مژده اسماعیلی*

خشونت خانگی و قربانیانش

هر روز پیامدهای بیشتر و ابعاد پنهان‌تری از خشونت خانگی در ایران گزارش داده شده و علنی می‌شود. با وجود آنکه در سال‌های گذشته تلاش‌های زیادی در باب شناسایی و پیشگیری از خشونت خانگی در کشور انجام شده است، اما حمایت چندانی از جانب افراد، مدیران و نهاد‌های ذی‌نفوذ صورت نگرفته است. در کنار این بی‌مهری ما شاهد آن هستیم که جامعه هنوز درخصوص خشونت خانگی آگاهی لازم را ندارد؛ ب

کد مطلب: ۹۴۳۲۹۲
لینک کوتاه کپی شد

به عنوان نمونه اکثر افراد وقتی صحبت از خشونت خانگی می‌شود نخستین تعریفی که در ذهن‌شان تداعی می‌شود خشونت فیزیکی، آن هم علیه زنان است. این در حالی است که در عام‌ترین تعریف‌ها از خشونت خانگی ما خشونت‌های دیگر از جمله روانی، اقتصادی و... را هم نسبت به دیگر اعضای خانواده باید لحاظ کنیم.

پس نخستین گام برای تعریف خشونت‌خانگی شاید این باشد که بدانیم در خشونت‌خانگی علاوه بر زنان، مردان هم می‌توانند مورد خشونت قرار گرفته و قربانی شوند. همچنین خشونت‌خانگی می‌تواند شامل خشونت علیه کودکان، سالمندان و معلولان یک خانواده باشد. درباره چرایی، دلایل و قربانیان این خشونت در شبکه‌های‌مجازی، رسانه‌ها و مجلات تخصصی مطالب پراکنده‌ای در این سال‌ها منتشر شده است، اما متأسفانه، درباره راهکارهای موجود و یا پیشنهادهای قابل اجرا برای پیشگیری و یا کاهش آن مطالب زیادی وجود ندارد. در یک سری مقالات کوتاه سعی داریم به این موارد بپردازیم.

خشونت‌خانگی را از چند زاویه می‌توان بررسی کرد. رویکرد حقوقی بر جرم‌انگاری خشونت‌خانگی تمرکز دارد. از رهیافت جامعه‌شناسی می‌توان از فرهنگ، سنت و شکاف‌های جنسیتی سخن گفت. روانشناسان هم از رویکرد روانشناختی (فردی و جامعه) می‌گویند. همچنین آنها بر حمایت آسیب‌دیده نظر ویژه دارند. با این حال همه این رویکردها و رهیافت‌ها بر این نکته که خشونت خانگی علاوه بر آسیب‌های فردی باعث برهم خوردن تعادل سیستم جامعه می‌شود دیدگاه مشترکی دارند. پس می‌توان نتیجه گرفت که خشونت خانگی با آنکه در حوزه خصوصی افراد اتفاق می‌افتد، امری خصوصی نیست، بلکه معضلی عمومی است که بدون هیچ پیچ و تابی در جامعه تأثیر خواهد گذاشت.

خشونت‌خانگی را در یک نگاه کلی و با تسامح می‌توان به ۳ قسمت تقسیم کرد. این ۳ بخش شامل پیش از خشونت، زمان حین خشونت و پس از خشونت است. در این نوشته به‌معنای کلی خشونت خانگی و دوره پیش از اعمال می‌پردازیم.

خشونت‌خانگی
خشونت‌خانگی به‌معنی بدرفتاری، رفتار خشونت‌آمیز و سلطه‌گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. اگر بخواهیم تخصصی‌تر وارد این موضوع شویم می‌توان گفت: خشونت‌خانگی عبارت است از هرگونه فعل (عمل) یا ترک فعل یک عضو خانواده علیه عضو دیگر که موجب آسیب جسمی، روانی، عاطفی، جنسی یا مالی شود.

مواردی از قبیل: ضرب و جرح، حبس و زندانی کردن، تنبیه بدنی، بهره‌کشی، اجبار به تکدی‌گری، اجبار به تن‌فروشی، اجبار و فشار برای ارتکاب جرم و مسائل غیراخلاقی، اجبار و تحریک یا تشویق یا اغفال برای خودکشی یا آزار جسمی به‌خود، هرگونه اجبار به برقراری رابطه جنسی نامتعارف نسبت به همسر، مخفی کردن بیماری‌های مقاربتی، هرگونه اجبار به ازدواج از هر طریق تحریک، تشویق و تسهیل ازدواج کودکان، اجبار به بارداری یا فرزند‌آوری، اجبار به سقط جنین، هرگونه سوء‌استفاده و بهره‌کشی جنسی از اعضای خانواده، هرگونه اجبار به برقراری رابطه با غیرهمسر اعم از زنا و مادون آنکه در اثر حیله، فریب و اکراه انجام شود، توهین، تحقیر، استهزا، افترا، تهدید، اجبار به انزوا، اجبار به ترک خانه و هرگونه شکنجه روحی و روانی، تحت‌نظر گرفتن یا تعقیب مداوم، تحمیل شرایط روحی و روانی آزاردهنده، کنترل نامتعارف اعمال و رفتار، هرگونه ممانعت، مخالفت و یا اجبار به انجام امور مربوط به تغییر جنسیت، پخش تصاویر خصوصی، ایجاد محدودیت در ارتباطات و فعالیت‌ها اعم از خانوادگی و اجتماعی یا اجبار به ارتباط با افراد و گروه‌های معین، ممانعت از تحصیل یا اشتغال، الزام به برگزیدن تفکر یا خط‌مشی خاص، هرگونه رفتاری که مانع رشد شخصیتی شود، محرومیت یا ممانعت در تصرف و دستیابی به اموال، عدم‌تامین هزینه‌ها، انجام اقداماتی برای تضییع حقوق مالی ازجمله انتقال صوری اموال برای فرار از دِین، چند همسری، انجام ندادن وظایف قانونی همچون حضانت و نگاهداری، بی‌توجهی و سهل‌انگاری نسبت به افراد تحت ولایت، قیمومیت، سرپرستی، حضانت یا حمایت و نگهداری از خانواده.

