مصایب زنان دستفروش در پایتخت؛ صداهایی که کمتر شنیده می شود
تهران (پانا) - آماری از زنان دستفروش در پایتخت وجود ندارد اما هر روز بر تعداد این زنان در شهر افزوده میشود و مشکلاتشان هر روز بیشتر میشود. این زنان از مشکلات زیادی از جمله نبود امنیت، نبود مکان مناسب برای ارائه کالاهایشان، برخوردهای تند و توهینهای نیروهای رفع سد معبر نیز رنج میبرند.
در دو طرف میدان ولیعصر تهران تا خیابان فاطمی پر از دستفروشان زن و مرد و پیر و جوانی است که بساطشان به امید روزی پهن شده است. گاهی اگر دستفروشان را بدون بساطشان در خیابان ببینی باور نمیکنی که برخی از آنان دستفروش باشند و نیاز مالی و اقتصادی داشته باشند. افرادی با ظاهر بسیار موجه و گاه شیک. در میان وسایلی که در این خیابانها پهن شده است زیورآلاتی دستساز خیره کننده است. سرم را بالا میگیرم و سه دختر جوان با پوششی بسیار شیک و سنتی پای این بساط نشستهاند. از آنان درباره زیورآلات دستساز میپرسم. کار خودشان است. این سه دختر که مصر هستند نامی از آنها ذکر نشود میگویند که دانشجوی رشته طلا و جواهرسازی هستند و برای تأمین معاش هنر دستشان را در خیابان عرضه میکنند.
مریم. الف، دانشجوی رشته طلا و جواهر میگوید بابت تامین هزینه مالی دانشگاه است که دستفروشی میکند. با خنده ادامه میدهد: اصلا آمدم ببنیم آنچه در دانشگاه یاد گرفتهایم به کارمان میآید.
مریم میافزاید: دستفروشی کار سختی است. مردم خیلی به ما بد نگاه میکنند.
با خنده میگوید: انگار خیلی بدبختیم. در چشم عابران ترحم را میبینیم و این عذابمان میدهد. ولی به هر حال بهتر از گدایی کردن است.
او از سختی کار میگوید که گاهی مأموران رفع سد معبر میآیند و بساطشان را جمع میکنند و حاصل کارشان بینتیجه میماند.
مریم میگوید که اهل تهران است و مشکل جا و مکان ندارد ولی برای باقی زنان دستفروش ابراز نگرانی میکند و میگوید که بیشتر کسانی که دستفروشی میکنند از شهرستان میآیند و جای خواب ندارند.
مریم درباره درآمدش میگوید: از ساعت دو بعدازظهر که بساطمان را پهن کردیم تا الان که ساعت ۹ شب است ۷۱۰ هزار تومان فروش داشته است. خدارو شکر.
او دلش میخواهد که برای این گروه از دستفروشان بهخصوص زنان جای امنی در نظر گرفته شود که دائما دلهره حضور مأموران و جمع کردن بساطشان را نداشته باشند.مریم به سرما و گرمای هوا اشاره میکند که چقدر کار کردن در این فضا سخت است. او میگوید کاش ارگانی پیدا شود و از ما پولی بگیرد و مکانی مناسب را برای ما فراهم کند.
او میگوید: مأمورانی به اسم رفع سد معبر و شهرداری میآیند و هر شب از ما مبلغ ۵ تا ۱۰هزار تومان میگیرند و البته معلوم نیست واقعا مأمور شهرداری باشند یا نه. میترسیم در مقابل درخواستشان مخالفت کنیم چون بساطمان را جمع میکنند، اصلا نمیدانیم زورگیر هستند یا مأمور سد معبر.
به گفته مریم، چند نفر هستند و لباس ماموران رفع سد معبر شهرداری بر تنشان است.
او میگوید این کار را به خاطر نیاز مالی انجام میدهیم.
وقتی از او میپرسم چرا در فضای مجازی اقدام به فروش کارهایت نمیکنی؟ میگوید: که از آن طریق هم کار میکنیم ولی در این مکان در معرض دید عموم هستیم و بهتر و بیشتر وسایلمان به فروش میرسد.
او درباره آینده کاری خود اظهار میکند: ما دوست داریم یک شرکت طراحی یا یک مغازه داشته باشیم و کارهایمان را آنجا ارایه دهیم. اینجا اذیت میشویم. دائما نگران هستیم آشنایی ما را نبیند. به مترو نمیرویم چرا که آنجا پر از آشنای دور و نزدیک است.
مریم از مزاحمتهای خیابانی هم گله دارد و وقتی از این موضوع صحبت میکند صورتش در هم کشیده میشود.
اما در یکی از شلوغترین چهارراههای خیابان پیروزی در شرق تهران، پیرزنی را میبینی که بساط خود را پهن کرده و پای ثابت این محله است. خانمی که راضی نمیشود نام یا عکسی از او منتشر شود اما میگوید به دلیل مشکلاتی که در کارش دارد میخواهد گفتوگو میکند و معتقد است که شاید مصاحبه بتواند بخشی از مشکلات زنان دستفروش را کم کند.
این خانم ۵۵ سال سن دارد اما مشکلات زندگی باعث شده تا پیرتر از سن واقعیاش به نظر برسد. در بساطش گل طبیعی میفروشد و همچنان که به مشتری جواب میدهد، میگوید چهارسال است که به طور ثابت در این مکان دستفروشی میکند و سه فرزند دارد. او مجبور است برای تأمین هزینههای زندگی دستفروشی کند.
این بانوی میانسال که از کرج به شرق تهران میآید، میگوید: هر روز صبح زود از کرج میآیم و به خاطر اینکه آشناها و فامیل را نبینم مجبورم در محلهای دور بساط کنم تا کسی مرا نشناسد.
او میافزاید: سواد درست و حسابی ندارم، کار خاصی هم بلد نیستم و به پول این کار نیاز دارم. سرپرست خانوار نیستم اما شوهرم مریض است و نمیتواند کار کند. سه فرزند دارم و مجبورم هزینههای آنها را تأمین کنم. اگر نیاز نداشتم نمیآمدم سر چهارراه در سرما و گرما گل بفروشم.
این خانم دستفروش خدا را شاکر است و در مورد درآمدش میگوید: درآمدم ثابت نیست. در بعضی از ماهها که فروش خوبی ندارم ۸۰۰ هزار تومان و در بعضی از ماهها تا یک میلیون و ۵۰۰ تومان هم درآمد دارم.
او درباره مأموران سد معبر نیز میگوید: خیلی جنگیدم تا اینکه مأموران شهرداری اجازه دهند بساطم را پهن کنم اما اذیت کردن مأموران تمامی ندارد و هر هفته از من ۵۰ هزار تومان میگیرند هرچند اگر مقاومت کنم کمتر میگیرند.
در چشمانش هنوز امید به زندگی دارد و ادامه میدهد: امیدوارم روزی برسد که دیگر نیازی نباشد در تاریکی هوا از کرج به تهران بیایم و دستفروشی کنم.
یک چهارراه پایینتر میروم آنجا هم بساطیهای نوروزی بساطشان را پهن کردند. در بین آنان خانمی نشسته است که روی خود را با ماسک پوشانده است. به بهانه خرید لوازم هفت سین نزدیکش میشوم. بعد از حال و احوال موضوع گزارش را میگویم، اولش مقاومت میکند اما بعد راضی میشود و میگوید شاید از این طریق بخشی از دردسرها و مشکلاتی که دستفروشان دارند منعکس شود.
اسمش زهراست و میگوید ۲۹ سال دارد و از شوهر معتادش جدا شده است. اضافه میکند که وضع مالی خیلی بدی دارد وکسی هم جز خودش نمیتواند کاری کند زیرا خانوادهاش در تامین معیشتشان دچار مشکل هستند.
درس نخوانده است و آرزو دارد که روزی بتواند ادامه تحصیل بدهد اما فعلا به همین که با دستفروشی بتواند هزینههای اولیه زندگیاش را تأمین کند، قانع است.
از او درباره زمان شروع به دستفروشی میپرسم که پاسخ میدهد: پارسال بعد از اینکه از شوهرم جدا شدم به خاطر اینکه هزینههایم را تأمین کنم از چند نفر درباره دستفروشی پرسیدم و به این نتیجه رسیدم که لوازم آشپزخانه بفروشم و با کمک یکی از دوستانم به یکی از محلات شلوغ تهران آمدم. دلم نمیخواست در محله خودمان باشم چون همه فامیلم آنجا زندگی میکنند و هم اینکه همه مثل ما وضع مالی خوبی ندارند.
زهرا میگوید بارها اجناسش را مأموران شهرداری ضبط کردهاند و همیشه از این موضوع میترسد چون برخورد مناسبی ندارند و حتی فحش میدهند و به دستفروشان توهین میکنند.
او میگوید ای کاش فضایی برای دستفروشان فراهم بود تا مجبور نبودیم نگاه ماموران سد معبر را ببینیم و توهین برخی از آنان را تحمل کنیم.
زهرا میگوید: مغازهداران هم با دستفروشان برخورد خوبی ندارند اما مگر ما توان رقابت با مغازهداران را داریم. مگر چقدر درآمد داریم که بخواهیم خودمان را با مغازهداران مقایسه کنیم و حتی مالیات بدهیم!
زهرا که دستانش را به هم میفشارد و بغضی ته صدایش دارد، ادامه میدهد: باور کنید ما مجبور میشویم برای اینکه درآمدی داشته باشیم و کارمان را از دست ندهیم به مأموران شهرداری باج بدهیم تا به ما اجازه بدهند کار کنیم.
او میافزاید: در همین خیابان آدمی را میشناسم که کارمند مخابرات است اما برای تأمین درآمدش مجبور است که بعدازظهرها برای گذراندن زندگی دستفروشی کند.
این دستفروش زن درباره ذهنیت مردم به کسانی مانند خودش میگوید: اوایل که دستفروشی را شروع کرده بودم نگاههای اطرافم خیلی سنگین بود اما دلم نمیخواست کوتاه بیایم و مقاومت کردم. هنوز هم دستفروشان مرد، مأموران شهرداری و حتی مردم نگاه خوبی به ما ندارند. از سوی دیگر، خیلی از مردم هم به ما ترحم میکنند یا نگران ما هستند اما به هر حال دستفروشی که بهتر از دزدی است.
ظهر آخرین جمعه سال ۹۶ راهی بازار میشوم ابتدای ورودی بازار بزرگ تهران به سمت مسجد امام خمینی، زن جوانی بر روی پلههای ورودی مسجد نشسته و ماسکی بر روی صورت دارد. بساط کوچکی پهن کرده است و غذا میفروشد. نزدیکتر میشوم تا سر صحبت را باز کنم. وقتی خودم را معرفی میکنم سرش را پایین میاندازد و شروع میکند، انگار منتظر است یکی سراغش بیاید و در مورد زندگیاش بپرسد. اسمش نازنین است و میگوید: در نوجوانی دوست داشتم دانشگاه بروم و استاد دانشگاه بشوم. روانشناسی را خیلی دوست داشتم اما این فقط یک آرزو بود. به دلیل اینکه پدرم را از دست داده بودم و وضع مالی بدی داشتیم مجبور شدم مدرسه را رها کنم و کمک خرج خانواده باشم.
اهل ورامین است و میگوید در حاشیه شهر ورامین زندگی میکند. نازنین میافزاید: دلم میخواست حداقل همان ورامین میماندم و دستفروشی میکردم اما اینجا رونق کسب و کار بهتر از ورامین است. در طول سال در مترو کار میکنم اما اسفندماه را در بازار تهران غذا میفروشم.
او اضافه میکند: اوایل دوست نداشتم در مترو کار کنم چون ممکن بود فامیلهایم را ببینم اما آنقدر به پول نیاز دارم که دیگر برایم مهم نیست و کار را عار نمیدانم. مترو که هستم روزی سیزده ساعت دستفروشی میکنم: از ۸ صبح تا ٩ شب.
نازنین درباره تغییر مکان دستفروشی خود میگوید: چون این روزها متروی تهران خیلی شلوغ است، نمیتوانم اجناسم را به آسانی بفروشم اما حداقل اینجا در گوشهای مینشینم و غذا میفروشم.
میپرسم هر روز تقریبا چقدر میفروشی؟ میگوید روزی که کار و کاسبیام خوب باشد، ٧٠ تا ۱۰۰ هزار تومان میفروشم اما در ایام شب عید فروشم دو برابر است. در طول سال جمعهها کار نمیکنم اما در اسفندماه همه روزها به تهران میآیم.
درباره ماموران مترو و جمع کردن بساطش میپرسم، میگوید: بارها و بارها بساطم را جمع کردند اما نمیتوانم این کار را رها کنم چون کاری جز دستفروشی بلد نیستم.
او ادامه میدهد: در ایام نزدیک به عید اوضاع خوب است و کسی مزاحم ما نمیشود و میتوانیم با خیال راحت فروش داشته باشیم. حتی برخی از مأموران مترو نگاه خوبی به ما ندارند و گاهی زنان دستفروش که جوان هستند را اذیت میکنند. اما چاره چیست ما غم نان داریم و مجبوریم مقاومت کنیم .
