امانالله قراییمقدم *
چشمهای کنترلکننده دختران غمگین
بطور کلی جامعه ایران امن است، اما مساله دیگر میزان امنیت زنان در تفریحات، برگزاری جشنها و مهمانیها است. اینها محدودیتها و ناامنی ایجاد میکنند و به طورکلی سبب میشود زنان از نظر روحی و روانی احساس امنیت نکنند. تجربه چهلساله سبب شده به مقدار معمول جامعه امنیت نداشته باشند. در واقع هنگامی که آنها اقدامات طبیعی مانند بلند خندیدن را انجام میدهند احساس امنیت نمیکنند. بنابراین آنها باید همواره به گونهای رفتار کنند که جامعه با رفتارشان مشکلی نداشته باشد، در این صورت جامعه نیز با آنها مسالهای ندارد.
اگر زنان در خیابان راه بروند یا برخی اقدامات سبکسرانه انجام دهند جامعه آنها را دچار مشکل میکند، البته ذکر این نکته نیاز است که این اقدامات تنها از نظر قشر معدودی از جامعه دچار مشکل است. این تفکر در این صورت تفکر غالب میشود که آنها اجازه این فعالیتها را در سطح شهر ندارند و دقیقا دختران از این نقطه احساس ناامنی در جامعه میکنند. در نهایت اگر یک گروه دوستی متشکل از دختر و پسر در خیابان بگردند، در کنار یکدیگر بنشینند، گپ زده یا شادی کنند در نهایت احساس ناامنی را نیز همراه خود دارند. در واقع هر لحظه منتظر آن هستند که برخی افراد نسبت به این اقدامات به آنها تذکر دهند. این احساس ناامنی اثرات روحی و روانی بسیاری بر جوانان، دختران و پسران دارد. امروز تمام قشرهای مردم با هر میزان تحصیلات و شغل در ارتباط با دستگیری گسترده دختران رقصنده توسط نیروی انتظامی در فضای مجازی سخن میگویند، این در حالی است که این دختران در فضایی حضور داشتند که محل بازدید تعداد محدودی از ایرانیان بود. در واقع بیان این مساله برای افراد مختلف در جامعه احساس ترس میکند. از نظر جامعه شناسی مشکل نفس این عمل است، اساسا چرا این موضوع باید مساله هراسانگیزی برای مردم قلمداد شود. یک دختر ۱۷ ساله پشت دوربینهای صدا و سیما گریه و در درون جامعه و دختران هم سن و سال خود هراس ایجاد میکند. به نظر میرسد این اقدامات از سوی برخی افراد انجام میشود که خواستار ایجاد هراس، ترس و دلهره در میان جنس مونث هستند.
هراس مداوم در زندگی
ترس و دلهره در درون جامعه، دختران و زنان از نظر نحوه پوشش، آرایش، لباس، رفتارهای اجتماعی و کنشهای رفتاری با یکدیگر محدودیت دارند و این محدودیت برای جامعه مضر است. والدین نیز همپای دختران خود دائما در مورد فرزندان نگرانند. این محدودیتها باعث میشود آنها دائما تصور کنند خطری دختران را در محیط خیابان تهدید میکندو آنها گرفتار پلیس و نیروی انتظامی میشوند. بخشی از این ترسها البته ناشی از مشکلات فرهنگی است، در واقع خانوادهها به گونهای فرزندان خود را تربیت میکنند که دائما نسبت به جامعه هراس و نگرانی داشته باشند. اعضای خانواده از ابتدای کودکی به دختر میگویند مراقب رفتارت در خیابان باش، آنجا خطرناک است و صدها چشمها تو را نظاره میکنند. البته به خطر افتادن امنیت زنان مختص ایران نیست و در تمام دنیا امنیت آنها به ویژه در شهرهای بزرگ در معرض خطر است. تهران یک اقیانوس با تجانس فرهنگی به هم خورده است و به قول جامعه شناسان مکتب شیکاگو مک کین و شاو دنیای بیگانهها، تنهایی و بیکسی است، بنابراین ناامنی زنان در آن وجود دارد همانطور که در انگلیس، آمریکا و سایر کشورها وجود دارد اما ریشه فرهنگی این ناامنی را نیز در جامعه ایران مشاهده میکنیم.
دختران ترسیده
دختران در جامعه ایران از ابتدای سالهای نوجوانی و جوانی از نظر فرهنگی محدود و محصور بودهاند. آنها از بیرون از منزل حضور داشتن ترسیدهاند و حداقل ۱۸ سال این دختران را از هرگونه ارتباط با جنس مخالف ترسانده و از فریب خوردگی توسط پسران برحذر داشتهاند. اقدامات اخیر صدا و سیما نیز هراس جدیدی در دل خانوادهها انداخته که شهرهای تهران، مشهد، کرج مکانهای شهری وحشتناکی برای دختران هستند که خلافکاران دائما در کمیناند و به دختران و زنان تعارض و تجاوز میشود. وقایع اخیر مانند تجاوز به دختر شش ساله در پارسآباد یا تجاوز گروهی به دختران در ایرانشهر و پرداختن به این حوادث توسط روزنامههای زرد، رادیو و چاپ و انتشار مطلب در ماهوارهها و خبرگزاریها مجموعه اقداماتی هستند که در دل دختران هراس ایجاد میکنند که ناشی از ریشه فرهنگی و هراس اجتماعی هستند. در واقع نگاهی مطبوعات، شبکههای اجتماعی و جامعه به زنان و دختران نوعی هراس اجتماعی را در میان آنها ایجاد میکند. به عنوان مثال نشان دادن دختر ۱۷ساله رقصیده در شبکههای اجتماعی آیا هراس آور نیست؟!
شهرهای ناامن و هراسانگیز
در شهرهای بزرگ ریشه فرهنگی وجود دارد و شهرهای ناامن، هراس انگیز و وحشت آور هستند. این ماهیت شهرهای بزرگ است. به عنوان مثال دختری در پل مدیریت کشته میشود و یک نفر او را از مرگ نجات نمیدهد. امروز حکومت و قوه قضائیه همه مقصر هستند، زیرا موارد متعدد تجاوز به دختران و اسیدپاشی نوعی ناامنی در دل جامعه ایجاد کرده و به نوعی نشانگر ضعف در حکومت است. به عنوان مثال هیچکس پاسخگوی موارد متعدد اسیدپاشی در اصفهان نیست، در حالی که سوالات زیادی در این باره در افکارعمومی وجود دارد، اما در مورد رقص یک نوجوان ۱۷ ساله ایجاد هراس میکنند. بنابراین زنان در یک جامعه بیدلیل دچار هراس نمیشوند و از ابتدا هراس را از اعضای جامعه دریافت میکنند. هنگام برخورد با آنها در ونهای گشتهای ارشاد یا وقتی هر روز قوانین جدید برای تردد زنان و دختران وضع میشود و درباره نحوه حجاب آنان تعیین تکلیف میکنند، تمام این موارد ناخودآگاه در دل همگان ایجاد هراس کرده و هراس اجتماعی در جامعه را بیشتر میکنند.
زنان و دخترانی که حمایت نمیشوند
هر دختر یا زنی از خود میپرسد در زمان بروز مشکلات چه میزان از سوی جامعه از او حفاظت میکنند و چه کسی پیش قدم میشود و در نهایت در فرد ایجاد ناامنی میکنند. بنابراین زنان و دختران علاقهای به حضور در تفریحات دسته جمعی و شبانه از خود بروز نمیدهند. امروز حتی پارکها برای دختران امن نیست، چند سال گذشته جوانان در پارک آببازی کردند و همه دستگیر شدند، در حالی که پارک محلی برای آزادی و آسایش تمام موجودات از جمله انسان است. متاسفانه جامعه و برخی متحجران فرهنگی و سنتگرایان بدون آنکه پلیس، نگهبان، قاضی و... باشند عامل دیگری برای هراس دختران هستند. موسیقی بلندی که از تلفنهمراه یک دختر بهگوش میرسد ناخودآگاه سبب نگاه نامربوط برخی دختران و زنان میشود و حداقل ۲۰ چشم به آنها زل میزند، متاسفانه آن نگاههای عاقل اندر سفیه به مراتب بدتر از نگاه پلیس است. در واقع خودکنترلی فرهنگی مسالهساز است و نه پلیس و بسیج بلکه یک خانم چادری از این حرکت ایراد میگیرد. این برخورد هراسانگیز است و مساله صرفا مقررات کنترلکننده دختران و زنان نیست.
منبع: آرمان
* جامعه شناس
ارسال دیدگاه