نامداران گمنام در دارالمصلین شیروان
شیروان (پانا) - شهید گمنام در راه است یونس گمگشته در آغوش دارالمصلین.
وقتی دعا کردم نمیدانستم اینقدر استجابت میشود. انگار خدا منتظر بود که ما دعا کنیم و او پیراهن یوسف گمگشته را برای ما بفرستد. پیام کوتاه است شهید گمنام در راه است.
نمیدانم به چه نامی صدایت بزنم که به نظرم اگر سکوت پیشه کنم و نامی برایت انتخاب نکنم. بهتر است چرا که تو اگر میخواستی خودت نامت را برایمان نگاه میداشتی بدون شک با آن هم افتخار میکنی.
گمنام آشنا سلام. باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من که هراز چند گاهی تلنگری میشوی به خواب ساعت روزمرگیهایم.
تو میایی مثل همیشه گمنام، من چه ساده دل میبندم مثل قبل. دوباره میروی از پس یک تشییع کوتاه نیمروزی من باز هم دل برمیدارم و سلامهایم را به دوش میکشم میروم به سمت فردا با آن نمیدانم کجا و کجا.؟
اما دل خوشم با آمدنی دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد و تو مرا به دنبال خود بکشانی و امان از این تجربههای مکرر دلتنگی.
آشناترین گمنام؛ همین که از هر چند گاهی درسهایم به نوازش گوشهای از پرچم تابوتت تبرک میشود. همین که نگاه سوختهام بدرقه پیکر خاکی و خستهات باشد؛ بس است برای دلخوشی من.
گمنام آشنا سلام. سلام من اگر قابل باشد زودتر از دستهای بیتابم روی شانههایت مینشیند تا گرد و خاک غربت دیرسالیها را از پهنای شانههای خسته و از جنگ برگشتهات بتکانت.
آری چند روزی است خبری خوش در شهر شیروان پیچیده و حال و هوای شهر را دگرگون کرده است. این روزها شهر حال و هوای عجیبی دارد یا بهتر بگویم این روزها از شهر بوی خوش خدا، بوی نسیم کربلا، بوی مردان بیادعا و بوی نامداران گمنام میآید.
خبرنگار: غلامرضا مینا
ارسال دیدگاه