امیرحسین نجفی*
هر وقت حاجتی دارم مهمان حرمت هستم
تبریز(پانا)- دلنوشته یک دانشآموز زیارت اولی به امام رضا (ع) را میخوانید که برای دفعه بعدی زیارت مشتاقتر از دفعه اول است.
سلام به آقای خوبم، سلام به مولای عزیزم، سلام به امام رئوف و مهربانم، سلام به خورشید تابان خراسان، سلام به گنبد طلاییت، سلام به کبوترهای حرمت و سلام به زائرهای عاشقت.
قلم را روی کاغذ نهادم تا شاید این بار قلم روی آن حرکت کند و خودش حرف های دل مرا به امام رضا بنویسد. هزاران بار نوشتم، هزاران بار گفتم، اما باز نشد. نتوانستم به قولی که به تو دادم وفا کنم، بگو چه کار کنم، کجای کارم اشتباه است .
هر وقت حاجتی دارم مهمان حرمت هستم آن قدر دخیل می بندم تا حاجتم روا شود.
چقدر ماه های خدا عجیب است دوازده ماه به نیت دوازده امام، زیاد نمی توانم این را بگویم چون کار خدا با حکمت است و عقل ناقص و ناتوان من قادر به بیان آن نیست.
ومی دانم که آقا تو برای من دعوت فرستادی من مشرف به زیارت شما شدم.
هیچ کاری که شما معجزه می کنین بی حکمت نیست.
آقاجان یاامام رضا ممنونم که مرا به زیارت خود نصیب کردی ولی یک خواهشی دارم که آقا یک روزی خانواده ام را نصیب این زیارت کن.
امیرحسین نجفی
یک دانش آموز زیارت اولی
ارسال دیدگاه