عموی عزیزم، از قدمهای زائرانت هم میترسند
زنجان (پانا) - دانشآموز خبرنگار خبرگزاری پانا در نوشتهای همدردی خود با شهدای حادثه تروریستی کرمان را ابراز کرد و گفت دشمنان و بزدلان از قدمهای زائران حاجقاسم میترسند.
چشمانم را به شوق دیدن برنامه تلویزیونی مورد علاقهام به صبح گشودم، ولی قاب رسانهها چیز دیگری به من نشان دادند.
همان لحظه که چشمانم تار شد ولی چشمان بهشتیات را میدیدم.
با طبع شعری کودکانهام نوشتم:
شب گذشت و روز آمد، روز غم، اندوه، آه
پایِ گیرنده نشستم، گوشه آن شد سیاه
چهره او را که دیدم، بود او نا آشنا
در دلم افتاد غم انگار بود او آشنا!
از روزی که رفتی، چهار سال میگذرد. روزی که در وصفش خواهم گفت، تو را نمیشناختم اما دلم لرزید؛ گویی اشک از سوی خدا الهام گرفته بود که از چشم جاری شود.
از همان روز ناآشنایی، آشنایی دیرینه بودی. سالی دیگر از اشکهای شبانه و دلگفتههایم با شما میگذرد. برایت نوشتهام و قلمم در دفتر دل، نامت را میسراید.
امروز، نمیدانم چه بگویم. روز تلخیست. زبانم قصیر و قاصر و قلمم حقیر و عاجز است.
ولی این را خوب میدانم؛ دلت خون است. تیر دشمن با خنجر ظلمش زخم این ملت را تازه میکند. در این زمستان سرد دلگرمی ما جمله شماست. ما ملت امام حسینیم!
عموی ما، صدای قدمهای استوارت هنوز که هنوز است، در گوش سنگرها مانده است. و حالا قدمهای زائرانت ترس در دل دشمن میاندازد.
سردار دلها و سرو آزاده لالهزارها، حالِ شما را شاهچراغ میفهمد. تیر دشمن که به سوی شاهچراغ نشانه رفته بود، کربلایی را در صحن حرم میدیدم. آری! عاشورا در برگ تاریخ تکرار میشود.
لالهها پر پر میشوند، اما تا اوج آزادگی و سرافرازی پر میکشند. در مرام لالهها، پژمردگی معنا ندارد. همانگونه که دوری از آب هر چند رمق از حماسهسازان نینوا برده بود، اما ایمان و عشق را هرگز!
ایران، سرزمین دلیران است. شهادت و دفاع از مظلوم در رگ این ملت همچون خون جاریست. انتقامی سخت، شعار ما نیست. بلکه وعده و قولی است که به دشمن میدهیم، بارها ثابت کردهایم که قول ما پوچ نیست. به وعده و عهد خود وفا میکنیم و خواهیم کرد.
دانشآموز خبرنگار: زهرا امیدی
ارسال دیدگاه