صادق صادقی*
آقای زمینی که آسمانی شد
در اولین جلسهای که وارد کلاس شد، چیزی که بیش از همه توجهم را به خودش جلب کرد کت و شلوار سرمهای رنگ آقای معلم بود؛ اتو کشیده و خوشتیپ. برخلاف خیلی از معلمهای ریاضی موهایش خوش حالت و شانه زده بود.
یک شانه هم در جیبش داشت و هر از گاهی درمی آورد و به موهایش می کشید. خیلی جدی اما با لبخند روی تخته اسم درسش را نوشت، ریاضی جدید. بچههای سال بالایی میگفتند که درس سختی است. قبل از اینکه کلاس درس شروع شود و آقای معلم سر کلاس بیاید، او را برای خودمان یک آدم سختگیر و عصبانی مجسم کرده بودیم. هرچند در اولین برخورد تمام آنچه برای خودمان ساخته بودیم به یکباره فرو ریخت. ما از مقطع راهنمایی تازه وارد دبیرستان شده بودیم و درک خیلی از مسائل و درسها برایمان سخت بود. اما در همان جلسه نخست جوری درس را توضیح داد که همه فهمیدیم؛ وقتی روز اول مدرسه تمام شد و دوستانم در سایر مدارس را دیدم با هم درباره معلمهایمان صحبت کردیم. وقتی گفتم معلم ریاضی جدید ما آقای زمینی است، یکی دوتا از دانش آموزان که سمپادی بودند گفتند ایشان یکی از بهترین ها در درس ریاضی هستند. خاطره روز نخست کلاس درس ریاضی جدید در تمام ۳۶۵ روز سال و سال بعد که با او درس داشتیم تکرار شد. خیلی از بچهها که اصولاً با ریاضی حال نمیکردند هم از شیوه درس دادن آقای زمینی خوششان میآمد. با خونسردی خاصی درس را توضیح می داد، می توانستی راحت به او بگویی، نفهمیدم، می گفت کجایش را نفهمیدی و همه را توضیح می داد، با احساس مسئولیتی ستودنی که البته آن سال ها فکر می کردم یک معلم باید اینگونه باشد. حالا اما بعضی معلم های فرزندانمان را که می بینیم با خودم می گویم خدا پدر و مادرت را بیامرزد آقای زمینی. دبیرستان تمام شد. او هنوز با ما بود، نه خودش که آنچه به ما آموخته بود؛ وارد دانشگاه شدیم. سر کلاس ریاضی دانشگاه هم خیلی از مسائل را به خوبی میفهمیدیم یکی از دانشجوها که اهل آذربایجان غربی بود می گفت: شما پایه ریاضی تان در دبیرستان قوی بوده برای همین درس را سر کلاس میفهمید. همه اینها را مدیون آقای زمینی بودیم. اسم ریاضی می آمد چهره او در ذهنم تداعی می شد، از آن سال ها به بعد دیگر آقای زمینی را ندیدم تا دیروز که در آغاز سال تحصیلی آگهی ترحیم ایشان مثل پتک توی سرم خورد. یکی از بهترین معلمهای ریاضی شهر امسال مهرماه را تجربه نمیکند. شاید بهتر باشد بگوییم دیگر دانش آموزان و مدارس شهر نمیتوانند از وجود محمدرضا زمینی که حالا آسمانی شده است بهره ببرند. این چند سطر را تقدیم کردم به مردی که درس تلخ ریاضی را شیرین آموزش میداد. آقا معلم کت شلواری ِ اتو کشیده ِ قد بلندی که با موهای حالت دار و چشمانی خمار برای همیشه در قلب دانش آموزان دهه هفتاد و هشتاد، زنده خواهد ماند. یادت گرامی آقای زمینی.
*معلم
ارسال دیدگاه