اسماعیل کهرم*

آب داریم؛ نه برای اسراف

کشاورزان ورزنه همزمان با شلوغی‌های دی‌ماه همه دست از کار کشیدند اما مقامات از کشاورزان خواستند که چون وضع نابسامان است، شلوغ نکنید و ممکن است با اعتراضات دیگران اشتباه شود و آنها دست برداشتند اما مشاهده کردند به‌رغم قول‌هایی که داده شده بود، کاری انجام نشد، لذا مجددا شروع کردند. اما درخواست آنها فقط و فقط در مورد تامین آب یزد نیست.

کد مطلب: ۸۰۶۲۶۰
لینک کوتاه کپی شد

آنها به خاطر اینکه آب نداشتند، کشت پاییزه هم نداشتند. از طرفی بانک‌ها به آنها وام داده بودند و وام و بهره‌اش روی دستشان مانده است. از آنجا که محصولی کشت نکرده‌اند و محصولی هم برداشت نشده لذا درآمدی هم برای بازپرداخت وام وجود ندارد و خواهان بخشش بانک‌ها هستند اما بانک کشاورزی عنوان می‌کند که کاره‌ای نیست و نمی‌تواند ببخشد. کار را به مجلس واگذار کرده که نمایندگان این بخشش را تصویب کنند.

استاندار و فرماندار هم از نبودن آب پشت سد زاینده رود سخن می‌گویند و میزان آبی که برای ورزنه لحاظ شده را به نقل از وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو صفر اعلام کرده‌اند. اما کشاورزان می‌گویند شما در عین بی‌آبی خط ۲، ۳، ۴ و ۵ ذوب‌آهن و فولاد و همچنین فضای سبز شهر اصفهان را هم با برداشت آب زیرزمینی گسترش داده‌اید به طوری که در امتداد زاینده‌رود باغ‌های طولی بهشت فوق‌العاده مصفایی را به تصویر کشیده که با آب زیرزمینی سرسبز شده است. اما خواسته کشاورزان این است که اگر این آب را برداشت نمی‌کردید، آب کشاورزی ما تامین می‌شد.

لذا امسال دومین بار است که اعتصاب‌ کرده‌اند و به مکانی رفته‌اند که آب زاینده‌رود را لوله کرده و به یزد می‌برند به طوری که می‌گویند پشمک‌های یزد مزه غذای اصفهان را گرفته است! این جریان ورزنه است که گویی یکسال و نیم پیش هم طی درگیری چند نفر در همین ورزنه سر جریان آب نابینا شدند. بنابراین اینکه می‌گویند «جنگ آینده بر سر آب است»، می‌تواند سخن درستی باشد. انتقال آب به یزد و کاشان موجب خشکی زاینده رود شد، به طوری که اکنون خود کاشی‌ها و یزدی‌ها هم طلبکار شده و می‌گویند که آبتان را بردارید و ببرید. اما اشکال عمده از تصمیم‌گیرانی است که کارشناسان محیط زیست و آب نیستند که اگر اینها بودند، رضایت به این کار نمی‌دادند و این تصمیمات سیاستمداران است. نمونه آن آقای احمدی‌نژاد که یک تنه خواستار انتقال آب دریای مازندران به سمنان شد .

ولی آبی که ۱۳ در هزار نمک دارد، به چه درد می‌خورد؟ حتی با فرض آب شیرین کن هم نمی‌توان با آن کشاورزی کرد، زیرا سمنان خاک و هوا ندارد و شنزار است. اما کو گوش شنوا؟ رئیس جمهور فعلی هم می‌خواهد آب خلیج فارس را به استان‌های مرکزی مثل یزد و کرمان منتقل کند ولی آب شیرین کن، نمک را از بین نمی‌برد بلکه نمک را از آب جدا می‌کند و آب نسبتا شیرین می‌دهد، نمک را باید چکار کرد؟ اگر این نمک به خلیج فارس بریزد، موجودات دریایی به شوری آب حساس هستند و از بین می‌روند.

وقتی یک فرد سیاسی تصمیم علمی و زیست محیطی می‌گیرد، نتیجه‌اش غیر از این نیست. در نتیجه این تصمیمات داد کشو‌های ساحلی دریای مازندران را هم درمی‌آورد. این تصمیمات توسط سیاسیون گرفته می‌شود. درست مثل اینکه محیط زیستی‌ها سیاست خارجی تعیین کنند. ما اگر آب دریای مکران را شور کنیم تا ۱۰ سال همان دریای مکران شور می‌ماند یعنی حیات از منطقه ما رخت می‌بندد و صیادی که در حاشیه خلیج فارس در ایران زندگی می‌کند قادر به صید ماهی نیست. کشورهایی هم که نمک می‌ریزند در منطقه محلی خودشان آب را شور می‌کنند و حیات را محدود می‌کنند. ما بهترین جوانان مملکت را بورسیه می‌کنیم تا در بهترین دانشگاه‌های خارج از کشور درس بخوانند اما وقتی بر می‌گردند، به حرفشان گوش نمی‌دهیم! راه چاره ایران که در منطقه خشک و نیمه خشک قرار گرفته این است که از پرمصرف‌ترین محلی که آب از بین می‌رود، صرفه‌جویی شود.

حدود ۹۲ درصد مصرف آبمان در کشاورزی و ۵ درصد صنعت و ۳ درصد هم شرب است. بنابراین صرفه جویی باید در ناحیه کشاورزی صورت بگیرد که یک حساب دودوتا چهارتاست. با تغییر سیستم آبیاری می‌توانیم حداقل نیمی از آب مصرفی را صرفه‌جویی کنیم و اگر چنین کاری کنیم، رودخانه‌ها و سفره‌های آب زیرزمینی و حتی دریاچه ارومیه هم پر از آب می‌شوند. سیستم‌های آبیاری را از غرقابی که مقداری از آن تبخیر شده و مقداری هم از ریشه درختان پایین‌تر می‌رود، به سیستم‌های قطره‌ای که قابل تنظیم است یا سیستم بارانی که آب از ارتفاع دو متری مثل باران می‌ریزد یا سیستم مه پاش تغییر دهیم تا مقدار زیادی آب صرفه‌جویی کنیم.

دکتر روحانی در آغاز دولت یازدهم گفت که ۴۰ درصد آب حوزه که حدود ۳ میلیارد مترمکعب است را به دریاچه ارومیه می‌دهیم و در پاسخ به اینکه با زمین‌های کشاورزی و دامپروری چکار می‌کنید، گفت که با بهبود سیستم‌های آبیاری مصرف را کم می‌کنیم اما انجام این کار برای هر هکتار ۱۲ میلیون تومان خرج دارد و ما راجع به ۳۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزی و دامپروری در اطراف دریاچه ارومیه صحبت می‌کنیم که رقم بالایی است.

خلاصه اینکه «خانه از پای بست ویران است/ خواجه در بندِ نقش ایوان است»

منبع:آرمان

*کارشناس محیط زیست

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار