محمدرضا اصلانی: از توجه به «شطرنج باد» دیگر خرسند نمی‌شوم

تهران (پانا) - محمدرضا اصلانی در آیین رونمایی از کتاب «شطرنج باد» با انتقاد از شرایط حاکم امروزی بر فرهنگ و هنر گفت این اثر می‌توانست در زمان خود نقش راهگشایی داشته باشد و اگر نتوانست، اکنون هم راهی را باز نمی‌کند؛ تنها هشداری به جامعه کنونی برای تشخیص سره از ناسره است که این هم نامحتمل است.

کد مطلب: ۱۲۸۰۶۱۱
لینک کوتاه کپی شد
محمدرضا اصلانی: از توجه به «شطرنج باد» دیگر خرسند نمی‌شوم

محمدرضا اصلانی در آیین رونمایی از کتاب «شطرنج باد» با انتقاد از شرایط حاکم امروزی بر فرهنگ و هنر گفت: حق ناشناسانه هست اگر بگویم چندان خوشحال نیستم که امروز به فیلم «شطرنج باد» توجه می‌شود. زیرا معتقدم این اثر می‌توانست در زمان خود نقش راهگشایی داشته باشد و اگر نتوانست، اکنون هم راهی را باز نمی‌کند؛ تنها هشداری به جامعه کنونی برای تشخیص سره از ناسره است که این هم نامحتمل است.

