گفتوگوی معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش با پانا
حکیمزاده: کلیدواژه مصوبه حذف آزمونها احیای جریان تربیت در دوره ابتدایی است
باید در ایجاد حس تعلق در نخبگان تلاش کنیم
تهران (پانا) - معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش از تقویت مدارس سمپاد در دوره دوم متوسطه برای شکوفایی استعدادها در زمینههای مختلف خبر داد.
مصوبه حذف آزمونهای ورودی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی که داغترین موضوع این روزهای حوزه آموزش و پرورش شده و واکنشهای موافق و مخالف بسیاری را در اقشار ذینفع برانگیخته است، سوژه گفتوگوی صمیمانه خبرگزاری پانا با رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش است که به همراه محمدرضا سیفی، سرپرست اداره کل آموزش و پرورش عشایر کشور در یک روز اسفندی میهمان این خبرگزاری شده است.
اجرای مصوبه اخیر شورای عالی آموزش و پرورش در حذف آزمونهای مدارس خاص چه اثری بر روند آموزش مقطع ابتدایی کشور خواهد داشت؟
تصمیم شورای عالی در راستای احیای جریان تربیت در دوره ابتدایی است که بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش دورهای است که باید در جهت رشد همهجانبه شخصیت دانشآموزان مورد بهرهبرداری قرار گیرد. بنابراین محیط مدارس ابتدایی باید به شکلی باشد که فرصت تربیت همهجانبه را فراهم آورد و برگزاری آزمونهای ورودی و همچنین دورههای آمادگی برای ورود به مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی ما را از این هدف دور کرده و کل جریان تربیت را تحت تاثیر قرار داده بود.
حذف آزمونهای ورودی این نگرانی را در بعضی خانوادهها ایجاد کرده است که از این پس مکانیسم مشخصی برای تشخیص استعدادهای برتر وجود نداشته باشد. پاسخ شما به این نگرانی چیست؟
اولین و اساسیترین اشکال این آزمونها این است که طبق مبانی علمی و مباحث تربیتی و با توجه به تعاریفی که از نظر روانشناسی برای تیزهوشی وجود دارد، این آزمونها فرایند معتبری برای تشخیص تیزهوشی نیستند ؛ یعنی افرادی که بعد از صرف هزینههای هنگفت در این آزمونها گزینش میشوند لزوما با ابزار معتبری شناسایی نشدهاند. این در حالیاست که آموزش و پرورش از سالها قبل برنامههای دیگری نیز برای شناسایی استعدادهای برتر داشته است؛ پس حذف این آزمونها ما را در تنگنای نبودن ابزار برای شناسایی استعدادها قرار نداده است.
آیا منظورتان از برنامههای دیگر آموزش و پرورش «طرح شهاب» است؟
ما برنامههای مدونی برای شناسایی استعدادها در طرح شهاب داریم و معلمان ما بهطور منظم در این طرح آموزش دیدهاند. این طرح بهصورت پلکانی طی یک روند علمی در چند سال اخیر اجرا میشود و بر اساس اظهارنظر سازمان استعدادهای درخشان و بنیاد ملی نخبگان ابزار معتبری برای شناسایی استعدادهای متنوع دانشآموزی محسوب میشود؛ حتی مقام معظم رهبری بهصورت خاص درباره طرح شهاب اظهار نظر کردند. علاوه بر طرح شهاب ما در آموزش و پرورش جشنواره جابربن حیان را سالیانه برگزار میکنیم که دانشآموزان از طریق دستورزی و کارهای عملی و مشارکتی خلاقیتهایشان را بروز میدهند. همچنین جشنوارههای فرهنگی، ادبی و هنری را برگزار میکنیم که محمل مناسبی برای شناسایی استعدادها در این حوزهها هستند.
بعضی از صاحبنظران حوزه تعلیم و تربیت بر این باورند که طرح شهاب هنوز ابزار کارآمد و ۱۰۰ درصد موثری برای شناسایی استعدادها نیست و آموزش نیروی انسانی برای اجرای طرح به کفایت انجام نشده است.
من این نظر را رد میکنم، چون دستگاههای ذیربط، یعنی مرکز ملی استعدادهای درخشان و بنیاد ملی نخبگان ریاست جمهوری، باید در این خصوص به اظهارنظر بپردازند. من هم به عنوان متولی آموزش ابتدایی کشور اعلام میکنم که طرح شهاب مبنای علمی دارد از این جهت که استعدادهای مختلفی را در وجود انسان به رسمیت میشناسد . حتی اگر طرح شهاب نیازمند تقویت باشد، به معنی آن نیست که اجازه داشته باشیم یک کار ضدتربیتی و ابزاری غیرمعتبر را به جای آن تجویز کنیم. هیچ نظام آموزشی پیشروی ادعا ندارد که در سن ۱۲ سالگی و فقط با تست ریاضی و علوم میتواند تیزهوشی را تشخیص دهد. ما حق نداریم به دلیل گزینش ۱۴ هزار نفر (پذیرفتهشدگان مدارس تیزهوشان) ۲۵۰ هزار نفر (شرکتکنندگان) را قربانی کنیم و مهر بیکفایتی و نداشتن توانمندی بر پیشانی آنها بزنیم. ما حق نداریم ۵/۷ میلیون دانشآموز مقطع ابتدایی را از پرورش خلاقیت و جریان تربیت محروم کنیم فقط به این دلیل که در پایان سال آمار قبولی مدارس تیزهوشان یا نمونه دولتی را بر سردر مدارسمان بچسبانیم. آیا میدانیم زمانی که اعتبار مدرسه بر اساس تعداد قبولی تیزهوشان تعیین میشود چه پیام منفی عظیمی به قبولنشدگان دادهایم؟ آیا قرار بود عملکرد مدارس ما با این پلاکاردها مشخص شود؟ بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هدف ما تربیت بچههایی است که اخلاق و ارزشهای اسلامی در آنها نهادینه شده باشد و مهارتهای زندگی به آنها آموزش داده شود نه دانشآموزانی که مهارت تستزنی را یاد گرفته باشند.
شاید یکی از عوامل دامن زدن بر این رقابتها انتظار خانوادهها از فرزند دانشآموز است تا با ورود به این مدارس خاص بتوانند آینده بهتری برای خود رقم بزنند.
برخی خانوادهها با ناآگاهی درگیر جریان غلطی شدهاند که در نهایت به فرزندشان آسیب میزند . آنها مشتاق این هستند که قبولی فرزندشان در مدرسه تیزهوشان را به همه اعلام کنند و بهخاطرش پلاکارد نصب کنند و از این نکته غافلند که آیا فرزندشان سازگاری را آموخته است، آیا میتواند در جامعه ابراز وجود کند، آیا میتواند از زندگی لذت ببرد، آیا میتواند حرف بزند و با دیگران گفتوگو کند، آیا خلاقیت دارد یا خیر؟ به نظر من کلیدواژه اصلی در این مصوبه احیا جریان تربیت در دوره ابتدایی است . ما فرصت تربیت را از دست داده بودیم و فرصت سالهای کودکی اگر از دست برود در سالهای بعد قابل جبران نیست. متاسفانه این تصور غلط در بعضی خانوادهها ایجاد شده که اگر فرزند تیزهوششان در مدارس عادی در کنار سایر دانشآموزان تحصیل کند استعدادهایش هدر میشود. از این خانوادهها باید پرسید آیا شهید چمرانها و شهید حججیها که در این مملکت تاریخساز شدند در مدرسه عادی درس نخواندند؟ قرآن که از طرف خداوند برای هدایت انسان نازل شده خطاب به پیامبر میگوید «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» به آنان بگو من هم بشری مثل شما هستم که بر من وحی میشود. امروزه ثابت شده است که جداسازی خلاف همه دیدگاههای تربیتی است و در آموزش و پرورش کشورهای پیشرو مثل دانمارک و فنلاند چیزی به عنوان جداکردن بچههای تیزهوش وجود ندارد. توجه ویژه به نخبگان با مفهوم جداسازی تضاد پایهای دارد.
اندیشه رقابت برخاسته از بینش سرمایهداری است ، در حالی که بینش قرآنی توفیق را جمعی میبیند و میگوید «ربنا آتنا...» خدایا به همه ما عطا کن، نمیگوید فقط به من عطا کن. ما حق نداریم جریانی را دامن بزنیم که تبختر را گسترش میدهد.
عدهای این روزها از حذف کامل مدارس سمپاد حرف میزنند. بالاخره مدارس تیزهوشان رفتنی هستند یا ماندگار؟
من قویا این جریان انحرافی را رد میکنم که اعلام میکند آموزش و پرورش میخواهد سمپاد را حذف کند و میگویم فعلا برنامهای برای حذف مدارس سمپاد در دوره دوم متوسطه وجود ندارد. این عده میخواهند اذهان عمومی را منحرف و تشویش ایجاد کنند. این مدارس در مقطع متوسطه دوم پذیرش میکنند. همچنین طرح شهاب و جشنواره های متعدد را برای شناسایی استعدادهای برتر داریم که دانش آموزان شناسایی و در این حال که در کنار سایر دانش آموزان مشغول تحصیل میشوند برای شکوفایی استعدادهایشان مورد حمایت های ویژه قرار میگیرند.
بازخوردی که شخصا از اطرافیانتان بعد از مصوبه حذف آزمونها دریافت کردید چه بود؟
سالها پیش زمانی که فرزند خودم در این مقطع تحصیل میکرد به خاطر دارم که اطرافیان اعم از بستگان و همسایهها از من میپرسیدند که فرزندم را برای آمادگی آزمون تیزهوشان در کدام موسسه ثبت نام کردم و پاسخ من این بود که فرزند من دارای هوشی معمولی است و لزومی نمیبینم او را با فشار کلاس و تست و آزمون وارد مدرسه تیزهوشان کنم. این روزها بعد از انتشار خبر حذف آزمونها هم از اطرافیان و هم از جامعه فرهنگیان واکنشهای مثبت بسیاری دریافت کردم. بیشتر پیامها حاکی از خوشحالی بود البته اقلیتی هم هستند که از این تصمیم لطمه میخورند و سودهای هنگفتی که از راه این آزمونها کسب میکردند به مخاطره افتاده است؛به همین دلیل چاره ای ندارند جز اینکه در پس شعارهای خوب پنهان شوند.
منظور موسسات دستاندر کار آمادهسازی دانشآموزان برای آزمونهاست؟
بله. این اشخاص شاید نیت خوبی داشته باشند ولی با سخنان انحرافی از قبیل «آموزش و پرورش به استعدادها بیتوجهی میکند»، «آموزش و پرورش به فکر سرمایههای انسانی نیست»، «آموزش و پرورش سمپاد را دوست ندارد» و ... را مطرح میکنند در حالی که هدف اصلی چیز دیگری است.
در پاسخ این شعارهای مطرحشده باید از همینجا اعلام کنم که آموزش و پرورش برای تیزهوشان مثل همه فرزندان این آب و خاک احترام قائل است. برخی بچهها قدرت یادگیری بالاتری دارند که ما به این استعدادها بیتوجه نیستیم و برای آنها برنامه داریم. آنها سرمایههای کشور هستند؛ به این جهت مدارس سمپاد در دوره دوم متوسطه تقویت خواهند تا برای تربیت همهجانبه دانشآموزان برنامهریزی شود. درخصوص شناسایی نخبگان هم در جستجوی معیارها و ابزارهای بهتر برای شناسایی استعدادهای برتر هستیم.
پس جداسازی انجام میشود ولی در دوره دوم متوسطه؛ آیا ماندگاری مدارس سمپاد در دوره دوم متوسطه با برخی شعارها و سرفصلهای آموزش و پرورش که خود شما در همین نشست مطرح کردید مثلا نفی جداسازی در تضاد قرار نمیگیرد؟
در جهان امروز برای پرورش دانشآموزان بااستعداد و تیزهوش ۱۸ روش مختلف وجود دارد که جداسازی یکی از آنهاست. ما در مقطع ابتدایی ارزشیابی کیفی و توصیفی داریم که هدفش حذف استرس و رقابت از طریق حذف نمره است و میخواهد با ایجاد فضای همدلانه مشارکتی مهارتهای اصلی زندگی را به دانشاموزان بیاموزد؛ لذا وجود آزمونها در تضاد ریشهای با این برنامه آموزشی قرار میگیرد و ما به دلیل آثار منفی جداسازی در تربیت بچهها قویا مخالف جداسازی در دوره ابتدایی هستیم؛ اما در دوره دوم متوسطه دانشآموزان با نمره و آزمونهای مختلف سروکار دارند.
در سالهای اخیر شاهد مهاجرت نخبگان و استعدادهای برتر دانشگاهها از کشور هستیم که خروج این سرمایههای انسانی که با صرف هزینههای بسیار به این نقطه رسیدهاند خسران بزرگی برای کشور محسوب میشود؛ آیا در برنامهریزیهای تازه نظام تعلیم و تربیت برای نخبگان به این موضوع توجه شده است؟
این یکی از واقعیتهای تلخ جامعه ماست و من امیدوارم بنیاد ملی نخبگان و مراکزی که روی سرمایههای انسانی کشور کار میکنند برنامههای بلندمدت در این زمینه داشته باشند. اینکه نخبهها را شناسایی کنیم و مدال المپیادها را بر گردنشان بیاویزیم کافی نیست؛ این افراد باید در کشور خدمت کنند و منشاء خیر باشند، لذا باید در ایجاد حس تعلق در نخبگان تلاش کنیم. زمانی میتوانیم مطمئن باشیم وظیفهمان را درست انجام دادهایم که چمرانها و نگرش چمرانی را در کشور تکثیر کنیم؛ نخبهای که از دانشگاه ام آی تی به کشورش بازمیگردد، به حرکت مردم میپیوندد و جانش را در راه ملتش فدا میکند. برای رسیدن به این منظور باید روی یک برنامه جامع پرورش استعدادها کار کنیم که در آن استعدادها در همه زمینهها اعم از هنر، ادبیات، موسیقی، تربیت بدنی و ... به رسمیت شناخته شود. علاوه بر آن، باید به فرزندان این آب و خاک بیاموزیم که استعداد همانقدر که نعمت است مسئولیت نیز است. پس در پرورش استعدادها همانطور که به پرورش مغز آنها توجه داریم به افزایش ظرفیت قلب و مسئولیتپذیری آنها توجه کنیم. هوش یک استعداد خدادادی است و زمانی میتوانیم از آن به بهترین نحو استفاده کنیم که تربیت متوازن داشته باشیم.
ما و بسیاری از خوانندگان ما که عموما به نوعی با نظام تعلیم و تربیت کشور مرتبط هستند علاقهمندیم بدانیم رضوان حکیمزاده کجا متولد شده، کجا رشد کرده و چه مسیری را تا امروز تا دفتر معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش پیموده است.
اهل ابیانه هستم و تا کلاس سوم ابتدایی در ابیانه زندگی و تحصیل کردم. سپس به نطنز و از آنجا به قم رفتم و تا پایان دوره دبیرستان در قم زندگی کردم. بعد از دیپلم متوسطه ازدواج کردم و بلافاصله در یکی از مناطق محروم قم در یک مدرسه ابتدایی مشغول تدریس شدم. بعد هم مادر شدم و امروز که خدمت شما نشستهام صاحب دو نوه هستم .
در سال ۶۸ در رشته علوم تربیتی دانشگاه الزهرا پذیرفته شدم چرا که به شدت به این رشته علاقهمند بودم و میدانستم اگر در پی تغییر و اتفاقی بهتر در جامعه هستیم باید مسیر تربیت را هموار کنیم. بعد از دوره کارشناسی، بلافاصله وارد دوره کارشناسی ارشد رشته برنامهریزی درسی در دانشگاه علامه طباطبایی شدم و بعد از آن هم به دلیل شغل همسرم به جده رفتیم که در آنجا با مدارس ایرانی جده همکاری میکردم. بعد از اینکه در مقطع دکتری دانشگاه خوارزمی پذیرفته شدم در مرکز مشاوره دانشگاه تهران به عنوان مشاور کار میکردم. پس از اخذ دکتری وارد هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران شدم. مدتی معاون آموزشی این دانشکده و بعد مدیرکل برنامهریزی و تحول ساختاری دانشگاه تهران بود و الان هم در خدمت آموزش و پرورش کشور هستم.
امروز رتبه علمیام دانشیار است و طی این سالها اکثر پایاننامههایی که استاد راهنمای آن بودهام به مسائل آموزش و پرورش اختصاص داشته است. امروز خوشحالم و افتخار میکنم که در آموزش و پرورش خصوصا مقطع ابتدایی خدمت میکنم؛ چون بعد از ورودم به این مسئولیت، روزی که در کانکسهای شش متری مراوهتپه معلمی را دیدم که شش پایه تحصیلی را تدریس میکرد و برای رسیدن به این کلاس راهی طولانی را پیاده طی میکرد فهمیدم که معلمی چه عظمتی دارد.
هیچوقت در زندگیام جایی مشغول کار نبودم که به این اندازه مهم و اثربخش باشد و جایی نبودم که تا این اندازه در مراوده با بهترینها باشم. بهترینهایی از نوآموزان و دانشآموزان کوشا و باانگیزه تا معلمان ابتدایی فداکار در دورافتادهترین نقاط مرزی. جالب است که هرچه از مرکز دور میشوید ارزشهای معلمی و دانشآموزی را بیشتر میبینید . خدا را شاکرم که این فرصت را در اختیار من گذاشته است و امیدوارم در مسیر تربیت به مفهوم خلیفهاللهی انسان گام برداریم و بتوانیم سهم کوچکی در این راه داشته باشیم.
ارسال دیدگاه