آثاری مانند «سه کام حبس» قربانی پیام هستند
با انقطاع کامل بین بدنه پژوهشگران با سازندگان آثار سینمایی روبهرو هستیم
تهران (پانا) - بیستودومین قسمت از برنامه «نقد سینما» امشب ۱۹ خرداد روی آنتن شبکه چهار سیما رفت.
اولین بخش «نقد سینما» به میز سینمای ایران اختصاص داشت که محمد صابری و سجاد شاهحاتمی به نقدوبررسی فیلم سینمایی «سه کام حبس» پرداختند.
ابتدا سجاد شاهحاتمی منتقد درباره فیلم «سه کام حبس» مطرح کرد: این برنامه بهانهای شد تا بتوانم فیلم را تماشا کنم. احساس نمیشد این اثر بتواند خوب بفروشد اما اخیرا در گیشه موفق عمل کرده است. جالب است که فیلم «جنگ جهانی سوم» اگرچه جوایزی برده است و محسن تنابنده را دارد، نتوانسته است مانند «سه کام حبس» در گیشه موفق شود.
وی ادامه داد: من بهدنبال قصه در این فیلم بودم اما دائما اتفاقاتی میدیدم که از دیالوگ نشات میگیرد. فکر میکنم سینمای امروز فیلمهایی مانند «سه کام حبس» آن طور که باید و شاید کارکرد ندارند. مخاطب امروز به راحتی به تمام آثار روز دنیا و محتواهای ناب درجه یک دسترسی دارد پس وقتی با این فیلم که اصلا اثر خندهداری نیست، میخندد، یعنی یک جای کار مشکل دارد.
این منتقد تاکید کرد: نمیتوانیم بگوییم که «سه کام حبس» از سینمای سعید روستایی و اصغر فرهادی نشات گرفته است. چه قدر باید درباره اعتیاد فیلم ساخت؛ اگرچه بد نیست اما باید حرفهای نو زد و مسایل را دم دستی حل نکرد. به نظرم این مدل داستاننویسی قدیمی شده است، باید برای هوش مخاطب احترام قائل شدیم و حرفی برایش داشته باشیم.
سجاد شاهحاتمی با بیان اینکه وقتی نتوان از پس شخصیتها برآمد، نمیتوان به کُنش و درام رسید، درباره دلیل فروش این اثر عنوان کرد: برای این مساله باید به آثار دیگر نیز نگاه کنیم و به نظر این اثر با دیگر فیلمهای اکران شده فاصله آنچنانی و عجیب و غریبی ندارند.
وی خاطرنشان کرد: از سوی دیگر مردم قبل از اینکه اثر را ببینند، میدانند که یک فیلم چه فضایی دارد. ما در سینما ژانری هم اختراع کردیم به نام ژانر جنوبشهری. مردم اینگونه روایتها را دوست دارند و علاقهمندند این معضلات را ببینند.
در ادامه، محمد صابری روزنامهنگار سینمایی نیز گفت: من هیچ کدام از آثار سامان سالور را دوست ندارم با وجود انکه ایشان را فردی پُرانرژی و پُرانگیزه در دهه ۸۰ میدانم و نمیدانم چرا از جریان تولید در دهه ۹۰ فاصله گرفت. معتقدم جدیترین فیلم کارنامه این فیلمساز همان اولین اثرش یعنی «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» است.
وی تصریح کرد: ضعف آثاری مانند «سه کام حبس» این است که قربانی پیام هستند، یعنی فیلمساز فراموش میکنند که ابتدا باید داستان را تعریف کند و سپس پیام را در دل آن بگنجاند. زمانی که این اثر را دیدم، ابتدا به این فکر کردم با فیلم جانداری مواجه هستم اما بعد از آن که فیلم از خدمت قصه در میآید، کمر فیلم میشکند.
روزنامهنگار سینمایی افزود: میزان سیاهی و تلخی در روایت باید توسط کارگردان مدیریت شود و باید حد نگه دارد. تقریبا تمام کاراکترهای فیلم در یک سوم پایان دست به اقداماتی میزنند که منطقی پشت آن نیست و تنها نشان میدهد که فیلمساز به دنبال انتقال پیام است.
وی یادآور شد: در سینمای ایران بارها به مساله اعتیاد توجه شده است، اگرچه پیامهای مخابره شده در دورهای اثرگذار بود اما متاسفانه فیلمسازان و مدیران فرهنگی ما همچنان به شکلهای قدیمی اعتیاد فکر میکنند در صورتی که دیگر مساله اعتیاد مانند گذشته نیست و شکل آن تغییر کرده است.
صابری ادامه داد: «سه کام حبس» الزاما اثری نیست که مردم دوست داشته باشند بلکه ویترین فیلم، مردم را به سینما کشانده است. از نظر من پریناز ایزدیار بازیگری است که مخاطب را به سالن سینما میکشاند چراکه در یکسال گذشته عملکرد موفقی در سینما داشته است. در حقیقت ترکیب پریناز ایزدیار و محسن تنابنده برای فیلم کار میکند.
وی در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: من به سامان سالور پیشنهاد میکنم یکبار اثر خود را با دقت تماشا کند و ببیند آیا انعکاس جامعهای که در آن زندگی میکند، فیلم «سه کام حبس» است و میتواند واقعگرا خطاب شود؟ دلسوزانه و برادرانه میگویم کارگردانانی که آثار خود را آینهای در برابر جامعه میبینند، یکبار اثر خود را از این زاویه با دقت تماشا کنند.
فیلم سینمایی «خانواده فیبلمن» سوژه این هفته میز نقد سینمای جهان در برنامه «نقد سینما» با حضور محمدرضا مقدسیان و آرش خوشخو بود.
ابتدا آرش خوشخو منتقد اظهار کرد: این اثر روایت شخصی از شیفتگی نوجوانانه فیلمساز به سینماست. خط دوم داستان بر اساس خاطرات واقعی کارگردان شکل گرفته که تب و تاب خانوادگی را به تصویر کشیده است. جذابیت از آنجا شکل میگیرد که دو خط داستانی با هم تلاقی میکنند و نقطعه عطفهای فیلم را به وجود میآورند. اگرچه فیلم سخت و سرد شروع میشود اما در ادامه مخاطب جذب اثر میشود.
وی ادامه داد: این اثر برای شیفتگان و دوست داران سینما فوقالعاده است اما برای دیگر مخاطبان شاید جذاب نباشد. یعنی آنقدر کشش داستانی وجود ندارد که مخاطب عادی را پای اثر بنشاند. نقاط ضعف و قوت سینمای اسپیلبرگ در این اثرش نیز وجود دارد.
این منتقد در پایان سخنان خود با بیان اینکه شاید بتوان گفت مخاطب آثار این فیلمساز، خانواده است، مطرح کرد: اسپیلبرگ شیفته سینمای کلاسیک است اما چیزی که من را آزار میدهد، تکرارها و تاکیدات بیش از حد است و حتی در مواردی اغراق میکند. سینمای این کارگردان از ابتدا این معضل را داشته و تاکیدش روی احساسات بیش از حد بوده است.
در ادامه، محمدرضا مقدسیان منتقد مطرح کرد: مفهوم درمانگر و راهگشا بودن سینما در این اثر موج میزند. در تکتک سکانسها، اسپیلبرگ همان احساس مثبتی که به سینما دارد و کمکی که سینما به او کرده است تا به زندگیاش ادامه دهد، توانسته است به مخاطب منتقل کند. در لایههای بعدی نیز به نظر میرسد، یک بازشناخت و درمان برای کارگردان در حال رخ دادن است.
