پای صحبت" سمَمبَر محبوبی "زنی دردمند ازجنس تلاش از دیار خنج
خُنج (پانا) - "سممبرمحبوبی " بانوی عشایر ی است که ده سال از سکونتش در خنج میگذرد او زنی است خودکفا که بار مسوولیت سه فرزند یتیم خود را به تنهایی و با پخت نان بر دوش میکشد.
سممبر چهره آشنایی است برای اهالی خُنج که هرشب بساط نان پزیاش را در گوشهای ثابت از خیابان شهرخُنج در زیر دیوار کاهگِلی پهن می کند و ۱۰ سال است که نانهای خوشمزهاش میهمان بیشتر خانههای مردم خنج شده و کمتر کسی است که سممبر را با نانهای خوش طعمش نشناسد؛ وقتی روی صندلیهایی که با سوار کردن شانههای تخم مرغ درست کرده بود نشستم، ازخودش اینگونه سخن میگوید:
سمبر محبوبی هستم متولد ۱۳۵۰ , عشایر بودم ، ومدت ۱۰ سال است که در شهر خنج اسکان کرده ام واز همان سال ورودم نانپزی را شروع کردم ، ۵ سال است که شوهرم فوت شده وبا سه فرزند یتیمم در خانهای اجارهای زندگی میکنم .
سممبر با چهره ای خندان ومهربان کارش را توصیف می کند: از غروب آفتاب در روزهای تابستان تا ساعتهای ۲ بامداد به پخت نان می پردازم وروزها نیز در خانه سفارشات مردم را آماده میکنم ، روزهای زمستان را هم صبح و هم شب بیرون ازخانه نانپزی می کنم، باید آینده فرزندانم را تامین کنم، چیزی که عذابش میداد نداشتن مسکنی بود که مجبورش کرده بود خانهای قدیمی را برای سکونت اتخاذ کند تا اجاره خانهای پایین داشته باشد. او هرروز از اول صبح باید این کار را تکرار کند تا گوشهای از معیشت خود و افراد تحت تکفل خود را تامین کند.
سممبر باید دو نقش کاملا متفاوت را در جامعه ایفا کند از طرفی او باید برای گذران زندگی در خارج و داخل خانه برای کسب درآمد کار کند و از طرف دیگر باید مسئولیت تربیت فرزندان را بر عهده داشته باشند و آینده آنان را تامین کند.
دستان کار کُشته و پینهبستهاش حکایت از سالها درد و تلاش و زحمت میکند اما او تسلیم مشکلات نیست وکمرش را خم نمیکند . با رضایت خاطر و خستگی ناپذیر سفرهاش را برای میهمانانی از عابران وسواران پهن کرده شاید با دستی پربارتر به خانه برگردد . سممبر صاحب دوپسر ۲۰ و۱۱ ساله ودختری ۱۲ ساله است .
دیدن صحنه این سممبر ودیگر سممبرها اگر چه تکراری است و هر روز میبینی اما حکایت سنگرهای محکمی است درجبهه زندگی که هیچگاه تسلیم ناملایمات نیستند . این زخمی بزرگ است برپیکر جامعه، که زنی با اینهمه لطافت روح مجبور باشد کل اوقاتش را به کاری پُر زحمت و بدون وقفهای استراحت بپردازد ، زخمی که باید مرهم برآن نهاده شود .
یک کلام، او زنی است ازجنس زحمت و تلاش، بیپناه، نیازمند کارکردن، سرپرست خانوادهای چهارنفره و چشم به راه آیندهای که باید از پس چراغ نانپزیاش برای فرزندانش بسازد، با یاری شانهها و بازوان لطیف زنانهاش ، تا سفره خانهاش را خالی نبیند.
خبرنگار : سمیرا ابونجمی
ارسال دیدگاه