مهناز افشار: من و همسرم به ژن خوب اعتقاد نداریم
شانزدهمین قسمت از برنامه «سی و پنج»، شب گذشته (شنبه ۴ آذر ماه) میزبان مهناز افشار بود که با سردبیری و اجرای فریدون جیرانی از تلویزیون اینترنتی تی وی نت (tvnet.ir) پخش شد.
به گزارش پانا، فریدون جیرانی در ابتدای این قسمت از برنامه با اشاره به اینکه مهناز افشار از تئاتر موزیکال «اولیور توئیست» به برنامه آمده است، گفت: مهناز همچنین شبها در فیلم «شاه کش» بازی دارد و این روزها بسیار خسته است. جیرانی از افشار خواست که صحبتهای خود را آغاز کند.
مهناز افشار نیز درباره تئاتری که روی صحنه دارد، گفت: باورتان نمیشود وقتی تئاتر تمام میشود اینقدر مردم بعد از نمایش از آن خوششان آمده و حالشان خوب است و عشقی که به من و بچههای دیگر میدهند، خستگی از تنمان بیرون میرود و حال خوبی که الان دارم، غالب است.
جیرانی نیز در ادامه از به روی صحنه رفتن این تئاتر موزیکال و هنرمندان حاضر در این کار تشکر کرد و افزود: بازی فاگین (هوتن شکیبا) در این کار من را یاد ران مودی انداخت که این تئاتر از فیلم بهتر است. طراحی حرکات موزون و صحنه و همه و همه چیز در این تئاتر خوب است و از همین جا از آقای پارسایی و گردانندگان اولیور توئیست تبریک میگویم و به همه توصیه میکنم که این نمایش را ببینند.
او سپس خطاب به افشار به بازی در تئاتر اشاره کرد و از او درباره بازی در اولین حضور تئاتری اش پرسید.
آیا در اولین کار تئاتر که در کار رضا حداد بود، دلهره داشتی؟
بله طبعا چون کار اولم بود. همچنین آن زمان یکسری نقدهایی نسبت به حضور بازیگران سینما در تئاتر میشد که ناراحت بودم (با شما همیشه روراست صحبت کردم). ناراحتی و دلخوری من برای این بود که من هنوز این آزمون را پس ندادم و از پیش داوری آزرده شدم. بعد از آن فکر کردم که این موضوع باعث شد من سختگیرانهتر به تئاتر وارد شوم.
وقتی وارد تئاتر شدی احساس کردی وارد فضای دیگری میشوی چون قطعا با سینما خیلی فرق دارد؟
قطعاً، میدانستم در تئاتر فرصت جبران ندارم. وقتی جلوی دوربین فیلم میرویم کات میشود و فرصت جبران داریم اما در تئاتر اینگونه نیست.
در مورد هیجان اولیه که در تئاتر آقای حداد داشتی، صحبت کن.
یک خاطره میگویم. اولین صحنهای که وارد آن نمایش میشدم، پشتم به تماشاگر بود و اولین روز اجرا با اضطرابهای زیاد همراهم بود. چند خانم پشت سر من نشسته بودند که گفتند "چقدر مهناز افشار اینقدر از نزدیک زشت است". با خودم گفتم الان باید چکار کنم؟ حالم بد شود و اصلا نمیدانستم چه کنم. از صحنه بیرون آمدم که برای صحنه بعدی آماده شوم، بابک حمیدیان و ستاره پسیانی دیدند من بهم ریخته هستم. ما در سینما یک مجموعه هستیم که وقتی کار میکنیم افراد غریبه وجود ندارند و بچههای پشت دوربین و جلوی دوربین با هم هستند اما در تئاتر وقتی مردم قرار است حضور داشته باشند، طبعاً من عادت به این حضور نزدیک آنها نداشتم.
بابک حمیدیان و ستاره پسیانی در صحنه بعدی با من همبازی بودند که برای شارژ کردن من بابک به دیالوگش اضافه کرد و به من گفت "ای زیباترین بانو" که من را از فضایی که درگیر آن بودم بیرون آورد. این نوع مسائل به من آموخت که کار شوخی نیست و تماشاگر میتواند با بازیگر ارتباط برقرار کند و من در آن لحظه باید به بهترین شکل ممکن آن نقش را بازی کنم.
من اجرای هانیه توسلی را دیدم و نمیدانم چطور با مخاطب ارتباط برقرار کردی؟
بله بعد از ۳۰ اجرا هانیه زحمت این نقش را کشید. کارهای آقای حداد مخصوص به خودشان است و شبیه هیچ کار دیگری در تئاتر نیست از موسیقی گرفته تا طراحیها. هیچ منطقی در کارهای حداد وجود ندارد. در کار با آقای حداد به این نتیجه رسیدم که نباید سوالی در مورد مسالهای از او بکنم چون کار مختص به خودش است.
بعد از کار با حداد با صابر ابر کار کردی.
بله، بیست و یک بار مردن در سی روز.
آن تجربه برایت بهتر و کاملتری بود؟
در آن نمایش چون پرسوناژ کم بود و ما دو نفر (ستاره پسیانی) بیشتر نبودیم، بار بیشتری روی من بود چون وقتی تعداد زیاد باشد بین همه تقسیم میشود. در آن کار باید فرانسه یاد میگرفتم و فضای روشنفکری داشت. یک خاطره از ستاره دارم با توجه به اینکه ستاره وقتی اتفاقی روی صحنه برایش بیفتد صحنه را مدیریت میکند؛ یادم است یک روز ستاره حالش خیلی بد بود و من چون دومین کارم بود خیلی نگران بودم اما ستاره گفت خیالت راحت اتفاقی نمیافتد. صحنهای که من و ستاره بودیم ناگهان ستاره با اشاره دست به من فهماند که حالش بد است و نشست و بعد ناگهان از صحنه بیرون رفت و صابر وارد شد و عذرخواهی کرد. ستاره از حال رفت چون سدیم خونش پایین آمده بود.
همه این مسائل سبب شد که من ساخته شوم و اگر افرادی که به من سختگیری کردند برای این بوده که تئاتر شوخی بردار نیست.
آن تئاتر تو را به سمت روشنفکری برد؟
من تا زمانی که به جریانی اعتقاد نداشته باشم، به آن سمت نمیروم.
ولی تو را وارد فضایی دیگر کرد؟
قطعا
آن فضا برایت جذابیت داشت؟
جذابیت داشت اما همچنان معتقدم که فضای روشنفکری باید المانهایی برای دیده شدن و جذابیت بیشتر داشته باشد. فضاهای تاریک و نامفهوم زیاد در سلیقه من نیست چون معتقدم مردم باید آن را درک کنند.
در مورد کار سوم تئاترت، زنان شکسپیر صحبت کن.
خیلی جذاب و شیرین بود و خیلی دوستش داشتم. فضا، لباسها، دوستی ما چند بازیگر و اینکه نسبت به شخصیتها آشنایی داشتیم جذابیت بسیاری داشت اما متاسفانه نشد که اجراهای بیشتری داشته باشد.
برای اولیور تئیست چند ماه تمرین کردید؟
۵ ماه برای آواز، حرکت بدن و نقش.
رقصها توسط طراح رقص آموزش داده شد؟
بله، در ابتدا آقای نادر رجب پور بودند و سپس آقای براتی آمدند.
یعنی میزانسن طراحی رقص با او بود؟ شکل آمدن روی صحنه و بیرون رفتن از صحنه چطور؟
میزانسن رقص با آقای براتی است اما داخل و خارج رفتن از صحنه با آقای پارسایی. فقط لحظه اجرایی رقصها با آقای براتی بود.
آواز را چه کسی کنترل میکرد؟
آقای هادی قضات. من بعد از اولیور تئیست با دنیای دیگری از استفاده درست از صدا مواجه شدم و آقای قضات بسیار سختگیری کردند.
ارکستر هم در تمرینها بود؟ لباس چطور؟
اوایل نبودند و یک ماه پایانی تمرین بود که به تالار وحدت رفتیم و ارکستر و بردیا کیارس نیز حضور داشتند. لباسها را سه هفته مانده بود، پوشیدیم چون میزانسن و درآوردن حسها بیشتر باید کار میشد.
تو با هر دو بازیگر نقش بیل ساکس تمرین کردی؟
بله
سعید چنگیزیان و نوید محمدزاده چه تفاوتی با هم داشتند؟
جذابیت نقش بیل ساکس در این است که سعید و نوید اصلا شبیه به هم نیستند و دو تا بیل متفاوت هستند و من در بازی با انها کاملاً غافلگیر میشوم و به عنوان پارتنر تاثیر متفاوتی بر بازی من میگذارند؛ شده بود که در یک روز با هر دو تمرین داشتم، اوایل گیج شده بودم اما بعد عادی شد. اما تفاوت سعید و نوید را تماشاچی بهتر قضاوت میکند چون من در آن زمان روی صحنه با آنها هستم و نمیتوانم قضاوت کنم.
تو فیلم این کار را دیده بودی؟
بله، من کارهای موزیکال خیلی دوست داشتم و فیلمهای زیادی زیاد دیدم اما زمانی که آقای پارسایی پیشنهاد دادند دوباره فیلم موزیکال اولیور توئیست را دوباره تماشا کردم.
تجربه اولیور برایت دوستداشتنی است؟
به نظرم یکی از متفاوتترین تئاترهایی است که حداقل خودم در این سالها دیدم. هیچ ادعایی ندارد، ادا و توقعی ندارد و بچهها با هیچ تفکر عجیبی وارد صحنه نمیشوند چون با عشق و تکاپو هستند. مردم حقشان است که شاد شوند.
من هم لذت بردم و تا خانه حالم خوب بود. باید بگذاریم مردم شاد شوند و ما به چنین فیلمها و نمایشهایی برای شاد شدن مردم نیاز داریم. حتما برای دیدن بازی نوید هم میآیم.
بعد از اولیور توئیست باز هم تئاتر بازی میکنی؟
بعد از کار آقای حداد، خیلی از کارگردانان تئاتر به من لطف داشتند. اولویت کاری من سینما است اما این عهد را با خودم بستم که هر سال یک تئاتر بازی کنم تا ساخته شوم.
دیگر در تئاتر مخالفتی با حضورت وجود ندارد؟
اصولاً من ضربهگیر همه اتفاقات هستم و برای بقیه راه باز میشود.
مسیر کاری تو در سینما منحنی رو به رشدی دارد. تو بازیگر نسل اصلاحاتی و بعد از آن دوره رشد دیگری میکنی. من فکر میکنم این مسیر را تو با تلاش و کوشش شخصیات به دست آوردی. این چشمانداز بازیگری را در نظر داشتی که به این مرحله برسی؟
آمده بودم در سینما دیده بشوم.
دیده شدن را در حد چه بازیگری میدیدی؟
صادقانه به شما بگویم در دوره دبیرستان به من میگفتند شبیه خانم گوگوش هستم و این موضوع برایم جذابیت داشت که شبیه به یک ستاره هستم. در دوران نوجوانی این دیده شدن در من شکل گرفت.
شروع فیلمهایم از شور عشق و خاکستری برایم جدی نبود چون ۱۸ سال بیشتر نداشتم. اولین کار تصویری من مجموعه گمشده کار مسعود نوابی بود. در آن زمان من تدوین میخواندم و خانم شمسی فضل اللهی من را معرفی کردند. بعد از آن آقای عبدالله اسکندری من را به سینما معرفی کردند. واقعیت این است که این کار برایم جدی نبود هم به دلیل سن کم و هم به دلیل تجربه کمی که داشتم و فکر میکردم فقط برای دیده شدن آمدم. یادم است که آقای اسکندری من را به دیدن تمرین تئاتر خانم گلاب آدینه بردند تا فقط بیان و بدن را یاد بگیرم.
معتقدم از فیلم «سالاد فصل» شما بود که سینما و حتی مهناز افشار نه به عنوان یک بازیگر برایم جدی شد. پنج سال بعد از شروع بازیگری به کلاسهای بازیگری رفتم و شروع به کتاب خواندن کردم.
یعنی بازیگری برایت به عنوان ارزش قلمداد شد؟
بله، میرفتم فیلمم را میدیدم و خجالت میکشیدم که این صدای جیغ جیغی و میمیک چیست! به همه اینها فکر کردم
یادم است که وقتی زرشک زرین به تو در شور عشق داده شد، خیلی عصبانی شدی.
من همیشه ضربه گیر هستم. اتفاقاً من معتقدم شور عشق اولین فیلمی بود که در مورد جوانهای آن نسل بود و باعث دیده شدن من و بهرام شد. از فیلم در آن دوره خیلی استقبال شد. دوره اصلاحات به جوانها خیلی فرصت حضور در سینما داده شد و سوپراستارها نمود کردند. این فرصت را از یک زمانی به ما دادند اما بعد از آن دستمان بسته شد.
دوره اصلاحات نسل جوانی به سینما میآید که قرار است ایدههای جدید داشته باشد که تو و رضا گلزار هستید.
ما زیاد با هم فیلم بازی کردیم و واقعاً جرء پارتنرهای خیلی خوب من است.
بازی گلزار را دوست داری؟
من کلا از بازیگران دیگر درباره بازیام در تئاتر یا فیلم میپرسم که حرکت یا دیالوگی از من اذیتشان میکند یا نه تا بتوانم آن را اصلاح کنم اما من و رضا گلزار چون با هم خیلی فیلم کار کردیم، همدیگر را خیلی میشناسیم.
تو تقریباً با همه بازیگران مرد کار کرده ای؟
بله، اما با رضا گلزار و بهرام رادان بیشترین کار را داشتم.
از بعد از سالاد فصل تو وارد فیلمهای دیگر کارگردانان میشوی از کیمیایی و مهرجویی تا مانی حقیقی و مهدی کرم پور و خانم میلانی. خودت میخواستی وارد این مسیر شوی؟
فکر میکردم که دیگر فرصت درجا زدن نیست، جون وقتی منتقدان من را میبینند و جایزه میدهند و وقتی دیدم کارگردانان صاحب سبک مثل آقای مهرجویی و کمیایی من را میبینند، خیلی کم هوشی بود که اگر به سراغش نمیرفتم. کم هوشی بود اگر به انتخابهایم دقت نمیکردم.
همراه این تغییر در زندگی شخصی نیز تغییر کردی؟
بله، من الان ۴۰ ساله هستم و بیست و سال و اندی است در حال کارم و همیشه سعی کردم که به سواد بالاتری دست یابم. وقتی سن بالاتر میرود زندگی، موانع، خوشیها و همه اینها به آدم یاد میدهد. معتقد هستم ما با اشتباهاتمان شکل میگیریم و مهم این است که برطرفشان کنیم مهم این است که پخته شویم و اشتباهات را جبران کنیم. آن زمان که در هفت شما صحبت کردم خیلی خودم را خام میبینم. من آدم جنگجویی هستم و برای به دست آوردن یکسری موقعیتها تلاش کردم و هنوز معتقدم باید تلاش کنم.
همراه آن تغییرات، کتاب هم خواندی و فیلم هم دیدی؟
کتاب خواندن بیشتر برایم جذاب بوده اما چون بازیگر هستم باید بیشتر فیلم ببینم.
کارگردانان به تو گفتند یا اینکه خودت تشخیص دادی؟
فیلم دیدن را دوست داشتم و ربطی به شغلم نداشت و یکی از تفریحات قبل از اینکه مهناز افشار شوم، فیلم دیدن بود. کتاب خواندن را به دلیل اینکه خیلی تصویرسازی میکنم همیشه از نوجوانی همراهم بود، البته که به لطف تکنولوژی خیلی از کتاب دور شدم اما الان از اپلیکیشن استفاده میکنم تا کتاب بخوانم.
سریال میبینی؟
سریالهای خارجی میبینم. حتی سریالهای تلویزیون را هم میبینم و غصه میخورم.
اگر پیشنهاد سریال شود، بازی میکنی؟
خیر، با تلویزیون رابطه ام خوب نیست و دوست ندارم در سریال بازی کنم.
اما در شبکه نمایش خانگی کار میکنی؟
بله، یک کار غیرموفق با نام عشق تعطیل نیست را کار کردیم چون قصه و انسجام نداشت. آن زمان تقصیر را به گردن آقای گلزار انداختند ولی اشتباه بود چون مگر در عاشقانه حضور نداشت.
عاشقانه را دوست داشتی؟
بله خیلی.
مردم هم ارتباط برقرار کرده بودند؟
بله. در این مورد یک خاطره بگویم؛ برای اکران نهنگ عنبر ۲ سفر به آلمان و کشورهای دیگر رفته بودم. دخترهای حدود ۱۷ سال، من را گیسو خطاب میکردند! با اینکه گیسو نباید الگوی خوبی برای آنها باشد.
الان قرار است یک فیلم دیگر در شبکه خانگی کار کنی؟
بله با آقای بهروز شعیبی. من دارکوب را خیلی دوست دارم چون فکر میکنم نقشهای مادری که بازی کردم خیلی کامل نبوده و الان که مادر شدم و تجربه مادری دارم، بهتر میتوانم بازی کنم. در دارکوب لحظاتی که به عنوان مادر بازی کردم خیلی برایم متفاوت بود.
فیلم را خیلی دوست داری؟
برای من قضیه پررنگ فیلم، حق مادری است.
در مورد فیلمهایی که اسم میبرم، یک جمله بگو.
شیرهای جوان : آخی، خیلی کوچک بودم
دوستان : شروع دیده شدن
شور عشق : شور جوانی
خاکستری : نگاه خاکستری
نگین : تجربهای در بین بزرگان
زهر عسل : عسلی که زهر داشت
دختری در قفس : دیدن ماکت خودم پشت وانت در قفس
کما : خوب بود
سیزده گربه : گریمهای جالبی داشت
سالاد فصل : خیلی دوست دارم
کارگران مشغول کارند : تجربهای بسیار متفاوت از مانی حقیقی برای من
چه کسی امیر را کشت : بسیار متفاوت بود
تله : تله سیروس الوند برای من دستهای آلوده اش بود
آکواریوم : خدا رحمت کند آقای قادری را. واقعا من آن فیلم را دوست دارم. آقای قادری خیلی مرد بزرگی بودند. دلم میخواهد عاشقانه کار میکردند.
آتش بس : جزء معدود فیلمهایی است که رابطه زن و شوهر را در دنیای امروز به تصویر کشید.
محاکمه : باز آقای قادری
رییس : آن زمان بیشتر شروع کار با آقای کیمیایی برایم مهم بود
کلاغ پر : کلاغ پر
تسویه حساب : جز فیلمهایی بود که به موضوع خیلی مهمی اشاره شده بود.
انعکاس : فیلمی بود که دوستش داشتم و برای آن زمان اکرانش زود بود.
شبانه روز : کارگردانان عجیب با دنیای عجیبی دارد
دعوت : همیشه دوست داشتم بعد از «آژانس شیشهای» اینچنین سینمایی را با آقای حاتمیکیا تجربه کنم. اما من فکر میکنم آقای حاتمی کیای «آژانس شیشهای»، عجیب این فیلم زنانه را خوب ساخت.
شیرین : خدا رحمت کند آقای کیارستمی را. چه افتخاری بود که حتی برای دو دقیقه در این فیلم حاضر بودم.
پوپک و مش ماشالله : تجربه شیرینی بود
امشب شب مهتابه : حضورم در آن اشتباه بود
خاطره : قصه خوبی داشت اما آنچه که باید میشد نشد
پسر آدم دختر حوا : خیلی خوب است
طبقه سوم : این فیلم را هم خیلی دوست دارم اما فکر میکنم زمان اکرانش زود بود و متعلق به الان است.
قصه پریا : خیلی به این فیلم ظلم شد.
سعادت آباد : دوست دارم و برایش جایزه گرفتم
برف روی کاجها : بلوغ همه این سالهای کاری ام بود
یک عاشقانه ساده : واقعا یک عاشقانه ساده بود
پل چوبی : وقتی میاد صدای پات/ از همه جادهها میاد
هیچ کجا هیچکس : فیلمی متفاوت بود و بنظرم آن قصه را همین که ابراهیم شیبانی ساخت، خیلی خوب بود چون خیلی پیچیده بود.
از تهران تا بهشت : خیلی برای این فیلم زحمت کشیدم اما اصلا رضایت ندارم با احترامی که برای زحمت همه قائلم.
چه خوبه برگشتی : همه جهان بگویند ای کاش آقای مهرجویی «پری» و «لیلا» برگردد، ولی برای من جلوی دوربین ایشان قرار گرفتن خیلی ارزش داشت.
متروپل : افسوس میخورم که آقای کیمیایی و پسرش نسبت به آن احساس مسئولیت نداشتند و از آن دفاع نکردند. خیلی دلخور شدم وقتی آقای کیمیایی گفتند چون اجازه ندادند فیلمنامههای دیگری را بسازد این فیلم را ساخته است.
بیگانه : آقای توکلی یکی از کارگردانانی بودند که جز به جز و سلول به سلول پوست صورت آدم را میبینند.
دلم میخواد : همه ما حسرت داریم با فرمان آرا کار کنیم اما متاسفانه فیلمهایشان اکران نمیشود.
نهنگ عنبر ۱ : خیلی نوستالژیک و سخت بود چون خیلیها این بازی به چشمشان نیامد.
خانه ای در خیابان چهل و یکم : یکی از شریفترین فیلمها در مورد قصاص
نهنگ عنبر ۲؛ سلکشن رویا : از نهنگ عنبر یک بیشتر دوست دارم.
در مورد فیلم ارادتمند، نازنین ... توضیح بده؟
اولا که آقای کاهانی کارگردان شناخته شدهای هستند و دیدگاه و تفکر فیلمهایشان مشخص است. این فیلم قبل از اینکه ساخته شود پروانه ساخت گرفته است و مسئولان پروانه نمایش نمیتوانند به آن پروانه نمایش ندهند! هر اشکال و ایرادی که این فیلمنامه داشته است را همان اول باید میگفتند و چرا باید این همه هزینه و وقت شود و بعد به جایی نرسد؟
فیلم را دیدی؟
بله، این فیلم مهمی در مورد یک معضل مهم در جامعه است که ممکن است که دیده شدن و پذیرش آن برای عدهای خیلی سخت باشد.
سینمای کاهانی را دوست داری؟
خیلی سینمای آقای کاهانی را دوست دارم. اسب حیوان نجیبی است و هیچ را از همه فیلمهایش بیشتر دوست دارم.
راهنمایی کاهانی چه فرقی با دیگر کارگردانان داشت؟
آقای کاهانی رسِ بازیگر را میکشد؛ ناگهان متوجه میشوی که ساعتهاست در حال کار هستی و متوجه میشوی که خروجی مورد نظر او را تحویل میدهی.
در فیلمهایی که بازی کردی، کدام پارتنر در جهت مثبت و به عنوان بازیگر بیشتر روی تو تاثیرگذار بوده است؟
رضا گلزار، رضا عطاران، هنگامه قاضیانی، لیلا حاتمی، ساره بیات، هومن سیدی. اصولا ً من با پارتنرهایم حس خوبی دارم. البته این سوال بستگی به قرار گرفتن در فیلم دارد.
دوست داری در مقابل کدام بازیگر کار کنی که تا به حال با او بازی نکردی؟
با خیلیها بازی کردم چون دو دهه کار کردم. امیدوارم که با نوید محمدزاده در فیلم هم بازی کنم چون الان در تئاتر همبازی هستیم.
الان غیر از تئاتر چه میکنی؟
خیلی فعالیتهای اجتماعی دارم و برایم جدیتر شده است. تمرکز فعلی من روی بچههای بد سرپرست است. با اینکه ممکن است به من بگویند تخصص و سواد این کار را ندارم، در حال تلاش برای آگاهی و تمرکز بیشتر هستم چون با این نوع بچهها بسیار مواجه هستیم. فعالیت پویش ما هیچ نوع حمایت مالی از کسی نمیگیرد و ما تمام تمرکزمان برای تصویب لایحه حمایتی است که در حال خاک خوردن در مجلس است.
شایعاتی در مورد مهریهات وجود داشت. هیچوقت دوست ندارم چنین سوالاتی داشته باشم اما برای اینکه به این شایعات پاسخ بدهیم واقعا مهریهات چقدر است؟
اولین بار این صحبت از طرف خانم برومند نازنین مطرح شد که بسیار مورد توجه رسانهها قرار گرفت. بعد از آن خانم برومند در افتتاحیه تئاتر لیلی رشیدی از عصبانیت خود در مورد مطرح کردن این حرف معذرت خواهی کرد اما رسانهها این موضوع را پوشش ندادند.
آقای خاتمی که ما عقد کردند میدانند چقدر مهریه ام است. ۱۰ شاخه گل نرگس مهریه من است.
دخترت پیش خودت است و تو در آمریکا زندگی نمیکنی؟
لیانا جایی متولد شده که پدرش متولد شده است در آلمان. همسرم تصمیم گرفت جایی که خودش متولد شده، دخترش هم متولد شود اما قانون آلمان شبیه جای دیگری در دنیا نیست که با تولد در خاک آن کشور، شهروند بشوی! چیزی که دلم میخواهد بگویم این است که این روزها اینکه در کجا به دنیا آمدی و خواسته یا ناخواسته درهای کشورت به رویت بسته است، ملاک ارزشگذاری دغدغه وطن پرستی باشد. عملکرد آدمهاست که نشان میدهد چقدر به این خاک دغدغه دارند. مگر لیانا حق انتخاب داشته؟ مگر همسر من حق انتخاب داشته برای این موضوع و خیلی چیزها در زندگیاش؟ وقتی حق انتخابی وجود ندارد عملکرد آیندهشان نشاندهنده شخصیت آنهاست. من و همسرم اصولاً به ژن خوب اعتقاد نداریم و به عملکرد اعتقاد داریم.
الان در شاه کش مشغول هستی. فضا و کار چطور است؟
کار بسیار سخت و غافلگیرکنندهای است و امیدوارم نتیجه اش به گونه ای شود که این حجم از سختی جبران شود.
کار متفاوت و جدی است؟
بله. شما فکر کنید من با نانسی اولیور توئیست سر صحنه «شاه کش» میروم و غافلگیر میشوم.
به تازگی چه فیلمی دیدی که دوست داشتی؟
«رگ خواب» و بازی لیلا. به نظرم هر چند سال یک اتفاق میافتد. لیلا در «رگ خواب» یک اتفاق بی نظیر بود.
فیلم خارجی چطور؟
سریال گیم آف ترونز، هاوس آف کارز و وست ورد را هم خیلی دوست دارم. متاسفانه سریالها کار را خراب کردهاند، اما فیلمهایی که به من معرفی میشوند را نگاه میکنم.
آرزویت چیست؟
شاید قبل از ازدواج آرزوهایی دیگری داشتم اما الان آرزوهایم به تبع پختگی و فرزندی که دارم، متفاوت است. ابهاماتی بعد از ازدواج من بر سر زبانها افتاد که دوست دارم به شکلی درست این ابهامات را برطرف کنم. ازدواج من از ابتدا با ابهاماتی مبنی بر سن همسرم شکل گرفت که چون تابویی است. سن برادر همسرم را به همسر من نسبت دادند؛ همسرم متولد ۶۰ است و من ۴ سال از او بزرگترم. محل تولد، اسم و عکس همسرم را اشتباه منعکس کردند. این اواخر هم بابت موضوع شیرخشکها آزرده شدم به دلیل اینکه گاهی آدم اشتباهی را شخصاً مرتکب میشود و برای آن تلاشی میکند. در گفتگوی قبلیام از نهادها تقاضا کردم که به این موضوع رسیدگی شود برای شفافیت و روشن شدن اذهان عمومی. من با وزارت بهداشت و هلال احمر صحبت کردم و گفتند چنین پرونده ای وجود ندارد و گفتم چرا این موضوع را عنوان نمیکنید و این درخواست من مدعی العموم حساب نشده است!
همسر من پرونده مالی دارد و من قطعا به دادگاه عادل و شفاف رضایت دارم چون خط قرمز من حق مردم هستند و این شو نیست چون من در حال رای جمع کردن نیستم. من بابت کاری که در جامعه کردم نسبت به مردم مسئول هستم و بدهکارم و من به حکمی که در دادگاه داده میشود، قطعاً رضایت میدهم.
من بابت زندانیان سیاسی، خشونت، ورود زنان در ورزشگاهها، بچهها و هر جایی که فکر کردم اسم من وظیفه دارد، فعالیت کردم و دلم میخواهد با اجازه شما، یک عذرخواهی نسبت به همه آنهایی که من را مواخذه کردند، بکنم. ببخشید که نتوانستم این موضوع و بحران و حاشیه را برای شما شفاف کنم چون از دست من خارج بود و کسانی که این کار را کردند و دروغ را گفتند خیلی قویتر از من بودند.
هر چقدر که به گذشته و باورهای من اعتقاد دارید، همسر من در این موضوع دست نداشته و او پروندهای دارد که بابت آن ۷ ماه زندانی شده است پس هیچ تفاوتی با بقیه نداشته است. در نتیجه امیدوارم نهادها این مساله را روشنتر کنند تا من بتوانم خیلی راحتتر دغدغههایی که دارم را به سرانجام برسانم.
ارسال دیدگاه