وی با بیان اینکه «خانواده فیبلمن» اگرچه در ستایش سینما اما بسیار شخصی است و به نظر من یک دوگانگی در اثر وجود دارد، تصریح کرد: به لحاظ روایتگری دو خط داستانی وجود دارد، بچهای که عاشق سینما میشود و بعد این بچه در ادامه مسیری که طی میکند، چگونه میتواند بحرانش را به مادر حل کند.
این منتقد در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: حقیقتا اسپیلبرگ عاشق سینماست و خالصانه، کودکانه به معنای معصومیت، عاشقانه و با ذوق آثارش را میسازد. «خانواده فیبلمن» که اثر تمیزی است، نشان میدهد که سینما یک تراپی دقیق برای اسپیلبرگ است تا مادر و پدر را ببخشد بدون اینکه تلاش کند.
امیررضا مافی نیز درباره اسپیلبرگ گفت: اسپیلبرگ فیلمساز شاخص و کارگردان خارقالعادهای است اگرچه به لحاظ ایدئولوژیک ممکن است انتقادهایی به او داشته باشیم و به ندرت با اثری از او مواجه میشویم که ما را اذیت کند. بسیاری از تصاویری که در فیلم «خانواده فیبلمن» میبینیم در مستندی که سال ۲۰۱۷ از اسپیبرگ ساخته شده است، میبینیم. همچنین این اثر قرار بود سالها پیش ساخته شود اما کارگردان تا زمان از دست دادن پدر و مادرش صبر کرده است.
در میز گفتگوی ویژه، امیررضا مافی میزبان حمیدرضا قادری پژوهشگر سینما، با موضوع «بازنمایی بحران خانوادگی در سینما» بود.
وی در ابتدا گفت: مهمترین مساله این است که درباره بحران خانوادگی در سینما پژوهشها بسیار اندک است و آن مواردی که وجود دارد، شاید قابل استناد نباشد چراکه یافتههایش خیلی دلگرمکننده نیست. اینکه از پژوهشها چگونه میتوان استفاده کرد، مهم است. متاسفانه ما با انقطاع کامل بین بدنه پژوهشگران با سازندگان آثار روبهرو هستیم و در حقیقت سوژهها برآمده از دل پژوهشهایی که به معضلات اجتماعی میپردازند، نیستند.
قادری در جواب به این سوال که چرا هیچ نقطهای امیدی در بحرانهای خانوادگی وجود ندارد، مطرح کرد: بخشی از سینما در ایران خانه امن افرادی بود که نمیتوانستند سوژه خود را در تلویزیون پخش کنند. لذا با سینمایی مواجه شدیم که پُر از قصههای ناکامی و سیاهی و ناامیدی است و تنها فیلم «مهمان مامان» داریوش مهرجوییست که خانواده را سرخوش نشان میدهد. شبکه نمایش خانگی این روزها جای سینما را برای نمایش بحرانها گرفته است و شاید سینما بتواند نفس بکشد.
وی ادامه داد: بخشی دیگر به مساله زیست افراد باز میگردد یعنی خاستگاههایی که از آمدهاند، کتابهایی که میخوانند، افرادی که معاشرت میکنند و... . و دلیل سوم این است که ما در دورهای زندگی میکنیم که توقعمان از سینما برای برعهده گرفتن رسالتی برای حل مشکلات اجتماعی، زیاد و فراتر از توانش است. حداقل سینمای ایران نمیتواند نقش مصلح اجتماعی داشته باشد.
این پژوهشگر سینما در پایان با بیان اینکه فرهنگ قابل مهندسی شدن و سینما بخش کوچکی از آن است، تاکید کرد: اگرچه سینما قدرتمند است اما در ایران نباید توقع آنچنانی از سینما درباره ترمیم شکافهای اجتماعی، زخمها و بحرانها داشته باشیم. رسیدگی به بحران خانواده باید باید در بخشهای دیگر نیز اتفاق بیفتد و در حقیقت سینما باید نقطه انتهایی و جمعکننده باشد.
ارسال دیدگاه