، چیزی برای ارایه به مردم نداریم و این اتفاق هم دو دلیل دارد؛

نخست آنکه مسوولان به صور مختلف و در قالب تشویق و تطمیع و هدایا و حتی تعطیلی مطبوعات، به روزنامه‌نگاران فشار می آورند و دلیل دوم هم این است که ما روزنامه‌نگاران، کار خودمان را بلد نیستیم و هنوز نمیدانیم در چنین شرایطی، تا چه حد باید توانایی مقابله داشته باشیم. متاسفم بگویم که ما روزنامه‌نگاران، در مقابل این شرایط تسلیم شدیم و خودمان را رها کردیم تا تلقی مسوولان هم این باشد که روزنامه‌نگاران، چون شغل دیگری ندارند، به حقوق بخور و نمیری اکتفا کرده و به مطبوعات چسبیده‌اند. اخیرا هم شاهد این اتفاق ناخوشایند هستیم که ترکیب تحریریه‌ها، دایم در حال تغییر است. به این معنا که اعضای تحریریه‌ها، کار مطبوعاتی را کنار میگذارند و به جای آنها، نیروهای جدید می آیند و این تیم جدید هم بعد از ۶ ماه، کار مطبوعاتی را رها می کنند و این داستان ادامه دارد. این رفت و آمدها، روزنامه را از رونق می اندازد و کسی در مطبوعات نمیماند که کار حرفه‌ای انجام دهد.

البته امروز، در مطبوعات، نیروهای نسبتا جوانی حضور دارند که کارهای عالی و نوگرایانانه ارایه میدهند و اخیرا، در یک جشنواره طنز، شاهد حضور بچه‌های جوانی بودم که چه نکته‌ها و روش‌های تازه برای نوشتن و سوژه‌های جالبی داشتند.

بنابراین، هنوز بعضی روزنامه‌نگاران با انگیزه در مطبوعات مشغول کار هستند اما غصه میخورم که برخی از این روزنامه‌نگاران، در مطبوعات ماندگار نیستند. بسیاری از روزنامه‌نگارانی که خوب هم مینوشتند، دیگر خبری ازشان نیست و بسیاری از گزارشگران خوب مطبوعات، دیگر خبری ازشان نیست. عمر روزنامه‌نگاری ۳۰ سال نیست. روزنامه‌نگاری یک عمر است و روزنامه‌نگار باید تا دم مرگ بنویسد و عقیده‌اش را منتشر کند اما متاسفانه اغلب روزنامه‌نگاران ما، جذب روابط عمومی ها و پایگاه‌های خبری شده و در شغل‌های دیگر، محو و مستحیل می شوند.

*پیشکسوت روزنامه نگاری

منبع : روزنامه اعتماد

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار