سمیرا مرادیان*
حماسه «علی اصغر» ها در مزرعه زیتون
حس میکنم در گوشهای از تاریخ گذشتهمان ماندهایم. همان جایی که برای دشمن در صحرای کربلا فرقی نمیکرد کودک یا جوان از علی اصغر تا علی اکبر همه کشته میشدند.
اینها را هزاران بار در ایام محرم از بزرگان می شنیدم و هر روز تنفرم نسبت به این لشکر دشمن بیشتر از قبل می شد اما حالا در جهانی که زندگی می کنیم در گوشه ای کشوری دارد با تلخ ترین صحنه های ممکن مواجه می شود. مگر داریم تلخ تر از مرگ کودکانی که هنوز حتی ذره ای از زندگی لذت نبرده اند.
مظلومان غزه بار دیگر از گرگ صفتانی زخم خوردند که به خیالشان با این کار میتوانند جام پیروزی را در میان همزادهایشان در بی رحمی بالا ببرند.
اما این زخم ها باعث از پا درآمدن این مردمان نمی شود. هر چند دلشان از داغ عزیزانشان سوخته و چشمانشان تر شده، ولی هنوز هم غیرتمندانه پای خاکشان می ایستند.
در دیار این انسان ها تسلیم شدن هرگز معنایی نخواهد داشت.
پاییز امسال بارانش رنگ خون دارد و خزان برگ هایش طفل هایی هستند که بی جان روی زمین ماندند و حالا غزه نباید تکان بخورد چون در آغوشش علی اصغرها آرام خوابیده اند.
جنایت رژیم کودککش صهیونیستی در حمله عامدانه به بیمارستان المعمدانی غزه و کشتار بیش از هزار شهروند غیرنظامی به ویژه زنان و کودکان بیپناه فلسطینی لکه ننگ دیگری در کارنامه جامعه جهانی و سازمان ملل و مدعیان دروغین صلح گذاشت که به همین سادگی نمی شود از آن چشم پوشی کرد.
ما دست از حمایت این مظلومین بر نخواهیم داشت و در برابر این حجم از ناجوانمردی سکوت نخواهیم کرد. یک روز مترسک به زمین خواهد افتاد در مزرعه ای که بوی زیتون دارد.
*خبرنگار پانا
ارسال دیدگاه