احمد مسجدجامعی*

جفا به اهل علم و فرهنگ

عوارض سوءمدیریت در فرهنگ دیرپاتر از مدیریت اداری – سیاسی و حتی اقتصادی است و اصولا کمتر هم مورد توجه قرار می‌گیرد. در همین دولت پیشین در این زمینه اتفاقاتی افتاده است که چندان به آن توجهی نشد و هنوز با عوارض آن دست‌به‌گریبان هستیم.

کد مطلب: ۸۰۷۰۷۱
لینک کوتاه کپی شد

در دولت آقای خاتمی دو برنامه سوم و چهارم توسعه تدوین شد. در بخش فرهنگ- هنر-رسانه که میراث فرهنگی و گردشگری را هم دربر می‌گیرد، برای تدوین برنامه با نظریه‌پردازان، تولیدکنندگان و مدیران فرهنگی با همکاری حوزویان و دانشگاهیان و سایر نخبگان جلسات بسیاری برگزار شد.

یکی از چهره‌های شاخص که در بیش از ٢٠ جلسه سه‌ساعته در دفتر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت از آغاز تا پایان جلسات فعالانه حضور می‌یافت، مرحوم دکتر حسن حبیبی بود با پشتوانه سال‌های ‌سال حضور در دولت و شورای نگهبان و شورای‌عالی انقلاب فرهنگی. پشتوانه‌های علمی و تخصصی وی بسیار بود؛ مثلا نسخه‌ای از هر مصوبه دولت برای مجلس ارسال می‌شود تا چنان‌که خلاف قوانین کشور باشد برگردانده و اصلاح شود و مشهور بود هر مصوبه‌ای که با نظر ایشان فرستاده می‌شد، نیاز به هیچ اصلاحی نداشت.

با چنین شرایطی برنامه پنج‌ساله چهارم تدوین و پس از بحث و بررسی در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و تصویب در دولت در مجلس نهایی و به‌عنوان قانون برنامه ابلاغ شد. اما پس از استقرار دولت نهم این برنامه‌ها نادیده گرفته شدند و با انگ سکولار و لیبرال و نظایر آن به تعلیق درآمدند. در نظر بگیریم که در آن زمان بخشی از روحانیت، همسو با دولت در همه‌جای کشور با چه شور و هیجانی پشت‌سر عملکرد و حرف‌های آن رئیس دولت ایستاده و در حمایت از او سر از پا نمی‌شناختند.

برای اهل خرد و روحانیون صاحب‌نظر و حوزویان دخیل در برنامه‌ها جالب بود که چطور شخصی مانند آقای حبیبی که در سال‌های پس از انقلاب مورد توجه مرحوم امام و رهبری بوده تا این حد از فهم مبانی دین و مصالح نظام و شناخت وضعیت عالم بی‌بهره‌‌اند که دچار چنین خبطی شده‌اند. به‌هرحال آن برنامه مصوب مجلس کنار گذاشته شد و هیچ‌کس از اجرانشدن قانون نپرسید و به‌جای آن هیچ برنامه‌ای هم ارائه نشد تا چه رسد به مصوب‌شدن آن.

وقتی ناگهان مدیران تازه‌کاری در عرصه مدیریت کلان اجرائی آمدند و هیجان و عوام‌زدگی را مبنای عمل قرار دادند و بر آن تعصب ورزیدند، این قبیل اتفاقات که هدفی جز نفی دیگران نداشته و ندارد غیرعادی نیست؛ مدیرانی که بزرگی را در کوچک‌کردن اهل فکر و فرهنگ و سیاست می‌جستند و به‌جای تحقیقات و کارهای جدی و اساسی به دنبال معجزه یا بهتر است بگوییم شعبده بودند و ده‌ها مسئله علمی- پژوهشی را شخصا حل می‌کردند و کتاب‌های تحقیقی از ایشان منتشر می‌شد.

این روزها باز هم شاهد ادامه همان تفکر و همان مدیریت‌های پیشین در حوزه دانش، دانشگاه و فرهنگ هستیم. اگرچه مقام عالی اجرائی کشور خود را از آنها بری می‌داند، اما احتمالا به دلیل گرفتاری‌های مستقیم فرهنگی و شاید به‌خاطر مشکلات اقتصادی، عرصه فکر و فرهنگ در برنامه‌های رئیس‌جمهور نیز عملا رها شده است.اگر آن روز تلاش‌های آقای دکتر حسن حبیبی و بسیاری دیگر کنار گذاشته شد و ایشان ترجیح داد که پس از آن در گوشه‌ای به کار پژوهش و تحقیق و ساماندهی موزه امیرکبیر بپردازد؛ موزه‌ای که دیگر چندان نام و یادی از آن نیست، امروز هم بزرگان دیگری در معرض این تهاجمات قرار گرفته‌اند.

شاید آقای دکتر رضا داوری یکی از شاخص‌ترین آنها باشد. ایشان هم- مانند آقای دکتر حبیبی- تقریبا در همه سال‌های پس از انقلاب نماینده امام و رهبری در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی بوده‌‌اند. این متفکر پیش‌کسوت به مدت دو دهه ریاست فرهنگستان علوم را برعهده داشته‌‌اند و بیش از نیم‌قرن نیز سابقه معلمی و استادی دارند. اصل بدبینی به ایشان، ناشی از اظهارنظری علمی است درباره علوم انسانی اسلامی و این واقعا در زمانه‌ای که این‌همه از علم، علم‌اندوزی و علم‌دوستی می‌گویند غیرقابل فهم است.

نام این قبیل مدیران بر جلد بسیاری از کتاب‌ها می‌آید، ولی همه جامعه علمی کشور به واقعیت مسئله وقوف دارند و ازاین‌رو آن‌همه آثار و تألیفات کثیره و عدیده آنها منشأ اثر نمی‌شود، ولی یک یادداشت فلسفی توفانی به‌پا می‌کند. بیخود نیست که در آن دولتی هم که بیش از همه دولت‌ها داعیه دین و دینداری و ایران‌دوستی داشت، به‌راحتی نام یک معلم را از قدیمی‌ترین مرکز آموزش عالی کشور، که در صد سال گذشته تداوم داشته، برداشتند و صدایی هم درنیامد.

منبع:شرق

*عضو شورای شهر تهران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار