سوء تفاهمی برای مصادره جایزه مردمی جشنواره فیلم فجر
تهران (پانا) - هشتمین روز برگزار جشنواره فیلم فجر با حاشیه های فراوانی همراه بود، از جمله صحبتهای مهران احمدی درباره رانتخواری و خرید بلیت های سینما برای تغییر در جایزه مردمی جشنواره فیلم فجر.
در روزهاي پاياني سي و ششمين دوره جشنواره فيلم فجر، زمان به شماره افتاده است. اصلا خاصيت زمان همين است. زود ميگذرد و به آخر كه نزديك ميشود، سرعتي در ابعاد يك چشم بهم زدن ساده به خود ميگيرد. اصحاب رسانه جمعه در هشتمين روز جشنواره حضور پُررنگی داشتند؛ حالا با نزديك شدن اختتاميه جشنواره حرف و حديثها در مورد پخش تلويزيوني برنامه اختتاميه بالا گرفته؛ مهرداد خوشبخت، كارگردان سينما و تلويزيون دراین باره گفت: «اگر تلويزيون مراسم اختتاميه فيلم فجر را درست پخش كند، ميتواند تعداد بينندههاي خود را افزايش دهد و افرادي كه به سمت شبكههاي اجتماعي ميروند را جذب خود كند» اما آنطرف ديگراني هم هستند كه اعتقاد دارند «پوشش عرفي و مرسوم در جامعه، پوشش استاندارد و مورد قبول جامعه است و تلويزيون هم منعكسكننده آن.
طبعا در جاييكه پوشش و كلام تعارض جدي با عرف مرسوم در جامعه ايراني و اسلامي دارد، تلويزيون نبايد آن را به طور كامل پخش كند.» با همه اينها هنوز تصميمگيري قطعي در مورد پخش زنده اختتاميه جشنواره فيلم فجر گرفته نشده و تنها خبر قطعي كه در اينباره وجود دارد، انتخاب رضا رشيدپور به عنوان مجري اختتاميه است.
پيش از اين حاشيههايي براي كنار گذاشتن او در مراسم اختتاميه باب شده بود كه رضا رشيدپور در پاسخ به تمامی حاشیهها گفت: «اگر احساس كنم حضورم ضربهاي به سينماگران و حساسيتها و احترامشان ميزند، حتما خودم انصراف ميدهم» و در نهايت امروز، مهر تاييد بر انتخاب رضا رشيدپور به عنوان مجري مراسم اختتاميه جشنواره فيلم فجر زده شد تا عليالحساب تكليف اين يك مورد مشخص باشد تا بعد نوبت به چند و چون پخش زنده برنامه برسد. فعلا که ابهامات پخش اختتامیه کار را به جایی رسانده که بلیت این برنامه فرهنگی در سایت دیوار از ۵۵۰ هزار تومان تا توافقی به فروش میرسد و بازار داغی هم به راه انداخته است.
مصادره ای برای توقیف
قصه «مصادره» نگاهي به چهار دهه زندگی مردم سرزمين ماست كه با داستان مهاجرت يك آدم «غيرانقلابي» و نه حتي ضدانقلابي روايت ميشود؛ آدمي كه به قول هوشنگ گلمكاني نگاه و رويكردي بهلولوار به رويدادهاي مهم پيرامونش دارد و چه كسي مناسبتر از رضا عطاران براي بازي در چنين نقشي و چه موضوعی مناسبتر از این براي فيلم اول مهران احمدي؟ با وجود انتقاداتي كه گروهی به فيلمنامه «مصادره» وارد كردند، دیگران با تماشای «مصادره» قهقهههای جانداری زدند و نوشتند:«بالاخره یکی پیدا شد که با زبان طنز، قصه آدمهایی را روایت کند که سرنوشتشان ناخواسته با انقلابی که در آن نقشی نداشتند، گره خورده»، منتقدان سختگیر «مصادره» را فیلمی با دیالوگهای آبکی خواندند و دیگرانی به بازیگران فیلم دستمریزاد گفتند.
مهران احمدی در نشست فیلم «مصادره» در پاسخ به انتقاد از تعداد شوخیهای رکیک فیلم، گفت:«یکیشو بگو!» او درباره ممیزیهای احتمالی فیلم در زمان اکران گفت: «خودم را مقابل وزارت ارشاد آتش میزنم» و از نحوه جمعآوری آرای مردمی انتقاد کرد:«به گفته مسئول این قضه شیطنتهایی شده است». هومن سیدی هم فرصت را غنیمت دانست و درباره حاشیههای نشست رسانهای فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» گفت:«از هر کسی که او را مکدر کردم، عذرخواهی میکنم» گویا قرار است در روزهای پایانی جشنواره فیلم فجر همهچیز با خاطره خوب تمام شود و همه خوشحال به خانه بروند.
در پایان نشست خبری فیلم «مصادره» رضا عطاران، هومن سیدی، هادی کاظمی و مزدک میرعابدینی همراه محمود گبرلو عکسی با چاشنی خندههای از ته دل گرفتند و آن دسته از اهالی رسانه هم که در نشست حاضر بودند، با لبخندی پهن سالن را ترک کردند. در نهایت هم همه یک صدا «مصادره» را شادترین نشست خبری جشنواره فیلم فجر انتخاب کردند.
با آغاز اکران «سو تفاهم» همه چیز در هالهای از ابهام فرو رفت. قصه «سو تفاهم» ماجرای یک گروگانگیری است که همزمان با فیلمبرداری یک فیلم سینمایی اتفاق افتاده اما با گذشت زمان این شبهه پیش میآید که این حادثه بیشتر سوتفاهم است یا توهم؟ تا اینجا همهچیز در مورد آخرین ساخته احمدرضا معتمدی نو بود و تازه. مخاطبانی که به تماشا نشسته بودند با فیلم در فیلمی روبهرو بودند که آنها را بین واقعیت و توهم سردرگم کرده بود و به قول بعضیها در نهایت هم مخاطب را جایی در قصه رها میکرد که دیگر نمیشد سر نخ چیزی را گرفت و به جای ثابتی وصل شد. شاید به خاطر همین بود که گروهی اعتراف کردند اساسا چیزی از قصه فیلم متوجه نشدهاند و خیلیهای دیگر به شوخی نوشتند:«همه فیلم در فیلمهای قبل از تو سوتفاهم بود.» در این میان دیگرانی هم بودند که پیچیدگی «سو تفاهم» را ویژگی خاص فیلم دانستند و عده دیگری هم اساسا با روایت فیلم دچار سوتفاهم شده بودند.
پایان یک آغاز
«دارکوب» پایان خوب هشتمین روز جشنواره فجر سی و شش بود. روزنامهنگاران پس از تماشای فیلم اعتقاد داشتند بهروز شعیبی بار دیگر ثابت کرد که استاندارد دلخواه مخاطب ایرانی را در آثارش رعایت میکند. فیلمی که در روایت داستان لکنت نداشت و ریتم قصه را تا پایان حفظ کرده بود. بعضیها سارا بهرامی را بهترین بازیگر زن جشنواره امسال دانستند و به افتخارش از جا برخواستند و عدهای دیگر از اینکه «دارکوب» به واسطه اکران در آخرین روزهای جشنواره از موج جریانهای خبری جا مانده، حسرتها خوردند. بعضیها از اینکه یک بار دیگر یک موضوع سیاه اجتماعی فیلم شده، ناراضی بودند و گفتند جامعه ما بیشتر از روایت دردها نیازمند قهقههای سرخوشانه است که بار مشکلات را برای ساعتی هم که شده به فراموشی ببرد.
دیگرانی هم بودند که اعتقاد داشتند «دارکوب»، برخلاف آثار سینمایی دیگر درد را به زیبایی و تاثیرگذار به مخاطب منتقل میکند ولی سیاهنمایی نمیکند و با پایان خوبی که از احساس زیبای مادری به تصویر میکشد، امید را تزریق میکند. مهناز افشار در نشست خبری «دارکوب» گفت: «این فیلم دغدغه شخصی من بود و ما نباید معتادان را طرد کنیم، بلکه باید آنها را درک کنیم. پایان دارکوب به نوعی یک شروع است» و سارا بهرامی هم در واکنش به احتمال کسب سیمرغ جشنواره برای ایفای نقش در فیلم «دارکوب»، با تشکر از مخاطبان، گفت: «بیایید به جای این حرفها بیشتر به کیفیت توجه کنیم.» هر چند همزمان با نشست خبری دارکوب، برای لحظاتی برق پردیس ملت قطع شد، اما در نهایت هشتمین روز جشنواره فیلم فجر هم با خندههایی در تاریکی قصه «دارکوب» تمام شد.
ارسال دیدگاه