برای ایران، در ایران میمانیم
تهران (پانا) - فکر مهاجرت در سر خیلی از آدمهاست. نمیتوان این موضوع را انکار کرد، اما بعضی هم که شرایط رفتن را دارند، به ماندن فکر میکنند.
روزنامه شهروند نوشت: «قصد رفتن نداری؟» رفتن میتواند به قصد تحصیل باشد، چندسالی دوری از خانه و خانواده و بازگشت دوباره. یا نه؛ رفتنِ همیشگی، رفتنِ بدونِ بازگشت. دور و اطرافمان آدمهایی هستند که دنبال فرصت رفتناند، اروپا یا آمریکا، هرجا که شد. مدام کلاس زبان میروند و امتحان پس میدهند. آنها میگویند: «رفتن، به از ماندن» و در ناامیدی از بهبود وضع فعلی وسایلشان را برای مهاجرت جفتوجور میکنند و میهمانی خداحافظیشان نزدیک است. میان این موج مهاجرت اما به تازگی، جریان دیگری به راه افتاده که مقابل مهاجرت است. طرفداران این جریان در شبکههای اجتماعی یک هشتگ به راه انداختهاند: «در ایران میمانیم». آنها میگویند اگر حال «خانهمان» خوب نباشد هم باید بمانیم و درستش کنیم.
عددها سندند؛ نتایج تحقیق «مؤسسه گالوپ» درباره «تمایل به مهاجرت» میگوید در سال ۲۰۱۵ حدود یکمیلیون و ۸۰۰هزار نفر از ایرانیان تمایل به مهاجرت از کشور داشتهاند. فکر مهاجرت در سر خیلی از آدمهاست. نمیتوانیم این موضوع را انکار کنیم، اما بعضی هم که شرایط رفتن را دارند، به ماندن فکر میکنند.
«خیالتان راحت، من قصد رفتن ندارم»
هشتگ «در ایران میمانم» بسیاری از اهالی سفر علاقهمند به ایران را به چالش انداخت تا در اینباره بنویسند و از دلایل ماندنشان بگویند، این میان بحثهای زیادی درگرفت و بسیاری هم از جریان مخالف بودند. سنگ اول را مهزاد الیاسی گذاشت، از دیگران هم خواست در اینباره حرف بزنند. او مردمشناسی خوانده و مدام در سفر است. او نوشت: «این روزها باید دائم به سوال «قصد رفتن نداری؟» خیلیها جواب پس بدهم. خودِ مطرحکردن این سوال مثل همیشه متعجبم میکند. خیالتان را راحت کنم. من قصد رفتن از ایران ندارم. صِرف خارج از ایران زندگیکردن را هم نه موفقیت میدانم و نه شکست. ضمن اینکه فراموش نمیکنم محترمانه نشستیم سر میز مذاکره و با مردم دنیا عهد برجام بستیم. مگر ما بدعهدی کردیم که الان بدهکار باشیم؟ خلاصه اینکه من میمونم. تلاشم رو هم چندبرابر میکنم. هرکاری بقیه کردن، منم میکنم. این از من!» او گفت که در این روزها با وجود سال بسیار سختی که گذشت و اوضاع قاراشمیش مالی حالش را با یوگا، توجه به غذا و تنفس خوش کرده و دارد با عادتهای نادرستش مبارزه میکنم و هرچه یادگرفته را فراموش کرده است. به قول خودش «مسیر را برعکس میروم. سفر
زندگی، من را به سکوت و سکون رضایتبخشی رسانده که بازش نمینهم.»
مهزاد در پی نوشتی پای مطلبش این جملهها را اضافه کرد: «چیه نشستیم همه عزا گرفتیم؟ کمی روحیه و امیدواری بدمیم. رسما دارن یه عده رو میرونن از مملکت. مو اصلا مشکوکُم. اگر شما هم انتخابتان ماندن است، با هشتگ #درایران_میمانم دلایل تصمیمتون رو به بقیه اطلاع بدید. من که میگم بمونیم خودمون رو تحمیل کنیم. با همین تیپ و قیافه و همون روشی که در طول تاریخ باهاش مهاجمینمون رو سربه راه کردیم. والا!» مهزاد ٣١هزار نفر دنبالکننده دارد و بسیاری پای این پست به تبادلنظر درباره این موضوع پرداختند. نزدیک به ٦هزار نفر این نوشته را که به عکسی از مهزاد در یک خانه تاریخی آسیبدیده ضمیمه شده، پسندیدند و موجی برای گفتن از ایران به راه افتاد.
کشورم به اندک توان من نیاز دارد
«مرجان» کاربر دیگری است که پیرو به راهافتادن هشتگ در ایران میمانم، داستانی از اصرار خانواده و اطرافیانش به رفتن نوشته که حالا چهارسال از آن گذشته است: «یک روز اما تلفن را دستم گرفتم و به همه اونهایی که خیرم را در نموندن میدیدند، گفتم: من اینجا میمونم و تمام. درسته برای تمام دلایلی که داشتمو سوالاتی که تحویل گرفتم، درسته تو وضع فعلی مشکلات زیادی داریم، درسته من الان مدرک دکترای دانشگاه فلان و ماشین فلان و خونه فلان ندارم، ولی با کمال احترام به تموم موندهها و رفتهها باید بگم من اینجا میمونم چون برای همون اندک توان و مهارتی که دارم، این کشور نیازمندتره. چون ترجیح میدم شهروند خوبی در سرزمینی که همه خوبهاش ترکش میکنند، باشم و احساس کنم بودنم تا اونجا که میشد مفید بود، برای خودم، برای کشورم، برای این دنیا.»
در روزهای گذشته کاربران بسیاری درباره این موضوع نوشتهاند، بعضی مثل احسان، حرفشان را در شعری از پژمان بختیاری خلاصه کردهاند: «گر ایران به جز ویرانسرا نیست/ من این ویرانسرا را دوست دارم...» بعضی هم مثل مرتضی ماندنشان را نیاز امروز کشور دانستهاند. او نوشته: «مگر وضع الان مملکتمون از سال ۱۹۱۷ خیلی بدتره؟ اون زمان تو اون بیسوادی و #جهالت #جامعه و حتی نبود امکانات اطلاعرسانی و اوج #خرافات و #اعتیاد و #دیکتاتوری مطلقه یه عده از همین انسانهایی که رفته بودند و با کلی مفاهیم بدیع آشنا شده بودن، ترجیح دادن برگردن بجنگن دستگیر شن زندانی شن کشته شن تبعید شن مسخره شن و... تا یه پیشرفت کوچیکی تو جامعه خودشون ایجاد کنن کسایی مثل ملکالمتکلمین، #مصدق و هزاران هزار دیگه که اگه نبودن ماهایی که الان اینجاییم، صد پله عقبتر بودیم.»
مریم سیاری از نگاه دیگری به این موضوع پرداخته است. او عکسی از خودش در جاده گذاشته و از رفتن با بازگشت نوشته: «گاهی رفتن بهترین راه برای موفقیت تو هست. رفتنی با بازگشت. من برمیگردم به کشورم، هرگاه که خودم را پیدا کردم. من فقط برای جستوجوی درونم بیرون اومدم، برای آسیبهای روحم، برای خودشناسی، برای درک عمیق زندگیام. در همینجا دوستان جدیدی از شهرهای مختلف ایران پیدا کردم. هر روز صبح مراقبه میکنم، در انتها برای ایران عزیز دعا میکنم.»
همچنان و دوباره برای ایران
«غمت در نهانخانه دل نشیند» زیر عکسی از نقشه و پرچم ایران این شعر آمده و نیما آذری، فعال و مدرس اکوتوریسم در واکنش به آن نوشته است: «صبح به صبح با علم به سختیها و سنگلاخها و کج فهمیها و انبوه نشدنها و سنگاندازیها و .... سر کار میروم و شب با امید که «فردا روز دگریاست» میخوابم. اما واقعیت آن است که چه تعداد از ما اگر موقعیت رفتنش را داشته باشیم، میمانیم و میجنگیم؟»
به اعتقاد او، بسیاری از«در ایران میمانم»ها، موقعیتی برای رفتن نداشتهاند و ندارند: «نمیدانم در موقعیتش قرار بگیرم چه تصمیمی خواهم داشت. وقتی میبینم که برای سادهترین حقوقمان جنگ و دعوا داریم. و وقتی میبینیم که چه سوءاستفادههایی از مفاهیم میشود و چه ابزارسازیها و توجیهاتی برای منفعتطلبی عدهای قلیل صورت میگیرد .میدانم که ایرانم را دوست دارم و برای به اینجا رسیدن ایران، تأسف میخورم که گزینه اکثر ما ایرانیها ماندن یا رفتن باشد و همچنان امیدوار به دیدن ایرانی آباد و آزاد خواهم بود، آنچنان که در شأن ایرانیاست و برای ایران تلاش خواهم کرد. همچنان و دوباره.»
روایت فرنگ رفتهها
«محمد نورسی» از جوانان فعال کارآفرین، برای معرفی خودش در اینستاگرام نوشته: «دلم میخواد تعریف موفقیت رو از داشتن خونه و ماشین و حساب بانکی و اینا به «داشتن حال خوب» تغییر بدم.» او با انتشار عکسی قدیمی از خودش در یکی از کوچههای برلین نوشته: «اولین باری بود که از ایران خارج میشدم. فکر کنم سه چهار سالی گذشته باشه از اون روزا. اون #سفر تأثیر خیلی زیادی روی من گذاشت. دیدم و فهمیدم که دنیا به این کوچیکی که به ما نشون دادن نیست. دنیا خیلی جای قشنگتریه. مردم خیلی راحت به همدیگه لبخند میزنن. بعد از اون سفر من ۶، ۷ کشور دیگر هم رفتم اما وقتی توی ذهنم از خودم میپرسم که چرا نمیری؟ فقط یک جواب میاد توی ذهنم: «اینجا من میتونم مفیدتر باشم.» همین. توی این چند وقت هر کی ازم پرسیده که باید رفت یا باید موند من یک جواب بهش دادم: «اگه فکر میکنی خارج از ایران حالت بهتره و مفیدتری برو و اگه فک میکنی ایران بمونی حالت بهتره و مفیدتری بمون.» پای این پست که نزدیک به ٩٠٠ بار پسندیده شده، ٥٠ نفر نظر دادهاند و بحثی درباره مهاجرت، ماندن و مفید بودن درگرفته است.پریا اطمینان که به گفته خودش بسیاری از نزدیکانش به «فرنگ» رفتهاند
نوشته: «من مجبورم فعلا اینجا بمونم، اما این دلیل نمیشه حداکثر تلاشم رو نکنم و یه بار دیگه شانسم رو برای ساختنش امتحان نکنم و طبق عادت همیشگی تا آخرین ذره جونم برای بهبودش نجنگم.»
سینا کوهنوردی است عاشق ایران که حالا بیشتر از ٥سال است که ایران را ندیده. او هم به این جریان پیوسته و با انتشار سه عکس از کوهها و مناظر طبیعی که در ایران دیده، نوشته: «من در ایران نماندم. در اصل انتخاب کردم، بین اینکه بمانم ایران و درس نخوانم یا اینکه از ایران خارج شوم و ادامه تحصیل دهم. پس خارج شدم. ولی از همان روز اول گفتم که برای ماموریتی موقتی میروم و باز میگردم. در تمامی این سالها گفتم باز میگردم و جز افراد انگشت شماری هیچکس مرا جدی نگرفت. پس حالا که به من مربوط شد، کمی هشتگ را دستکاری میکنم و میکنمش: «به_ایران_بر_میگردم» حالا شد.»
او برگشتن را در چندین بند توضیح داده، درباره وابستگی شدیدش به پدر و مادر، نیاز به ارتباط اجتماعی در ایران و دیدن آشنایان و ناامیدی از دوستی کردن به قول خودش با «چشم رنگیها». سینا از این تلخی نوشته که «سال ٩٢ که از ایران خارج شدم، مادربزرگهایم هر دو در قید حیات بودند، ولیسال ٩٦ دو سنگ قبر به من نشان دادند و گفتند اینها هستند.»او از عشقش به کوههای ایران نوشته: «من با کوههای آن دیار رفیقم! من عاشق کوهنوردیام، در ایران هم خیلی کوهنوردی کردم. ولی من با کوههای آن دیار رفیقم. رفیق بودن جنس خودش را دارد که غیراز کوهنورد نمیفهمد. من هر روزصبح در تهران لعنتی کل آن خط الراس را حاضر غیاب میکردم که مبادا کسی غیبش زده باشد. از دارآباد تا چین کلاغ! تازه وقتی برف اول به آنها میزد، آن روز جشن پاییزی من بود.» حرف آخرش هم یک سوال است: «از خارج برای ایران چه کار میشود کرد؟» خودش جواب داده که «هیچ.»
ماندن، آری، ماندن
میلاد شاهی، کارشناس شهرسازی، تصویری از خانه داروغه در مشهد منتشر کرده و از چرایی ماندنش این طور گفته: «نوشتن درباره #در_ایران_میمانم، از این بابت برام مسألهاس که همالان و بعد چندین و چند موج جدی و سهمگین مهاجرت دوستانم، آدمهایی هستن دور و برم که دارن خودشون رو مهیای اپلای و تافل و... میکنن. من و اتفاقا تعدادی از آدمهای دور و برم با اینکه شاید هنوز تصور روشنی از میزان سختی و دشواری پیشِ رومون نداشته باشیم، شاید الکی دلخوش باشیم، وهزار و یک شاید دیگر، ولی باور داریم خیلی روزنهها هست و خیلی کارهای ولو خیلی جزیی برای بهتر شدن اینجا میتونیم انجام بدیم. برای اثرگذاری و اندکی تغییر ایجاد کردن در پیرامون.»او گفته که نمیداند تا کی این احوالات ادامه داد و حرفش را به این شعر شاملو تمام کرده: « ماندن / آری/ ماندن/ و به تماشا نشستن/ آری/به تماشا نشستن/دروغ را/که عمر/چه شاهانه میگذارد/به شهری که/ریا را/پنهان نمیکنند/و صداقتِ همشهریان/تنها/در همین است.»
محمد درویش، فعال محیط زیست: راهی جز ماندن و امیدبخشی نداریم
«محمد درویش»، مدیر کل سابق دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست هم یکی از حامیان این کارزار است و در شبکههای اجتماعی در دفاع از ماندن در ایران و تلاش برای بهبود شرایط، نوشتههایی را منتشر کرده است. او در اینباره و در توضیح دلایل خود برای ماندن در ایران به «شهروند» میگوید: «اول اینکه ما هر جایی که باشیم باید یادمان باشد برای کره زمین و سرزمینمان موثر باشیم. اگر خود را فعال محیط زیست میدانیم باید فارغ از رنگ پوست، زبان و جغرافیا برای بهبود وضع کره زمین و ساکنان آن تلاش کنیم. ما زیر و بم این مملکت را میدانیم و قوانین بومشناسی آن را میشناسیم؛ در همین مملکت و با مالیات همین مردم درس خواندهایم و باید از این دانش برای بهبود کیفیت زندگی در این سرزمین بهره ببریم.» او البته میداند که شرایط فعالیت در این کشور چندان هم فراهم نیست، اما این وضع را مختص جغرافیای ایران نمیداند: «کشور ما یکی از ١٠ کشور برتر جهان از لحاظ ارزش خاک است. کره زمین ۱۳ ونیم میلیارد هکتار خشکی دارد و ایران هم ۱۶۵میلیون هکتار مساحت دارد. در گزارش بانک جهانی با اشاره به مزیتهای خاک ایران برای تولید پول از همه نظر؛ محیط زیستی، زیباشناختی، نزدیکی به سواحل و... آمده که هر هکتار از خاک ایران بهطور متوسط به اندازه ۲۲ هکتار از خاک کره زمین ارزش دارد. اگر ما نتوانستهایم از این مزیت استفاده کنیم بهدلیل بدشانسی تولد در این خاک نیست بلکه به تلاش هم برمیگردد. البته سختیها، مشکلات و کجفهمیهایی وجود خواهد داشت که در بقیه دنیا هم هست. در هر جای دنیا اگر بخواهی اخلاقمدار و مفید زندگی کنی باید سختی تحمل کنید؛ دوستان من در دیگر نقاط دنیا هم مشکلات خاص خود را دارند. البته نمیخواهم بگویم اینجا بهشت است و مشکلات وجود ندارد، ولی ما راهی جز تلاش و ایجاد امید نداریم. با تلاش و امید است که رشد در همه زمینهها ایجاد خواهد شد.» این فعال محیط زیست در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان در شرایط کنونی که گروههای زیادی از ادامه فعالیت در ایران ناامید هستند، راهی برای فعالیت و امید پیدا کرد؟ هم میگوید: «من همین دیروز قزوین رفتم و بازدیدی از کارهای سهسال اخیر داشتم. در همین سهسال گذشته، ۴۸ کیلومتر مسیر ایمن برای دوچرخهسواری زنان و مردان قزوینی ایجاد شده که در بقیه شهرها هم این موضوع درحال پیگیری و انجام است. وقتی ما این طرح را با اسم سهشنبههای بدون خودرو راه انداختیم، کمتر کسی به چنین نتیجهای امیدوار بود و این تازه آغاز این پویش است که با دست خالی شروع شده و هیچ نهادی از آنها حمایت نکرده است. الان با توجه به مشکلات تحریم ظالمانه و با توجه به کارکردهای اقتصادی و امیدآفرین این طرح، کمکم صداهایی در دل دولت و در حمایت از این طرح هم شنیده میشود. منظور این است که با تمام سختیها و کجفهمیها هنوز امکان فعالیت وجود دارد و اخلاقاً هم باید برای بهبود زندگی این مردم تلاش کنیم.»
