یاداشت/
آرامش را در چهار شنبه سوری به دیگران هدیه دهیم
همه ی ما می توانیم چهارشنبه سوری امسال به جای خریدن این بمب های خطرناک، دل هم وطن خود را شاد کنیم تا آن ها هم چهارشنبه آخر سال خوبی داشته باشند.
به گزارش خبرنگار پانا از آذربایجان شرقی، نفس های سال ۹۵ به شماره افتاده است و چمدان خود را می بندد تا صفحه ای از دفترچه خاطرات شود و آخرین چهارشنبه سال در راه است. بی گمان از رسوم کهن ایرانیان بوده است که آتش افروزی کنند. ایرانیان شب سرد را به آتش می کشند به امید روزهای که پر از شادی وخوشی برایشان باشد وآن ها آتش روشن می کنند و عهد می بندند تا برای کسانی که دوستشان دارند، دعا کنند.
اما هرگز این شور شادی برای تمام مردم نیست. در گوشه وکنار شهرمان کودکی پا برهنه و با لباس های پینه دار منتظر یک نگاه است. منتظر مهربانی و دلگرمی. شاید تنها جایی باشد که وقتی پدری با دسته گل وارد خانه می شود همه ی ساکنان خانه غمگین شوند چرا که پدر نتوانسته شاخه گلی بفروشد و شرمسار فرزندش است. دخترک به اجبار لبخند می زند تا پدر خوشحال شود و کودکانی که شب سر را گرسنه بر بالش می گذارند حال اگر بالشی باشد یا سقفی که زیر آن آرام بگیرند.
به راستی آیا بنی آدم اعضای یکدیگرند؟
نه؛ متاسفانه کسانی هستند که به دنبال خوشی خود هستند و بی توجه به آن که افرادی هستند که در چهار شنبه آخر سال غمگین هستند، پول خود را خرج انواع مواد محترقه و منفجره می کنند. هستند کسانی که بر ای خوشی لحظه ای پول خود را نه برای مواد منفجره بلکه به بهای از دست دادن چشمان خود و شاید هم به بهای جان خود از دست می دهند تا آرامش را از خانواده خود بگیرند وآسایش را بر هم وطنان خود حرام کنند.
به راستی بهتر نیست به جای این که خیابان های شهرمان را به میدان جنگ تبدیل کنیم و باعث ایست قلبی شویم اشک را از چهره هم نوع خود پاک کنیم و همه باهم به این مواد محترقه نه بگویبم.
همه ی ما می توانیم چهارشنبه سوری امسال به جای خریدن این بمب های خطرناک، دل هم وطن خود را شاد کنیم تا آن ها هم چهارشنبه آخر سال خوبی داشته باشند و با شادی به استقبال عید نوروز بروند و چه چیزی بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان، پس همین حالا اولین نفری باشیم که به این مواد خطرناک نه می گویبم وآن هارا برای همیشه کنار می گذاریم و نیکی کردن را آغاز می کنیم وچهارشنبه امسال اولین و آخرین چهارشنبه سالی نباشد که نیکی را هدیه می دهیم.
یاداشت از آیسا عباسی
ارسال دیدگاه