نوذر شفیعی*
برجام و سیاست صبر و انتظار ایران
رئیس جمهور دیروز در بزرگداشت روز فناوری هستهای به تلاش ۱۵ ماهه نافرجام ترامپ درخصوص شکستن برجام اشاره کرد و گفت بعضی فکر میکنند حرکت هستهای ما کند شده، ما برای مشکلات راه حل نداریم درحالی که هرچقدر آن مشکل بزرگ باشد ملت ما از آن بزرگتر است.
این اظهارنظر این پرسش را به ذهن متبادر میسازد که آیا سیاست صبر و انتظار ایران در رابطه با برجام رو به پایان است؟
در واقع صحبتهای رئیس جمهور یک اقدام عکسالعملی است به آنچه تا الان در ارتباط با برجام اتفاق افتاده که طی آن ایران براساس اصل حسن نیت و با در نظر داشتن اراده سیاسی قاطع برای حل یک مسأله، وارد مذاکرات هستهای شد و هدف اصلیاش هم رفع یک سوءتفاهم برای غرب بود. با استدلالهایی که ایران در مذاکرات ارائه داد، نوعی اعتماد بین کشورهایی که چنین تصوری را داشتند، حاصل شد.
نکته دوم، آنچه در نتیجه برجام اتفاق افتاد، پایبندی ایران براساس تعهداتی که درباره برجام داشت بود، این موضوع نشان داد که ایران حقوق و رژیمهای بینالمللی را به عنوان معیار رفتار خود در عرصه بینالمللی قرارداده است نکته سوم، بهرغم تعهد و پایبندی که ایران به تعهداتش داشت، کشورهای ۱+۵ یا به طور مشخصتر ایالات متحده آمریکا بهطور جدی از اجرای تعهدات خود سرباز زد و در عین حال برخلاف روح برجام مانع از اجرایی شدن تمام و کمال برجام آنگونه که ۱+۵ تعهد کرده بودند و آنگونه که در برجام آمده بود، شدند.
اروپاییها هم نوعی سیاست مماشات را در پیش گرفتند و با اینکه بر اجرای برجام تاکید کردند، سعی کردند با بازی کردن در زمین ایالات متحده آمریکا به نوعی تعهدات جدیدی را برای ایران در حوزههای دیگر از جمله موشکی به وجود بیاورند. تمام این گزارهها به ما میگوید که در روابط بینالملل اعتماد به توافقها، رژیمها، نهادها و اعتماد به مدیریت قدرتهای بزرگ به نوعی سلب شده و در نتیجه ایران اکنون در موقعیتی است که سیاست «صبر و انتظار» را در پیش گرفته و منتظر است تا ببیند در مجموع خروجی برجام برای ایران چه خواهد بود؟ با اینکه تا الان برجام برای ایران ممکن است منافعی را به خصوص از نظر روانی به دنبال داشته باشد اما به لحاظ مادی آنگونه که ایران انتظار داشت برجام نتوانسته برآورده کند.
آنچه غربیها و بهویژه ایالات متحده آمریکا را وادار کرده که نسبت به برجام بیاعتنا باشند و حتی درصدد محدودسازی ایران در سایر حوزهها برآیند، به شدت متاثر از شرایط داخلی ایران است. یعنی غربیها و بهویژه ایالات متحده آمریکا هم نوعی صبر و انتظار را پیشه کردهاند و حتی دارند بر اقدامات خود برای محدودسازی بیشتر ایران میافزایند، با این تصور که ممکن است این محدودیتها بر اوضاع و احوال داخل ایران تاثیر بگذارد. بنابراین یکی از تجدیدنظرهایی که ایران باید به طور جدی در سیاستهایش صورت دهد، سامان بخشی به اوضاع داخلی است. یعنی آنچه را که از دید غرب علائم و نشانهای از ضعف در داخل ایران تلقی میشود، بلافاصله برطرف کند و این سخن به معنی ساماندهی به اقتصاد، امنیت، سیاست و فرهنگ است. این ساماندهیها ارتباط مستقیم با ایجاد اعتماد بیشتر بین مردم و نظام دارد .
یعنی غربیها و بهویژه ایالات متحده آمریکا هم نوعی صبر و انتظار را پیشه کردهاند و حتی دارند بر اقدامات خود برای محدودسازی بیشتر ایران میافزایند، با این تصور که ممکن است این محدودیتها بر اوضاع و احوال داخل ایران تاثیر بگذارد. بنابراین یکی از تجدیدنظرهایی که ایران باید به طور جدی در سیاستهایش صورت دهد، سامان بخشی به اوضاع داخلی است. یعنی آنچه را که از دید غرب علائم و نشانهای از ضعف در داخل ایران تلقی میشود، بلافاصله برطرف کند و این سخن به معنی ساماندهی به اقتصاد، امنیت، سیاست و فرهنگ است. این ساماندهیها ارتباط مستقیم با ایجاد اعتماد بیشتر بین مردم و نظام دارد. یعنی تصور غرب بر این است که نوعی شکاف بین مردم و دولت و همینطور بین مردم و نظام و بین دولت و نظام بهوجود آمده است. یعنی آنها نوعی شکاف سه وجهی را در داخل ایران متصور هستند و باورشان بر این است که با تشدید فشارها این شکافها هم میتواند مضاعف شود.
بنابراین ایران نیازمند یک اقدام عاجل است که بتواند به نابسامانیهای داخلی پایان دهد و خروجی این تدبیر یا سیاست باید افزایش اعتماد بیشتر بین سه وجه نظام سیاسی، دولت و مردم ایران باشد. علاوه بر این به نظر میرسد بعد از این دوره صبر و انتظار کوتاهی که ایران باید تحمل کند، لازم است اقدام نمادینی انجام دهد که معطوف به قدرت است. درواقع خروجی این رفتار نمادین باید تصوری را که غرب بهویژه ایالات متحده آمریکا از موقعیت کلی ایران دارد، به شدت تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال ممکن است ایران ناچار شود به سمت افزایش سطح غنیسازی خود حرکت کند یا رفتارهای نمادین دیگری که حکایت از قدرت روزافزون داشته باشد، صورت دهد. این رفتار نمادین به این دلیل اهمیت دارد که دشمن را از انتظاری که دارد، باز بدارد. موقعیتشناسی در سیاست خارجی بسیار حائز اهمیت است. اگر ایران به گونهای رفتار کند که دشمن تصور ضعف از ایران داشته باشد، بدون تردید به سمت رفتارهای محدودکنندهتر پیش خواهد رفت. باید در مقابل فشارهایی که دشمن وارد میکند، مقاومتها یا اقدامات نمادینی صورت بگیرد که دشمن را دچار یأس کند تا تصور کند آنچه در ذهنش بوده با واقعیتهای عینی متفاوت است.
درحقیقت در شرایط فعلی هرچند ایران باید پایبندی خود را به برجام ادامه دهد اما در عین حال چون عدم اطمینان و قطعیت بر رفتار کشورها حاکم است، ایران باید به سمت تقویت بنیه نظامی و دفاعی خودش حرکت کند. البته به یاد داشته باشیم که افزایش توانمندی دفاعی به تنهایی کافی نیست. این توانمندی دفاعی یا قدرت سخت باید با قدرت نرمی همراه باشد که این قدرت نرم عبارت است از ایجاد اطمینان در مردم، کاهش فاصله و شکاف مورد اشاره، ارتقای رفاه مردم و در مجموع ارتقای سرمایه اجتماعی. ایران به موازات این اقدامات باید به مکانیزمهایی که برای حل اختلافات در برجام وجود دارد، توسل پیدا کند و ادامه دهد.
در عین حال از شرایط غیرمنتظرهای که ممکن است هر آن در نتیجه بدعهدیهایی که آمریکاییها نسبت به برجام یا به طور کلی در رفتارشان با جمهوری اسلامی ایران دارند و پیش میآورند، هوشیار باشد. بنابراین باید بدون اینکه حساسیتهای خاصی را بهوجود بیاورد به سمت ارتقای توانمندیهای مادی و معنوی خود حرکت کند. نکته آخر اینکه در شرایط فعلی دستگاه تصمیمگیری ایران در موقعیت بسیار حساسی قرار دارد و نوعی بررسی مجدد در سیاستها ضروری است. اعتماد به سازمانهای بینالمللی مثل سازمان ملل متحد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اعتماد به قدرتهای بزرگ بهخصوص در چارچوب۱+۵ آزموده شده و ایران باید در عین حال که به صورت پویا تمام این سطوح روابط را مدنظر قرار دهد، به سمت سطح تحلیل جفتی، یعنی توسعه مناسبات دوجانبه با تک تک کشورها و نه به صورت گروهی با کشورهای مختلف -هرچند آن هم باید در دستور کار قرار بگیرد- به این سمت هم حرکت کند.
ایران باید انگیزههایی را بهوجود بیاورد که کشورهای دیگر حاضر باشند صرفنظر از ملاحظاتی که در ارتباط با قدرتهای دیگر دارند و صرفنظر از ملاحظاتی که در ارتباط با نهادهای بینالمللی دارند، به سمت توسعه مناسبات با ایران حرکت کنند. یعنی درحقیقت نوعی رئالیسم نئوکلاسیک را در دستورکار قرار دهد. یعنی ضمن توجه به سطح بینالملل، شرایط و مسائل داخلی خود را نیز مورد تاکید جدی قرار دهد. در شرایط فعلی وقت آن رسیده است که نخبگان و تصمیمگیرندگان سیاسی ایران برای ورود به دوره جدیدی از سیاست خارجی خود را آماده کنند. ممکن است این تصمیمات به سمت تعدیل رفتارها پیش برود و یا ممکن است به تجدیدنظر در آنچه تاکنون انجام داده حرکت کند و درحقیقت نوعی سیاست تهاجمیتر را در پیش بگیرد.به طور کلی خروجی رفتار ایران باید این باشد که در افکار عمومی جهان این گزاره شکل بگیرد که محروم سازی کشورها و نیز عدم پاسخ مناسب به رفتارهای سازنده کشورها باعث سرخوردگی در آن کشورها میشود .
منبع:آرمان
* استاد دانشگاه
ارسال دیدگاه