رابعه موحد، روانشناس: بایستیم و صبور باشیم
راه امید کجاست؟ این سوالی است که این روزها ممکن است. هر یک از ما از خودمان بپرسیم؛ هریک از ما ایرانیها که در مرحلهای از تاریخ کشورمان به سر میبریم که به استناد سخنان مسئولان بلندمرتبه، مرحله سختی است شاید برای پیداکردن راهی برای امیدواری بیشتر و ماندن و مهاجرت نکردن، این روانشناسان باشند که بتوانند کمک کنند. رابعه موحد، روانشناس دراینباره به «شهروند» میگوید: «حال محیطزیست خوب نیست، حوزه زنان و کودکان با مشکلاتی دست به گریبان است، اقتصاد زخمهایی دارد و ... اینها واقعیتهایی است که وجود دارند، اما چیزی که نمیتوان از آن بیاعتنا گذر کرد این است که باید ماند و این بحران را رد کرد.» در شرایط فعلی بسیاری راهکار را مهاجرت و گریز از این شرایط میبینند و در مقابل گروهی هم هستند که با داشتن شرایط مهاجرت ماندن را به رفتن ترجیح میدهند. موحد در ادامه میگوید: «واقعیت این است که هنوز مشخص نیست این بحران تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، ولی نیاز به عشق به وطن داریم. باید این مسائل را در واقعبینانهترین شرایط دید؛ شرایط سخت است و شاید در شرایط فعلی کسی نمیداند که چه باید کرد و اگر هم راهکاری وجود دارد، هنوز به شکل روشن ارایه نشده و تنها به شکل غیرمستقیم شنیده میشود که باید تحمل کرد و همه این مسائل دستبه دست هم میدهند تا نتوان از امیدواری چیزی گفت و این تفکر در میان بعضیها وجود دارد که شرایط سخت است و آینده نامعلوم، البته در اینکه شرایط سختی حاکم است، شکی نیست و نمیتوان با شگردهای روانشناسی بر آن غلبه کرد، چون هر بار سوپرمارکت رفتن بهخودیخود تزریق ناامیدی است.» این روانشناس بر این باور است که اینجا وطن ما است و اگر سفرهها خالی است، باید ماند و صبور بود: «وطن مادر ما است. حالا این مادرپیر رنجور شده است و نیاز به مراقبت دارد، پس پشتسر هم بایستیم و با درک شرایط و یکدیگر این برهه را پشتسر بگذاریم.» موحد خسته و ناامیدشدن را ماهیت بشر میداند: «خستهشدن و ناامیدی جزو ماهیت بشر است، اما گذر از آن هم در توان بشر وجود دارد و آدمها میتوانند این مسائل را پشتسر بگذارند. باید فراموش نکنیم که برای خسته و ناامیدشدن آدمها را سرزنش نکنیم و برای دقایقی هم شده خودمان را جای آنها بگذاریم و از دید آنها به پیرامونمان نگاهی داشته باشیم.» این روانشناس شرایط فعلی را به رودخانهای طوفانی تشبیه میکند: «متاسفانه ما پرخاشگر شدهایم و باید گفت آستانه تحملمان تقریبا به صفر رسیده است، پس بیاییم یکدیگر را درک کنیم و هرازگاهی از دید دیگران به مسائل نگاه کنیم، در چنین شرایطی بیشک تنشها کمتر خواهد شد. بیاییم اینگونه به مسأله نگاه کنیم که همه ما درحال عبور از یک رودخانه خروشان هستیم، پس دست یکدیگر را بگیریم تا راحتتر بگذریم. این مسأله را با خود تکرار کنیم که چنین شرایطی برای همه ما یکسان است و مشکلات برای همه وجود دارد، بنابراین خودخواهیها را کنار بگذاریم. این واقعیتی غیرقابل انکار است که احتمال نجات زمانی است که دست هم را ولنکنیم. درواقع کلید عبور از همه بحرانها، اتحاد است.» موحد با بیان اینکه رهاکردن شرایط چیزی را تغییر نمیدهد، در ادامه میگوید: «رفتن هیچگاه چیزی را تغییر نداده است. بسیاری از کسانی که مهاجرت کردند، امروز میتوانستند بسیار مفید باشند، پس در میانه این طوفان رهاکردن را انتخاب نکنیم و بایستیم و ببینیم چه میشود، با این باور که شرایط سخت همیشگی نیست و حتما روزی سختیها به پایان میرسد.»
ارسال دیدگاه