شهیدی که «حاج قاسم» برایش صدقه کنار میگذاشت
مشهد (پانا)_پس از شهادتش، حاج قاسم سلیمانی با کلماتی مقتدرانه او را اینگونه توصیف کرد: رشادتها و شجاعتهای شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرش بود، همیشه برایش صدقه میگذاشت و میگفت مراقب خودتان باشید.
شهید محمدحسین محمدخانی، فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا (ع) در سوریه و یکی از فرماندهان توانمند ایرانی در جبهه دفاع از حرم بود. متولد نهم تیرماه ۱۳۶۴ و از فعالان بسیج دانشجویی و ستاد تدفین شهدای گمنام بود.
زندگینامه شهید محمد حسین محمد خانی از زبان خود شخص: در ۹ تیر ۱۳۶۴ در تهران متولد شدم . سال ۶۸ که امام خمینی رحلت کردند چهار سال بیشتر نداشتم ولی از همان دوران سرباز امام بودم.
پدرم رزمنده و ایثارگر دفاع مقدس بود . من هم از بچگی با فرهنگ ایثار و مقاومت به خوبی آشنا شدم . سال ۷۴ عضو بسیج مسجد محله شدم . علاقه زیادی به شهدا داشتم و زندگی نامه شهدا رو حفظ بودم از بچگی علاقه خاصی به اهل بیت خصوصا امام حسین داشتم . مرید امام حسین بودم، به قول مادرم اصلا مدافع به دنیا آمده بودم . هیئت علمدار یزد رو راه انداختیم . مداحی هیئت معمولا با من بود.
بچه درسخانی بودم . دانشگاه آزاد یزد رشته عمران پذیرفته شدم . عضو بسیج دانشگاه بودم علی رغم همه مخالفت ها توانستیم ۸ شهید گمنام را در دانشگاه دفن کنیم . دوره ارشد رو هم در رشته مدیریت در تهران گذراندم.
در زلزله ی بم به صورت خودجوش به یاری زلزله زده ها رفتم سال های زیادی تو اردوهای جهادی در مناطقی مثل بشاگرد و نوع دیگه از دفاع رو در خدمت به مردم محروم تجربه کرده بودم.
سال ۸۹ وارد سپاه شدم . جوان با اراده ای بودم. دوره غواصی رو گذراندم مرد عمل بودم وشجاع در مباحث نظامی فراگیری خوبی داشتم .
موقع خواستگاری گفتم : هر جای دنیا که فریاد مظلومی رو بشنوم برای کمک خواهم رفت.
شب عروسی با همسرم رفتیم پیش تمام شهدای گمنام یزد
دوست و رفقای بسیجی و کنگره ای رو هم دعوت کرده بودم.
امیر حسین که به دنیا اومد خانواده گفتن شاید دلش گرم بشه و بیشتر اینجا بند بشه اما اینطور نشد دلم گرم بود از حضور بچه م اما تو دلم آتیش بود به خاطر اعتقاداتم.
همون اول به همسرم گفتم زندگی با من یه زندگی معمولی نیست،میدانست سرباز مطیع ولایتم میدانست در راهی پا نمی گذارم که ذره ای ناراحتی حضرت آقا درآن باشد.
همسرت که حسینی باشه تو رو ظهیرت می کنه بی هیچ مخالفتی از جانب همسرم به سوریه رفتم امیرحسین نه ماهه بود که لباس رزم پوشیدم . ۹۹ روز سوریه بودم حسابی دلتنگ امیر حسین بودم، به حاج آقا آیت اللهی از علمای بزرگ یزد گفتم دعا کنید شهادت نصیب و روزیمون بشود.
حاج آقا گفتند از خدا می خواهم که مثل حبیب بن مظاهر بشوید و منم گفتم لذتی که علی اکبر سید الشهدا از شهادت برد هرگز حبیب نبرد.
پنجاه و سه روز در کاظمین بودم و تقریبا ۹ ماه در سوریه
اسم مستعارم عمار بود. بین بچه ها معروف بودم به حاج عمار در سوریه فرمانده ی تیپ هجومی سید الشهدا بودم.
یه فرمانده برای اینکه موفق باشه هم باید مشروعیت داشته باشه و هم مقبولیت.
من برای فرماندهی محور ها که انتخاب می شدم مشروعیت پیدا می کردم اما مقبولیتم در دلای نیروهام بود.
شانزده آبان ۹۴ شمال سابقیه عملیات داشتیم. پا به پای نیروهام و کنارشون می جنگیدم و هدایتشون می کردم طلوع آفتاب که رسید،آفتاب سعادت او هم تابیدوشهید شد از آخرین وداعش ۹۹ روز می گذشت.
رفاقت با حسین (ع) تا پایان راه
یکی از دوستان هیئتی شهید محمدخانی رفاقت او با امام حسین (ع) و شهدا را یادآور میشود و میگوید: «محمدحسین محمدخانی دو تا رفاقت خیلی جدی داشت. یکی رفاقت با شهدا و یکی رفاقت با امام حسین (ع) و همه زندگی اش را پای این دو رفاقت گذاشت. گاهی پیش میآمد که هیئت مشکل مالی داشت و پول در جیب بچهها نبود. میگفت هر کس هر چه دارد بدهد برای هیئت. یا روش او برای جذب کمک برای هیئت این بود که بعد از مراسم میکروفن به دست میگرفت و میگفت: دستگاه امام حسین (ع) به پول من و تو نیاز ندارد، ولی این جا فرصتی است تا به مال خودمان برکت بدهیم. با هر چه که داری و در توانت هست به هیئت کمک کن.»
امین قانعی با بیان اینکه تمام زندگی شهید محمدخانی امام حسین (ع) بود، به ذکر خاطرهای از او میپردازد و میگوید: «بعد از عروسی محمدحسین با برادرم و یکی دیگر از دوستان به صورت خانوادگی به منزلش در تهران رفتیم. اولین کاری که در این دیدار به خواست شهید محمدخانی کردیم این بود که روضه خواندیم و سینه زدیم. چهار نفر هم بیشتر نبودیم. بعد هم برای ما پیتزا خرید و شام روضه را خوردیم! یک شعری بود که محمدحسین همیشه میخواند. میگفت: داریم با حسین حسین پیر میشویم؛ خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم. به واقع هم همین طور بود.»
وصیت نامه:
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس میگویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
«محمدحسین محمدخانی»
روایتی از زندگینامه شهید محمد حسین محمدخانی در سالروز تولدشان ۹ تیر ۱۳۶۵
دانش آموز خبرنگار: مهدیه مهدی زاده
ارسال دیدگاه