آیلار فیضی*
غزه ، سرزمین نخلهای به خون نشسته و شاخههای بر شاخه شکسته
ای کاش دوباره عشق آغاز شود تا باردگر غزه سرافرازشود، صدهاغزل نگفته دارد اگر یک روز دهان سنگها باز شود.
می نویسم از غزه، شهری در میان دود و آتش، شهر سوخته آرزوهای کودکی که کوچه باغ آرزوهایش جز شعله های خزان ستم هیچ رویایی ندارد.
غزه آن جا که طنین الله اکبر از مناره های بلند آزادی برمی خیزد و در گستره لاجوردی آسمان تکبیرهای یکتاپرستی را فراتر از قیل و قال مرگبار خمپاره و موشک فریاد میزند. غزه همان جا که جغرافیایی سبز و کوچک دارد، اما بزرگتر از حجم تاریخ و سرخ تر از گلواژه های سرخ شهادت است که قرن های بسیار بر دامان تاریخش مردان بزرگ پرورانده و اینک چشم انتظار آبی آسمانی است که سال ها پشت پرده غلیظ دود و آتش غریب مانده است.
غزه همان شهری که بیوه زنانی در نخستین شیب دره آوارگی در میان خاک و خون، کودک یتیم خود را می خوابانند و خود پابه پای مهتاب بیدار می مانند. غزه سرزمین تین و الزیتون، ای سرزمین نخل های به خون نشسته و غنچه های بر شاخه شکسته، سرخی جاودان آزادگی مردان سرفرازت را با جوهر خون بر کتیبه تاریخ بنویس و بر پیکر نخل های سوخته ات به یادگار بگذار که عرصه سخن تنگ است و فرصت کم.
غزه ای جغرافیای کوچک شهادت باور کن که برادران و خواهران مسلمان تو در ایران و گوشه گوشه جهان هرگز از یاد نخواهند برد بیداد کودکان گرسنه را که تمام لحظات خوشبختی شان به جویدن تکه نانی خلاصه می شود و همه آرزو های سبزشان به قاصدکی که با نسیم می آید.
می خواهم بگویم قلب های ما در آرزوی پیروزی شما تپنده است و می دانیم و باور داریم که یاری حق در راه است.
*دانش آموز خبرنگار
ارسال دیدگاه