روایت دانش آموز خبرنگار پانا از اردو تشویقی تربیتی منتخبین قرآنی خراسانرضوی
مشهد (پانا) - اردو تشویقی تربیتی دانش آموزان منتخب قرآنی چهل و یکمین دوره مسابقات قرآن، عترت و نماز خراسان رضوی، از ۱۴ لغایت ۱۸ آبان ادامه داشت و آموزش و پرورش ناحیه ۵ مشهد با ۲۷ دانش آموز منتخب در این اردو به عنوان یکی از بهترینهای فعالین قرآنی استان حضور داشت.
افتتاحیه اردو کاملا با شور و شوق فراوان شروع شد و مورد استقبال دانش آموزان قرآنی قرار گرفت. باران پاییزی جلوه دیگری به فضای اردوگاه ثامنالحجج داده بود، درختان را جلا بخشیده بود، گلها را سیراب کرده بود و عطر خاک باران خورده همه جا را پر کرده بود.
مراسم افتتاحیه با شنیدن تجربیات مقام آوران قرآنی، برگزاری مسابقات قرآنی و سرود بابا رضا شروع شد و اوج کار جایی بود که هدایای فرش متبرک حرم امام رضا (ع) به برندگان مسابقات اهدا شد و همزمان که اشک در چشمانشان حلقه زده بود، لبخند نیز بر لبانشان نقش بسته بود.
سوز سرما را در پاییزی ترین روزهای سال با لذت تحمل کردیم تا ۲۴ ساعت در کنار یکدیگر باشیم، از تجربیات هم استفاده کنیم، تفریح کنیم، لذت ببریم، رشد کنیم و بزرگ شویم تا قدمی کوچک برداشته باشیم برای رسیدن به هدفی والاتر.
از دانش آموزان دختر فعال قرآنی ناحیه ۵ مشهد، درمورد هدفشان از شرکت در مسابقات قرآنی پرسیدم یکی از آنها گفت، از بچگی به قرآن گوش دادن علاقه داشته است و همان نوای تلاوت قرآن پدرش در دوران کودکی اش، موجب انس گرفتن او با قرآن شده است.
دیگر دانش آموز فعال قرآنی ناحیه ۵ مشهد، مادرش را مشوق اصلی اش برای ادامه دادن ترتیل و تفسیر قرآن کریم، دانست.
برای انس گرفتن با قرآن کریم، باید بعد از قرائت، ترجمه آیه را بخوانیم، در مفهوم و معنی آن تدبر کنیم و سعی کنیم به آن عمل کنیم. اما قرائت کردن قرآن به تنهایی هم برکت دارد و نگاه کردن به آیات قرآن، عبادت است. آن هنگام که قرآن تلاوت می کنید عبادت مضاعف است و برکات آن برشما نازل می شود زیرا قرآن نور است و وقتی چشم به قرآن می اندازید، نور به قلب و روح شما راه پیدا میکند.
پس از افتتاحیه همچنان باران میبارید. انگار این باران، با بقیه باران ها برای همه دانش آموزان و مربیان تفاوتی عظیم داشت. این بارش رحمت الهی برای بندههای مفلس و مخلص خدا بود.
گویی اردو اینقدر شورانگیز بود که خواب را از چشم های دانش آموزان ربوده بود. هرکدام به انجام کاری مشغول بودند، یکی خاطراتش را مینوشت، چندنفر چای می خوردند و باهم به سوتی های یکدیگر می خندیدند، چندنفر اسم فامیل بازی می کردند، بعضیها هم با شهید گمنام خلوت کرده بودند و به قول خودمان به بالا وصل شده بودند.
بعد از استراحت شبانه، روز بعد همه گروه ها جهت خروج از اردوگاه حاضر شدند تا برای زیارت به مقصد حرم مطهر رضوی حرکت کنیم.
کم کم خبر رسید قرار است صبحانه را در مهمانسرای حضرت رضا (ع) بخوریم و چه خوش خبر بود کبوتر نامه رسان ما. اشک در چشمان بچه ها حلقه زده بود، نمیدانستیم چگونه قدردان این همه مهربانی حضرت رضا (ع) باشیم. چگونه باید این همه لطف را جبران میکردیم. حتی هنگام وداع نیز برایمان کم نگذاشت. همه این مهربانیها بود که این خداحافظی را از بقیه خداحافظی ها متمایز ساخته بود و این شد وداع عاشقی ما.
دانش آموز خبرنگار: زینب طلوع جبران می کردیم
ارسال دیدگاه