زینب پورباقری*
خوشا به غیرت کسانی که همه چیز خود را فدای سرزمینشان کردند
اشکها مدام در چشمانم حلقه میزنند و دستانم عاجزند از نوشتن. برایم سوالی پیش آمده که این نوشته قرار است دلنوشته باشد یا درد نوشته.
دردی که سالیان سال است به سرزمین و مردمان فلسطین افتاده و انگار قرار نیست آنها را رها کند. صدایی می آید. صدای بمب و موشک، صدای ناله های کودکانی که تنها شده اند و منتظرند دستی از محبت بر سر آنها کشیده شود. دیگر چه کسی قرار است از این معصومان مراقبت کند؟
صدای مردمان مظلومی می آید که آتش، شعله ای بر دل و جان آنها زده و نمیدانند تنها راه رهاییشان در چیست. آنها کسانی هستند که حاضرند خود را در دل آتشی بسپارند، ولی یک لحظه تن به خفت و ذلت ندهند، صدای سرزمینی که ۷۵ سال جز درد و جنگ چیزی را در خود ندیده و شاهد عذاب هایی است که مردمانش برای حفظ آن جان میدهند تا همیشه سربلند باشند.
صدای ناله و فغان پدران و مادرانی را میشنوم که جسم فرزندانشان را در دست گرفته ولی کاری از دستشان بر نمی آید. دیگر نمی دانم از صدای چه کسانی و چه چیزی برایتان بگویم.
در دل همه ناله ها و فریادها، صدای مناجات پیر و جوان یا صدای قلب های دردکشیده نگران. درد و رنج، آسمان فلسطین را فرا گرفته و نور خورشید در تیرگی این آسمان گم شده، گویی خورشید توان این را ندارد نور خود را بر فلسطینیان بتاباند.
چه بوی عجیبی، بوی خاک و خون همه جا را پر کرده است. بوی خون هایی که به ناحق بر پینه های باز شده زمین ریخته، خون جوانمردان فلسطینی که از روز تولد خود اسباب بازیشان سنگ بود و در بزرگسالیشان تبدیل به سلاحشان شد.
خوشا به غیرت کسانی که همه چیز خود را فدای سرزمین و خاک مادریشان کردند و غیرت و عزت خود را با ذلت نفروختند، کسانی که با هدف پیروزی سرزمینشان به خواب رفته و دوست داشتند موقعی که بیدار شدند دیگر خبری از آشوب ها و درگیری ها نباشد و همه اینها به فراموشی سپرده شوند، دیگر حسابش از دستم خارج شده است که فلسطین چقدر شهید داده است، شاید بهتر باشد که بگویم چند نفر دیگر باید به خاک و خون کشیده شوند. چقدر ملائکه به زمین آمده و چند هزار شهید را بدرقه کرند به آسمان؟ حال و هوای مردم فلسطین در زیر این آسمان پر از موشک و ابرهایی که سینه شان از درد و رنج گرفته است، چگونه است؟ دلم برای کودکی میسوزد که در میان این آواره ها بدون پدر و مادر قرار است بزرگ شود، دلم برای پدر و مادرهایی میسوزد که نمی دانند از درد دوری فرزندانشان چگونه طاقت بیاورند، دلم برای کسانی میسوزد که به بیمارستان رفته تا زخم هایشان درمان شود اما نمیدانستند زخم هایشان عمیق تر از این حرفاست و نمیدانم قبل از بمباران بیمارستان درمان شده اند یا نه.
حال افتخار میکنم به مردم فلسطینی که با وجود هزاران مشکل دیگر سنگ بر دست به جنگ کشورهایی رفتهاند که هدفشان نابود کردن کانون جهان اسلام است که میخواهند این کانون که باعث اتحاد و همبستگی کشورهاست از بین برود.
خداوندا این روزها در فلسطین قیامتی برپاست. خیلی ها دستان خود را به درگاه تو بالا برده و تنها آمدن کسی را میخواهند که با آمدنش ریشه ناامنی ها خشک خواهد شد. فردی را از شما میخواهم که گره مشکلات همه جهانیان به دستان ایشان باز میشود. خداوندا وقت آن رسیده است که امام زمان را بفرستی و نوری را در دلهای مرده روشن کنی و ریشه صهیونیست ها را از زمین برکنی.
*دانش آموز خبرنگار
ارسال دیدگاه