پا در کفش استاد!
تهران (پانا) ـ از همان روزی که از شورای شهر تهران خبر آمد که قرار است نام هنرمندان پیشکسوت بر تابلوی برخی خیابانهای پایتخت بنشیند مشخص بود اجرای طرح، بدون حاشیه و حرف و حدیث نخواهد بود.
به گزارش روزنامه جامجم، عدهای، هم بر سر شیوه اجرای طرح انتقاد داشتند و هم بر انتخاب برخی از این هنرمندان. با اینحال ۲۰ روز طی شد تا شنبه گذشته که با نصب نخستین سردیس هنرمندان، حاشیهها رنگی تازه بهخود گرفت. اینبار دیگر کسی از بیرون برای طرح تغییر نام خیابانها حاشیهسازی نکرده بود و این، خود مجریان طرح بودند که گزک دست منتقدها دادند. ماجرا از این قرار بود که سردیس جمشید مشایخی، بازیگر پیشکسوت که او را در فروردین امسال از دست دادیم و فوت او بود که شورای شهر را به فکر اجرای چنین طرحی انداخت، در خیابان «ج» که حالا شده است خیابان جمشید مشایخی نصب و از آن رونمایی شد. ساعتی طول نکشید شبکههای اجتماعی پر شد از عکسهای این سردیس و شوخیهای مردم با آن و طراح و سازنده آن. انتقادها و شوخیها بیشتر حول این محور بود که این مجسمه، شباهت چندانی با هنرمند درگذشته ندارد. سردیسی که آن را رضا حسنزاده، از هنرمندان نزدیک به سازمان زیباسازی شهرداری تهران ساخته و برای نصب در خیابان جمشید مشایخی تحویل داده است. شنیدههای خبرنگار جامجم در اینباره شامل جزئیاتی است که میتواند گرههای این ماجرا را تا حدودی باز کند.
براساس اطلاعی که خبرنگار جامجم یافته، ساخت این سردیس را محمدجواد حقشناس، از اعضای شورای شهر تهران به رضا حسنزاده سفارش داده است یا دستکم این هنرمند مجسمهساز از مجرای این عضو شورا وارد این طرح شده است. تماسهای ما با حقشناس برای سنجش صدق و کذب این شنیده، بینتیجه ماند اما نکتهای که این گمانه را تقویت میکند، این است که این هنرمند، اثر شاخص و مطرحی را تاکنون در حوزه هنرهای محیطی تولید نکرده و بعید نیست صرفا از روی نزدیکی به یکی از اعضای شورا، اجرای طرح را عهدهدار شده باشد.
البته بیانصافی است اگر این شنیدههای خبرنگار جامجم را به این قسمت از گزارش اضافه نکنیم؛ اینکه حسنزاده وقتی از او خواستهاند مجسمه را زودتر تحویل دهد گفته کار روی اثر هنوز تمام نشده و ناقص است اما او با اصرار شورای شهر مواجه میشود چون آنها میخواهند برای جلوگیری از حاشیههای احتمالی، بالاخره با نصب نخستین سردیس، اجرای طرح را کلید بزنند. مجریان طرح به او قول میدهند پس از رونمایی از سردیس، آن را به او تحویل میدهند تا کار را کامل کند. دیروز هم خبری در رسانهها منتشر شد که این مجسمه برای شبیهسازی بیشتر به هنرمندش تحویل داده شده است. از سوی دیگر، چند نفر از اعضای شورایشهر هم نسبت به تولید و نصب این سردیس اعتراض کردهاند؛ آیا این کشمکشی درونشورایی است درباره شیوه انتخاب هنرمند و اجرای طرح؟
بدون اطلاع سازمان زیباسازی
ظاهرا هر اثر از هنرهای محیطی که در سطح شهر تهران اجرا میشود، با نظارت و مشورت سازمان زیباسازی شهرداری تهران صورت میپذیرد. شنیدههای جامجم حاکی است این سازمان در جریان ساخت و نصب این تندیس نبوده است. اگر مجریان طرح عجله نمیکردند نه هنرمند اثر به اجرای ضعیف سردیس متهم میشد نه این همه حاشیه طرح را فرا میگرفت.
باید شبیه باشد؟
این اولینبار نیست که تفاوت ظاهری یک مجسمه با سوژهاش، مورد انتقاد قرار میگیرد. بارها مجسمهای تولید شده و کمترین شباهت را به سوژه مورد نظر داشته و همین باعث شده خیلیها منتقد اجرا و نصب چنین مجسمههایی در سطح شهر باشند.
اما آیا واقعا یک مجسمه باید دقیقا شبیه آن کسی باشد که مجسمه را براساس صورت یا بدن او ساختهاند؟ یک بار باید برای همیشه به این پرسش پاسخ گفت.
پاسخ محمود نورایی، منتقد هنر به این پرسش منفی است. او به جامجم میگوید: هیچ مجسمهای لزوما نباید شبیه سوژهاش باشد. او در این باره میافزاید: «شباهت یا تفاوت یک سازه هنری با سوژه خود، منوط به سبکی است که هنرمند در پیش گرفته است. اگر او هنرمندی با سبک رئالیسم یا هایپررئالیسم باشد، خب از او انتظار خواهیم داشت دقیقا سوژه را ترسیم کند، اما اگر بهطور مثال سبک او اکسپرسیونیستی است، چنین انتظاری طبعا نمیتوانیم داشته باشیم.»
نورایی معتقد است: این که ما تصور میکنیم مجسمههای آدمها بهخصوص آندسته از مجسمهها که کارکرد خیابانی و محیطی دارند باید خیلی شبیه سوژهشان باشند از این روست که گمان عمومی بر این است. یعنی عموما معتقدیم وقتی تندیس یا سردیس هنرمندی را میسازیم و بر خیابانی همنام او نصب میکنیم، این مجسمه باید مبتنیبر سبک رئالیسم باشد. لزوما نباید اینطور باشد اما خب این معمول است و انتظار نابهجایی هم نیست. این در حالی است که مجسمهساز میتواند نگاه خودش را به سوژه داشته باشد و او را در موقعیتی نهچندان مشابه با خودش ترسیم کند بهشرطی که البته نشانگانی از او را به اثر خود احضار کرده باشد.»
ارسال دیدگاه