جنایت های حقیقی با معجونی از کمدی
نگاهی به فیلم خوک به کارگردانی مانی حقیقی
تهران (پانا) - حقیقی در این فیلم نه تنها طبقه خود را بی محابا و بدون ملاحظه کاری نشانه رفته است که تا طبقه های پایین تر و به میان مردم هم رفته و فرهنگ آنها در استفاده از شبکه های اجتماعی، کمپین ها، قهرمان پروری ها و... را هم نشانه رفته است.
شروع جذاب فیلم خوک دختربچه های دبیرستانی را نشان می دهد که درباره ازدواج و طلاق هنرمندان و سلبریتی ها حرف میزنند و اخرین خبرها را با هم رد و بدل می کنند کمی آن طرف تر سری گردن زده می شود و بعد همه درباره کشته شدن سه فیلمساز ابراهیم حاتمی کیا، حمید نعمت الله و رخشان بنی اعتماد حرف می زنند که در ظاهر در ایدیولوژی و نوع فیلمسازی هیچ ربطی به هم ندارند بلکه تنها مسلکشان فیلمساز بودن است.
داستان فقط درباره این قتل ها نیست قصه حسن کسمایی با بازی حسن معجونی فیلمساز مشهور و ممنوع الکاری است که نه همسر و دخترش دیگر علاقه ای به او دارند نه معشوقه یا ستاره ای که نمیخواهد به پای ممنوع الکاری او بسوزد و میخواهد با کارگردان دیگری با نام سهراب سعیدی با بازی علی مصفا کار کند که در شب در گالری عینک افتابی میزند و کسمایی او را روشندل خطاب می کند.
کسمایی میان این همه اتفاقات بد بیشتر از همه به آبرویش فکر می کند و اینکه چرا قاتل سراغ او که فیلمساز بزرگی است نمی آید. در طول فیلم با جزییات زیادی از زندگی کسمایی اشنا می شویم و میتوان گفت مانی حقیقی هرچقدر برای کاراکتر هایی مثل سهراب سعیدی فیلمساز و یا همایون رفیق دکترِ اخراج شده اش از بیمارستان با بازی سیامک انصاری و حتی شیوا مهاجر با بازی لیلا حاتمی کم مایه گذاشته، شخصیت پردازی دقیق تری برای حسن کسمایی داشته است. قتل های زنجیره ای فیلمسازان و هنرمندان در طول فیلم ادامه دارد نفر چهارم خود مانی حقیقی است و کسمایی همچنان انتظار می کشد که قاتل به او هم سری بزند. میان این قتل ها او به رابطه نزدیکتر میان شیوا مهاجر و سهراب سعیدی پی می برد و فیلم تا می تواند به اشکال مختلف اخلاقی و حرفه ای زندگی هنرمندان، روابط کاری، ورود عاشقان این حرفه به هنر و... می پردازد. حتی دیالوگی در یکی از سکانس ها بین کسمایی و همسرش گلی که نقش وی را لیلی رشیدی بازی می کند رد و بدل می شود که انگار خیلی پیش پا افتاده اما عمیق و تلخ است. همسرش در جریان کامل ارتباط و علاقه او به شیوا مهاجر قرار دارد و از او میخواهد که بیشتر رعایت کند
و بعد می پرسد که آیا خودش تابحال نسبت به ماجرای خود گافی داشته است؟
برخی دیالوگ ها و موقعیت ها در سریال آنقدر رئال و واقعی روایت می شوند که گاه فراموش می کنید با یک کمدی سیاه یا یک اثر فانتزی رو به رو هستید. این کمدی سیاه است چون مانی حقیقی اتفاقات جامعه را گاهی انقدر با درد و فریاد می گوید که احساس می کنید اگر طنز آن نبود به یک درام وحشتناک تبدیل میشد. حتی شاید اگر این فیلم با لحن و ساختار دیگری حرفش را بیان می کرد و کارگردان دیگری آن را ساخته بود هنرمندان بسیاری را میرنجاند چراکه کارگردان گاه از جنایت هایی فراتر از قتل ها حرف می زند.
حقیقی در این فیلم نه تنها طبقه خود را بی محابا و بدون ملاحظه کاری نشانه رفته است که تا طبقه های پایین تر و به میان مردم هم رفته و فرهنگ آنها در استفاده از شبکه های اجتماعی، کمپین ها، قهرمان پروری ها و... را هم نشانه رفته است. مانی حقیقی با ظرافت ماموری را هم در فیلم نشان می دهد که مصداق رئالی برای شخصیت مورد نظر نیست و به این ترتیب هم حرفش را می زند هم می گوید که کارش یک فانتزی ِ سوررئال است.
بازیگران به درستی در فیلم انتخاب شده اند اما نبود شخصیت پردازی درست و تنوع ژانری در فیلم گاهی مخاطب را آنقدر گیج می کند که شاید حتی متوجه طنزها و موقعیت های تراژدی فیلم نشود. فیلم خوک را اگر بخواهیم تنها با اثر قبلی مانی حقیقی یعنی ۵۰ کیلو آلبالو مقایسه کنیم میتوان گفت در لحن و بیان و حتی محتوا و قصه بسیار جلوتر است و جذابیت دارد اما معجونی از انتظارات کارگردانی است که در نیمه دوم فیلم داستان را به حال خود رها کرده است. فیلم از نیمه دوم به کندی پیش می رود اما نمیتواند نسبت به همه آنچه که بیان می کند موفق باشد حقیقی در یک ماجرای جنایی و در لایه یک رابطه میخواهد سطحی بودن همه چیز را نشان دهد از فرهنگ مردم عادی گرفته تا آنها که هنرمند جامعه اند تا انها که اسلحه به دست گرفته اند و جامعه را از خوک ها عاری میسازند تا شبکه های ماهواره ای و... فیلم حتی در سکانس های پایانی بسیار گل درشت و شعاری می شود جایی که نشان می دهد چطور برای قهرمان شدن، از شبکه های اجتماعی و لایک های مردم استفاده می شود با این همه می توانید ساعتی بنشیتید و از معجونی که این فیلم کمدی با روایت جنایت و خرده جنایت در برابرتان گذاشته لذت ببرید.
ارسال دیدگاه