او ضافه میکند: البته در برابر این عده هم در میان ماموران رفع سد معبر و هم ماموران مترو کسانی هستند که از ما پول نمیگیرند و ما را اذیت نمیکنند.
نبود آمار دقیق اشتغال غیر رسمی
فاطمه ذوالقدر، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و نایب رئیس فراکسیون زنان با اشاره به پدیده دستفروشی زنان به پانا میگوید: یکی از دغدغههای اصلی در اقتصاد انجام فعالیتهای اقتصادی به صورت پنهان و غیر رسمی است که روز به روز در رکود اقتصادی حاکم بر کشور در حال افزایش است. شاخص اشتغال غیر رسمی موضوعی است که به دلیل نبود شفافیت، از آن آمار و اطلاعات درستی در دسترس نیست و اطلاعات مربوط به آن تخمینی از اشتغال رسمی است.نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ادامه میدهد: با توجه به افزایش سهم زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی فعالیت بخش قابل توجهی از این زنان را در مشاغل غیررسمی که اکثرا خدماتی است، شاهد هستیم. زنان و دختران جوانی که از سر ناچاری و برای گذران معاش به دستفروشی در خیابانها و به خصوص مترو مشغول هستند و اشتغال غیررسمی را در سالهای اخیر پدید آوردهاند که نه طرح جمعآوری آنان کاری متناسب برای ساماندهی بود و نه فعالیت آنان در یک مکان عمومی کاری قانونمند است.
وی میگوید: وضع اقتصادی و نبود امکان اشتغال رسمی متناسب با نیاز جامعه، بازار کار را در یک فشار مضاعف قرار داده است که رهایی از آن نیازمند نظارت، برنامهریزی و سازماندهی است. از طرفی نقش نهادها و دستگاههای متولی در این خصوص دشوارتر و پرمسئولیتتر از گذشته است چرا که شاغلان غیررسمی در آمار شاغلان قرار میگیرند اما تحت پوشش بیمههای حمایتی درمانی و بازنشستگی قرار ندارند.
عضو فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی با تایید آنکه مشاغل غیررسمی رواج استفاده از کالاهای کم کیفیت و قاچاق را به عنوان یک آسیب جدی برای اقتصاد نیز به همراه دارد، میگوید: باید در نظر داشت که زنان و دختران جوان دستفروش که در میان آنان متاسفانه کودکان کار را هم میبینیم نه از سر تمایل بلکه از سر استیصال به این مشاغل روی آوردهاند و نیافتن شغل رسمی و گریز از محدودیتهای قوانین و مقررات، از جمله دلایل ورود آنان به بازارهای کار غیر رسمی است.
او اضافه میکند: با توجه به شکلگیری فرایند خصوصیسازی در کشور و سیاستهای اصل ٤٤ مبنی بر کاهش نقش تصدیگری دولت لازم است که با تدوین قوانین و مقررات تسهیل شرایط اشتغال و کارآفرینی را برای بخش خصوصی ایجاد کنیم و با رویکرد حمایتی از بخش خصوصی بتوانیم اشتغال غیررسمی را در جامعه ساماندهی کنیم چراکه فراهم نکردن زمینه اشتغال زنان و دختران و کودکان در مشاغل رسمی آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی بسیاری را برای کشور میتواند در بر داشته باشد که هزینههای بعدی آن برای دولت و کشور بسیار بیشتر از هزینههای کنونی خواهد بود. بنابراین با رویکرد هزینه فرصت باید به این مساله مهم اجتماعی و اقتصادی ورود کرد.
تعارض جدی میان ساماندهی دستفروشان و رفع سد معبر
همچنین زهرا نژادبهرام، عضو شورای شهر تهران و فعال حقوق زنان، دستفروشی زنان را یکی از چالشهای پیش روی جامعه میداند و معتقد است دستفروشی حاصل پدیدههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. دستفروشی فرصتی برای تأمین معاش زنانی است که درآمدی ندارند و میتوانند از این طریق بخشی از نیازهای زندگی خود را مرتفع کنند.
این فعال حوزه زنان درباره تعداد زنان دستفروش در تهران میگوید: با توجه به اینکه حضور این زنان در هیچ جایی ثبت نمیشود، آماری از تعداد آنها نیز در دست نیست.
وی با بیان اینکه ریشهیابی و پیشگیری از پدیده دستفروشی در حوزه وظایف شهرداری تهران نیست، به پانا میگوید: از آنجا که دستفروشان بخشی از شهروندان محسوب میشوند شهرداری درباره آنان حساسیتهای لازم را دارد. شهرداری تهران برای اینکه بتواند فضاهای عمومی بیشتری را در اختیار دستفروشان قرار دهد تلاشهایی انجام داده است اما به دلایل مختلف چالشهای زیادی در این بخش وجود دارد.
عضو هیأت رئیسه شورای شهر میگوید: تمامی دستفروشان به ویژه دستفروشان زن دوست دارند در معرض دید عموم باشند به ویژه در پیادهراهها و معابری که مغازهها وجود دارد و مردم تردد میکنند. بنابراین بین ساماندهی دستفروشان و مسأله رفع سد معبر تعارض جدی وجود دارد و دستفروشان خواستار فضایی هستند که دیده شوند و فروش بیشتری داشته باشند.
نژاد بهرام همچنین از اجرای طرح ساماندهی دستفروشان توسط شهرداری خبر داد و میگوید: در منطقه یک شهرداری تهران با کمک شهرداری و هیأت امنای بازار تجریش طرحی در دستور کار قرار گرفته که در حال اجرای آزمایشی است. در دوره مدیریت قبلی شهرداری، تحت عنوان ساماندهی فضایی در اختیار دستفروشان محدوده امامزاده صالح قرار گرفته بود اما این افراد به هیچ وجه حاضر نبودند از این فضا استفاده کنند چرا که معتقدند در چنین فضاهایی در معرض دید مردم نیستند.این عضو شورای شهر تهران با اشاره به طرح جدید شهرداری برای ساماندهی دستفروشان به ویژه زنان دستفروش میافزاید: در طرح جدید قرار است برای ساماندهی دستفروشان، منافع ذینفعان دیده شود که اقداماتی هم در منطقه یک به صورت آزمایشی انجام شده است. یکی از موضوعاتی که در این طرح مد نظر قرار دارد، تعیین ساعت مشخص برای حضور دستفروشان است که هم منافع شهر تأمین شود و هم منافع بازاریان؛ چون بخشی از مخالفان حضور دستفروشان مغازهداران هستند و معتقدند چون مالیات و عوارض بابت کارشان پرداخت میکنند با حضور دستفروشان حقوق آنان تضییع میشود.
نژادبهرام معتقد است که ایجاد مکانهایی برای حضور زنان دستفروش در سطح شهر موضوعی است که دغدغه شهرداری و شورای شهر است تا بتوانند فضای امنی را برای زنان ایجاد کنند البته باید ظرفیتهایی برای دستفروشان ایجاد شود که مشتریهای خود را داشته باشند.
عضو هیأت رئیسه شورای شهر تهران همچنین میگوید: شهرداری تهران سعی دارد تا با ساماندهی دستفروشان زن بخشی از مشکلات را حل کند اما حل کامل این مساله به اقدامهای زیرساختی نیاز دارد. یکی از نگرانیهایی که برای فعالان حوزه زنان وجود دارد، ساعات حضور زنان در خیابان است که سعی شده است در طرح ساماندهی به آن توجه شود. البته در این زمینه هر کاری هم که صورت میگیرد نسخههای کوتاهمدت است و آنچه باید عملیاتی شود ورود نهادهای غیردولتی برای فعالسازی و حمایت از زنان کارآفرین است.
نژادبهرام میافزاید: زنان دستفروش باید در معرض نظارت اجتماعی باشند چرا که یکی از موضوعاتی که زنان را تهدید میکند ناامن بودن اجتماع است. بنابراین امنیت اجتماعی به همراه نظارت موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد و وجود چنین فضای امنی باعث میشود آسیبهای پیش روی زنان کمتر شود. همچنین باید نهادهایی همچون وزارت کار، بهزیستی و کمیته امداد نسبت به ایجاد مشاغل با ثبات برای زنان اقدامات لازم را انجام دهند. البته یکی از اقداماتی که شهرداری تهران انجام داده ایجاد مرکز توانمندسازی زنان است و مراکزی به نام کوثر دایره کرده است که در آن زنان سرپرست خانوار اجناس خود را در بازارهای فصلی ارائه میکنند اما معتقدیم این تلاشها کافی نیست و باید بیشتر شود.
ارسال دیدگاه