چرایی خشونت خانگی
خشونت‌خانگی عموما توسط افرادی اعمال می‌شود که رفتار خشونت‌آمیز را بخشی از حق لاینفک خود می‌دانند. این افراد طبق تجربه زیست، بالادست بودن و یا حتی به بهانه‌های فردی مانند از دست دادن اراده و کنترل رفتار حین خشونت، دست به توجیه رفتار خود می‌زنند.

خشونت‌خانگی معمولا (و حداقل در یک بازه‌زمانی خاص) به‌طور مستمر اتفاق می‌افتد؛ احتمالا یکی از مهم‌ترین دلایل آن هم، تجربه زیست فرد اعمال‌کننده خشونت است. تجربه زیست این افراد به آنها می‌گوید آنها مصون از اعمال جدی مجازات هستند. از یک سو در جامعه‌ای مانند ایران این نوع خشونت بسیار کم گزارش داده می‌شود و بیشتر در خانواده به‌عنوان نماد حوزه خصوصی تلقی می‌شود. در کنار این موارد هم باید توجه داشت که بسیاری از خشونت‌کننده‌ها و خشونت‌دیدگان طبق همین دلایل اصلا نمی‌دانند مرتکب خشونت خانگی و یا قربانی آن هستند.

در واقع در اینجا به این مسئله مهم می‌رسیم که مقررات و اعمال مجازات به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین عوامل پیشگیری خشونت‌خانگی در ایران دارای کمبودهای بسیاری جدی است. در قوانین ایران بیشتر تمرکز بر مرحله وقوع خشونت خانگی است؛ در حالی‌که علم حقوق، امروزه بیشتر بر پیشگیری، حمایت از بزه‌دیده و اصلاح مرتکب، متمرکز شده است.

پیشگیری از جرم به‌عنوان یکی از پایه‌های سیاست جنایی امروزه اهمیت بسیار زیادی دارد؛ به‌طوری که بدون درنظر گرفتن آن مبارزه با یک پدیده مجرمانه غیرممکن است. خشونت‌خانگی نیز به‌عنوان یک انحراف و یا پدیده مجرمانه از این قاعده مستثنی نیست. لازمه مبارزه با خشونت خانگی بیش از هرچیز نیازمند اتخاذ تدابیر پیشگیرانه است.

یافتن و از میان بردن عوامل مؤثر بر ایجاد خشونت‌خانگی در جامعه به‌عنوان پیشگیری اولیه، اتخاذ تدابیر لازم برای بازداشتن افرادی که در معرض اعمال خشونت خانگی قرار دارند به‌عنوان پیشگیری ثانویه و در نهایت پیش‌بینی مجازات مناسب (و تدابیر اصلاحی نسبت به‌کسانی که مرتکب خشونت‌خانگی شده‌اند) می‌توانند از عوامل کنترل و کاهش خشونت خانگی باشند.

با توجه به قوانین پراکنده ایران در مورد خشونت‌خانگی به‌نظر می‌رسد حقوق ایران سیاست‌های پیشگیرانه برای کنترل خشونت‌خانگی را در اولویت قرار نداده است. همین امر، همانطور که در بالا اشاره شد، باعث شده است که خشونت‌کننده خانگی رفتار خود را مکررا تکرار کند. همچنین خشونت‌دیده در اکثر مواقع زمان و امکان رهایی از خشونت را پیدا نمی‌کند. در واقع قربانی نیز به‌عنوان عامل همیشه در دسترس برای تکرار اعمال خشونت از دلایل دیگر امکان اعمال خشونت خانگی است. این هم دلیلی ندارد جز همان بحث قوانین حمایت‌گرانه از قربانی خشونت خانگی.

هرچند در یک دهه گذشته با تصویب قوانینی همچون «قانون حمایت از خانواده» یا «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» و یا «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست»، قدم‌های خوبی برای حمایت بیشتر از قربانی خشونت‌خانگی و رفع برخی تبعیض‌ها برداشته شده است اما با وجود این مقرراتی هم مشاهده می‌شود که به نوعی بستر وقوع خشونت خانگی را فراهم می‌کند.

خلاصه کلام اینکه اگر قوانین موجود در ایران را در کنار فرهنگ نادرست موجود در جامعه ایران بگذاریم، خواهیم دید که بیشتر قربانیان خشونت خانگی، خود را ناچار به تحمل خشونت می‌بینند و این چیزی نیست جز ادامه تجربه زیست انباشته شده مرتکب خشونت خانگی.

*پژوهشگر دکتری حقوق

منبع: همشهری

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار