آرینا ملک زاده*

نمی دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد

آقا جان نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که من را با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد.

کد مطلب: ۱۳۵۴۳۱۲
لینک کوتاه کپی شد
نمی دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد

آقا جان دلم برای ورود شما لحظه شماری می‌کند و حنجره ام تو را فریاد می‌زند، شما که تجلی عشقی.

قنوتم را طولانی می‌کنم تا شما نیمه شبی برای آن دعا کنی، کوچه‌های غریب بی کسی را آب و جارو می‌کنم تا شما روزی از آن کوچه عبور کنی.

آقا جان هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن می‌کنم و سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین می‌کنم و برای ظهور تو هر روز پای دعای کمیل می‌نشینم.‌

نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که من را با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.

مولای من، با دلم می‌خواهم آن روز که می‌آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو بکنم.

*دانش آموز آرینا ملک زاده

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار