داریوش قنبری*
احمدینژاد تنهاتر از همیشه است
محمود احمدینژاد به تازگی حسن روحانی را دعوت به مناظره کرده که قطعا اگر مناظرهای صورت بگیرد، رئیسجمهور پیروز آن خواهد بود. احمدینژاد که این روزها میخواهد از آب گلآلود ماهی بگیرد، فراموش کرده اوضاع و شرایط اقتصادی کشور دستپخت خود اوست و مشکلات کنونی ناشی از سوءمدیریت و ناپختگیاش در تصمیمگیریها و ناآشنایی به مسائل سیاست خارجی بود که این مسائل و معضلات را برای کشور ایجاد کرده است.
احمدینژاد فراموش کرده که روی کار آمدن حسن روحانی پاسخی به همین سیاستهای غلطی بود که در پیش گرفت و از طرف مردم پاسخ درخوری داده شد. روی برگردانی از احمدینژاد و تفکرش و روی آوردن به حسن روحانی و اعتدال به مثابه اعتراض به شرایطی بود که در مدت ریاست جمهوریاش ایجاد کرده بود. احمدینژاد همین الان هم باید پاسخگوی افکار عمومی در محضر مردم باشد. احمدینژاد مقصر بسیاری از مسائل و معضلات اساسی است که اکنون در کشور وجود دارد.
به هر حال زمان احمدینژاد بود که کشور را تحت فصل هفت منشور ملل متحد برد. کشور را به سمتی برد که ۶ قطعنامه و تحریمها بر ما اعمال شد که تحریمهای فعلی هم ادامه همان تحریمهاست. روحانی با برجام کشور را از عواقب سیاستهای نادرست احمدینژاد تا حدودی نجات داد، اما همفکران احمدینژاد در داخل کشور با پیش کشیدن بحث دلواپسی بهانه به دست دیگران دادند. متاسفانه همین همفکران احمدینژاد کارشکنی میکنند و در ارتباط با اوضاع و شرایط سیاست خارجی و اقتصادی که ناشی از وضعیت سیاست خارجی است، مقصر هستند. احمدینژاد به جای اینکه درشتگویی کند و دولت روحانی را زیر سوال ببرد خودش متهم این اوضاع و شرایط است و باید پاسخگو باشد. احمدینژاد این روزها میخواهد ژست یک فرد دموکرات و طرفدار مردم را بگیرد. او میخواهد ژست طرفدار بهبود وضعیت اقتصادی مردم را بگیرد، اما در مجموع بدترین شرایط سیاسی را در کشور حاکم کرد به گونهای که احزاب را به تعطیلی کشاند.
آزادی بیان و فعالیت رسانهها به حداقل ممکن رسید و به لحاظ اقتصادی هم تحریمها، کشور را به شرایط سختی رساند که هنوز هم که هنوز است از مضرات آن سیاستهای نادرست رهایی نیافته است. به هر حال احمدینژاد درمجموع هرکاری که بخواهد بکند، حافظه مردم آنقدر قوی است که مصیبتی که سر کشور آورده را از یاد نبرد. دولتی که ادعای پاکدستی داشت، بدترین سوءاستفادههای مالی را انجام داد. به لحاظ سیاست خارجی درک درستی از شرایط بینالمللی نداشت و کشور را به سمت بحران سوق داد.
احمدینژاد با پیش کشیدن مسائلی که در راستای منافع ملت ایران نبود، مثل هولوکاست و مسائل دیگر، کشور را به سمت بحران برد. حتی بهرغم اینکه اطرافیان نزدیکش هم دیگر قبولش ندارند و برخی اعلام برائت کردند، برخی هم به زندان افتادند و فاصله گرفتند، اما همچنان دست و پا میزند که بتواند جایی برای خودش در میدان سیاست کشور باز کند. به نظر میرسد احمدینژاد مهره سوختهای است که هر اقدامی بکند هم نمیتواند جایی برای خود در آینده سیاسی کشور داشته باشد. مردم آنقدر پخته شدهاند و به فهم سیاسی رسیدهاند که گول عوامفریبی را نخورند.
مردم ایران به اندازه کافی به دانش و بلوغ سیاسی رسیدهاند که فریب یکسری شعارهای پوچ و توخالی و حرفهای بیمحتوا را نخورند. حرفهای احمدینژاد بیشتر به درد دستمایهای برای طنزپردازی میخورد و هیچ اثر دیگری نخواهد داشت. احمدینژاد دیگر احمدینژادی نیست که بتواند حتی همفکران خود را قانع کند که قبولش داشته باشند. چه رسد به اینکه بقیه مردم ایران را پشت سر خود داشته باشد. همین اعتراضاتی که احمدینژاد و برخی از نزدیکانشان کردند و به اندازه تعداد انگشتان یک دست هم حامی نداشت و در مجموع ژست اپوزیسیونش هم به جایی نرسید، نشان میدهد که هیچ جایگاهی ندارد و این روزها بیشتر از همیشه تنهاست که بتواند با تغییر رویه و بیان حرفهای مردم پسند برای خود جایگاهی پیدا کند. مردم همانطور که از وجود مشکلات مطلع هستند از نقش احمدینژاد هم در این میان بی خبر نیستند. احمدینژاد حرفهایی هم که بیان میکند در جهت رفع اتهامات گذشتهاش است. شاید به نوعی فکر کرده با بیان این حرفها مردم فراموش کردهاند و میتواند دوباره جایگاهی داشته باشد. حرفهای احمدینژاد تنها دستمایهای برای طنزپردازی است و تاثیر دیگری نداشته است.
منبع:آرمان
* استاد دانشگاه
ارسال دیدگاه