مشکلات ساخت مدرسه در لرستان پس از سیل:
مدرسههای بدون زمین
روستاها باید جابه جا شوند و ساخت مدارس تا اول مهر تمام نمیشوند
تهران (پانا) - یک آغل، تبدیل شده بود به کلاس درس. دیدن نشستن بچههای میرجاوه روی زمین این آغل تبدیل شد به بهانه شکلگیری یک موسسه خیریه به نام «مهرگیتی» که دو سال بعد اولین مدرسهاش را در سیستان و بلوچستان افتتاح کرد. در 14 سال بعد تا همین امروز تعداد مدارس تکمیل شده و در حال ساخت این موسسه به 330 مدرسه رسیده است. کار مهرگیتی برای مدرسهسازی اغلب بر سیستان و بلوچستان متمرکز بوده است، تا اینکه در آغاز سال 98 سیل سراسری از راه رسید و مدرسههای بسیاری را هم مثل خانهها و زمینهای کشاورزی زیر آب و گل مدفون کرد.
به گزارش اعتماد، زهرا گیتینژاد، مدیرعامل این موسسه میگوید که از روزهای اول فروردین کار امداد و کمک را شروع کردهاند و ۱۴ قرارداد مدرسهسازی بستهاند، حالا با رسیدن نیمه تابستان مشخص شده است که هیچ یک از این مدارس نمیتوانند برای اول مهر آماده باشند. «کمکها از داخل و خارج از کشور واریز شد. ۱۴ قرارداد ساخت مدرسه بستیم و امیدواریم که ادامه پیدا کند. تا امروز ۵ میلیارد تومان تعهد ما برای ساخت مدرسه است. تمام تلاش ما این بود که این مدارس برای سال تحصیلی جدید آماده شوند اما بعید میدانم این اتفاق بیفتد چون در این مناطق مشکل زمین وجود دارد. اردیبهشت که قرارداد بستیم مسوولان قول دادند که مدارس سه کلاسه تا اول مهر آماده شود اما چون در جریان مشکلاتشان هستیم میدانیم که هیچ کدام به مهر نمیرسند. مدارس شش کلاسه هم سال آینده آماده میشوند. ببینید در برخی روستاها کل زمین را سیل برده و اصلا روستا باید جابهجا شود. تا امروز به ما زمینی ندادهاند که بتوانیم مدرسه بسازیم. این مشکلی است که مثلا در زلزله وجود ندارد، سیل است که کل زمین را میبرد.»
۱۰۰ مدرسه، ۱۰۰ بخاری
گیتینژاد در نشست خبری موسسه مهر گیتی در مورد اقدامات انجام شده در جریان سیل سراسری ایران توضیح داد و در این میان سابقهای هم از فعالیتهایشان در استان سیستان و بلوچستان ارایه داد. یکی از این اقدامات پس از حادثه سال گذشته آتشسوزی در مدرسه اسوه حسنه زاهدان رخ داد. گیتینژاد میگوید که ۱۰۰ مدرسه را در عرض ۲ ماه به بخاریهای تابشی مجهز کردهاند. سیدجواد حسینی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش چندی پیش خبر داد که اول مهر «جشن پایان بخاریهای نفتی در مدارس کشور» برپا خواهد شد.
سالهای سال است که بحث ایمنی مدارس به صورت ویژه در فصلهای سرد سال موضوع رسانهها است. آتشسوزی در مدرسه درودزن سال ۱۳۸۵ اتفاق افتاد، حادثه آتشسوزی مدرسه شینآباد در سال ۱۳۹۱ و حادثه آتشسوزی مدرسه اسوه حسنه در سال ۹۷. بین نخستین حادثهای که البته بیشتر در خاطرهها مانده است تا این نمونه آخر که منجر به فوت ۳ دختر دانشآموز شد، ۱۲ سال فاصله است. اگر به گفته گیتینژاد ظرف تنها دو ماه توان و بودجه لازم برای بخاری ایمن برای ۱۰۰ مدرسه فراهم شده، چرا باید میان دو اتفاق درودزن و اسوه حسنه باز هم کلاسهای درس در مناطق روستایی و شهری خطر آتشسوزی را به جان میخریدند؟ گیتینژاد در این مورد به سوالهای «اعتماد» پاسخ داده است.
گفتید ظرف دو ماه توانستید برای خرید ۱۰۰ بخاری بودجه مورد نظر را جمعآوری کنید، هزینه این بخاریها در مجموع چقدر بود؟
۱۲۰ میلیون تومان جمعآوری کردیم، پولی که در کمپین «صد بخاری، صد مدرسه» جمعآوری کردیم. در نهایت هم چون تعداد بالایی خرید کردیم و برای کار خیر بود کارخانه تولیدکننده به ما تخفیف داد و توانستیم حدود ۱۲۰ بخاری به مدارس سیستان و بلوچستان ببریم.
سالهاست که با رسیدن پاییز موضوع کلاسهای درس ناایمن مطرح میشود و در سالهای اخیر حوادث تلخی به خاطر بخاریهای ناایمن در مدارس رقم خوردهاند. اگر با این سرعت و این هزینه میشود کار را پیش برد چرا آموزش و پرورش هر سال با این موضوع درگیر است؟
آنها اداری کار میکنند، ما با دلمان کار میکنیم. البته بخش دولتی مشکلات خودش را دارد، حجم زیادی کار در دست دارد، آنها باید کل مدارس ایران را در نظر داشته باشند ما ۱۰۰ مدرسه را بر عهده گرفتیم و با کمپینی که راه انداختیم توانستیم کار را انجام دهیم. اما دولت هم باید کارهای مشابه بکند، به عقیده من اگر هر فردی که مسوولیتی را بر عهده دارد مسوولیتش را با عشق انجام دهد هیچ وقت این مشکلاتی که امروز میبینیم به وجود نمیآید اما متاسفانه خیلیها مسوول نیستند، مسوولیتپذیر نیستند.
ما اگر بتوانیم همین امروز دانشآموزانمان را مسوولیتپذیر تربیت کنیم در آینده چنین مشکلاتی نخواهیم داشت. در مورد کمپین ما آن ۱۲۰ میلیون تومان خیلی زود فراهم شد، در این کمپینها دانشآموزان هم شرکت کردند و از ۲ هزار تومان گرفته تا ۲۰ هزار تومان کمک کردند ما از آموزش و پرورش استان آمار گرفتیم و بعد از میان عدد اعلام شده ۱۰۰ مدرسه را بر عهده گرفتیم و از جمعآوری پول تا نصب بخاریهای تابشی کار را انجام دادیم.
سراغ بقیه استانها نرفتید؟
کمبرخوردارترین استان ما سیستان و بلوچستان است و بنابراین در اولویت ما قرار دارد. هم به دلیل نیازشان و هم البته به دلیل مسوولانشان. این استان واقعا مسوولان دلسوزی دارد. خیلی از استانها هستند که به خاطر رفتار مسوولان ما حاضر نیستیم با آنها همکاری کنیم چون دل نمیسوزانند. اما سیستان و بلوچستان در حال حاضر مسوولان دلسوزی دارد. وقتی آمار میخواهیم در کمتر از ۲۴ ساعت به دستمان میرسد، خودشان میآیند تهران و توافقنامه را امضا میکنند و پیگیری میکنند. اینها باعث میشود که همکاری خوبی داشته باشیم.
یکی از مشکلات در این استان تعداد دختران بازمانده از تحصیل است؛ چقدر این مدرسهسازی همراه با کار فرهنگی انجام میشود که بشود دختران بیشتری را راهی مدرسه کرد؟
بیشترین مدارسی که در استان ساختهایم، مدارس دخترانه هستند. سالها پیش که برای اولین بار به سیستان و بلوچستان رفتم با فقر فرهنگی عجیبی روبهرو شدم. در برخی از این روستاها خانوادههای روشنفکرتر فقط اجازه میدادند دخترانشان تا کلاس پنجم درس بخوانند. ببینید مثلا در خراسان جنوبی خانوادههای درگیر فقر هم اجازه میدادند دختران در خوابگاه ساکن شوند تا بتوانند در محل دورتر از زندگیشان دوره دبیرستان را بگذرانند اما در سیستان و بلوچستان اصلا چنین اجازهای نمیدادند.
در این سالها خیلی کار فرهنگی شده و الان دختران زیادی داریم که مشغول ادامه تحصیل و حتی رقابت با هم هستند. دیدهاید که زنان حتی در ادارات رییس شدهاند، فرماندار شدهاند، بخشدار شدهاند. در شوراهای روستاها تعداد زیادی زن عضو هستند و این افتخار بزرگی است و حس میکنم تلاش ما هم در این موضوع بیتاثیر نبوده است. از سال ۸۲ تا الان تغییرات زیادی حاصل شده. همان دخترهایی که وقتی بهشان سلام میکردم و اسمشان را میپرسیدم روسریشان را جلوی صورتشان میگرفتند و حرف نمیزدند وقتی برایشان مدرسه ساختیم، آمدند جلوی جمعیت مقاله خواندند. بعد از داشتن مدرسه دیگر حس میکردند واقعا دیده میشوند. خیلی از این دخترها را بورسیه میکنیم، ماهانه ۵۰ هزار تومان به حساب این دخترها میریزیم و این نوعی مشوق خانوادهها است. پدر خانواده وقتی ببیند با مدرسه رفتن دخترش یک ۵۰ هزار تومان هم دست خانواده را میگیرد در رفتارش تغییر حاصل میشود. چون همین مبلغ هم در زندگیشان تاثیر دارد. البته این پول به شرطی واریز میشود که هیچ کدام از والدین معتاد نباشند.
برگردیم به بحث سیل که در نشست به آن اشاره کردید. آموزش و پرورش هیچ زمانی را هم برای حل مشکلات موجود برای شروع کار مدرسهسازی در استانهای سیلزده به خصوص لرستان اعلام نکرده است؟
ببینید همانطور که گفتم در همان لرستان یک سری از روستاها باید جابهجا شوند. الان یک روستا خراب شده و باید زمین بالای دست را بگیرند تا این جابهجایی صورت بگیرد. دو روز پیش که داشتم در مورد همین موضوع صحبت میکردم و پرسیدم زمین مدرسهای که برای بابازید میخواهیم بخریم، چه شد؟ جواب داد: «با قیمتی که مالک زمین میگوید، میتوانید در میدان تجریش پاساژ بخرید.» یعنی اگر آن فرد که از اهالی منطقه هم هست فقر فرهنگی نداشته باشد باید با خودش باید فکر کند که اگر زمینش را با قیمت مناسبتر بدهد عدهای صاحب خانه میشوند و دانشآموزان میتوانند مدرسه داشته باشند.
ببینید این رفتارها باعث میشود که خیران هم کمکم منطقه را ترک کنند. ما ابتدا در آنجا تیم داشتیم، کمک میکردیم اما داریم ناامید میشویم فقط گفتیم هر جا که توانستید زمین جور کنید ما مدرسهاش را میسازیم. کسی که نمیآید آن پولی که مالک زمین خواسته را به او بدهد، مردم روستا هم کمکم پراکنده میشوند، مهاجرت میکنند و دنبال جای دیگری میگردند، یعنی نه مالکان زمین به پول میرسند نه مردم به روستای تازه. فقر فرهنگی که باشد این مشکلات قومی و قبیلهای و مذهبی و همشهری و همولایتی هم درست میشود و باعث میشود یک نفر فکر کند اگر خیرین میخواهند پول بدهند حتما سر گنج نشستهاند و میتواند قیمت را غیرمنصفانه اعلام کند.
همچنین لازم به ذکر است در نخستین سالگرد درگذشت هما سلطانی (فرزند عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری) ساخت مدرسه «برای هما» توسط موسسه مهرگیتی و با کمک خیران در روستای چاه جمال استان سیستان و بلوچستان به پایان رسید.
ارسال دیدگاه