به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، آیین رونمایی از کتاب «شطرنج باد» به کوشش امیرحسین سیادت و سحر خوشنام شامل مجموعه نقدها و گفت و گوهایی درباره فیلم «شطرنج باد» به کارگردانی محمدرضا اصلانی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این برنامه امیرعطا جولایی میزبان و مجری برنامه توضیحاتی را درباره فیلم و کتاب «شطرنج باد» ارائه کرد.
در ادامه دکتر ناصر فکوهی انسان شناس که به صورت ارتباط تصویری در برنامه حضور داشت، بیان کرد: من از علاقمندان سینمای محمدرضا اصلانی هستم. درباره «شطرنج باد» نیز بسیار نوشته‌ام و گفت و گوهای زیادی با آقای اصلانی داشته‌ام. همچنین تحلیلی ساختاری از شخصیت‌های فیلم ارائه دادم و از تقابل سنت و مدرنیته در فیلم صحبت کردم. درست است که فیلم به دوره خاصی از تاریخ ایران رفرنس می‌دهد، اما یک بی‌زمانی نیز دارد.
وی با ارائه تحلیل‌هایی از این فیلم عنوان کرد: بعد از ترمیم «شطرنج باد» توانستم آن را در نسخه رنگی ببینم و وقتی نقش رنگ را در فیلم دیدم، می‌توانم بگویم ابتدا ذهنم به تکنیک‌های نقاشی رسید که تضاد شدیدی بین رنگ و عدم رنگ و تاریکی و نور مطرح می‌کرد و بهترین مثال‌های آن را در آثار رامبرانت در قرن ۱۷ می‌بینیم.
این انسان شناس توضیح داد: فیلم «شطرنج باد» ارزش بسیار بالایی دارد و به دلیل به روز بودن آن است. من این به روز بودن را سعی کرده‌ام در تحلیل‌هایم که به واسطه نقاشی می‌توان ارائه کرد، نشان بدهم.
امیرعطا جولایی مجری مراسم در ادامه از محمدرضا اصلانی، مرتضی پورصمدی و سعید عقیقی دعوت به حضور روی سن کرد.
سعید عقیقی در ابتدا بیان کرد: من اولین بار سال ۶۹ فیلم شطرنج باد را در نسخه رنگی دیدم که انتهای فیلم آنونس اثر با صدای منوچهر انور را هم دربرمی‌گرفت. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که فیلم‌های خارجی را معمولا در نسخه‌ای غیر از روی پرده سینما دیده‌ایم. اما در همان فرمت‌ها هم فیلم خوب را می‌توان تشخیص داد. بنابراین مباحثی درباره تاریک بودن فیلم که قبلا گفته شده است، برایم جای تعجب داشت. متاسفانه نظرات آن دوران درباره فیلم عمدتا منفی بود. اما در نسخه وی اچ اسی که من در اختیار داشتم، هم افراد در آن دیده می‌شدند و هم داستان فیلم قابل فهم بود. همچنین تا حدی حرکات دوربین را مخاطب می‌فهمید و ابزار بیان موضوع فیلم را می‌شد کاملا فهمید. فیلم را می‌شد کاملا با داستانگویی‌اش، فراروی‌اش از نوع رایج داستانگویی درباره طرح ماجرای جنایت که به تدریج آن را حل می‌کند، به خوبی درک کرد. من آن زمان آثار برگمان، پازولینی، آنتونیونی را زیاد می‌دیدم و تشابهی بین الگوی مدرن آثارشان با «شطرنج باد» احساس کردم.
این نویسنده و مدرس سینما با اشاره به برخی انتقادات ناروا به فیلم «شطرنج باد» در دوران ساخت اثر ادامه داد: متن های موجود درباره «شطرنج باد» درباره سرهم بندی کارگردان در این کار بوده است! متاسفانه شرایط جوری است که گویی در ایران همه روشنفکر هستند تا وقتی که از آن‌ها نخواهیم درباره فیلمی نظر بدهند! همچنان می‌بینم هنوز عزیزانی هستند که شبیه به دهه ۵۰ درباره شطرنج باد نظر می دهند اما نکته کلیدی آن ساده است؛ اینکه چگونه باید فیلم ببینیم؟
وی ادامه داد: اگر درک فیلم «شطرنج باد» برای جامعه روشنفکری سخت است، پس کارهای ویسکونتی را چطور می‌بینند و می‌فهمند؟!
این منتقد عنوان کرد: حالا جالب است بگویم اکنون محمدرضا اصلانی به عنوان فیلسوف سینمای ایران شناخته می‌شود و دقیقا از سوی همان‌هایی که درباره شطرنج باد گفتند کارگردانش سینما را بلد نبوده است! دست‌کم باید آدم به یک حرف اعتقاد داشته باشد.
عقیقی درباره «شطرنج باد» گفت: برای تحلیل «شطرنج باد» به ابزاری نیاز است که یکی از راه‌های آن از طریق نقاشی و الگوی روایت مدرن است که ایده محرکی دارد و از مرحله‌ای که به راه می‌افتد به تدریج تغییر مسیر داده و به سمت الگوی تماتیک می‌رود.
مرتضی پورصمدی نیز در ادامه درباره کیفیت فیلمبرداری هوشنگ بهارلو در «شطرنج باد» بیان کرد: پنجاه سال پیش سربالایی خیابان جام جم هنوز خاکی بود و یک دوره فیلمنامه نویسی با تدریس فرمان آرا برگزار می‌شد. چند سال بعد او تصمیم گرفت مقابل فیلم فارسی تشکیلاتی را راه بندازد که متفاوت از جریان رایج فیلمسازی باشد. اولین فیلمنامه مصوب بعد از این تصمیم شطرنج باد بود و بهمن فرمان آرا استوار پای این کار ایستاد. سال ۷۵ آشنایی من با اصلانی آغاز شد و بعدتر شانس همکاری در ده‌ها مستند با او و همچنین فیلم بلند «آتش سبز» را نیز داشتم.
وی افزود: محمدرضا اصلانی از فلسفه می‌آید و اندیشه‌اش تناور و عمیق است. کار کردن با او ساده نیست. در نتیجه رنج بسیار خوشی است که وقتی با او رو به رو هستیم.، در کار نصیب‌مان می‌شود، جذابیت آن در یادگیری است. او یک بار قبل از شروع کار 50 نقاشی را آورده بود و چند ماه این نقاشی‌ها را با یکدیگر می‌دیدیم. و در چند تایی از آن‌ها منبع نور شمع بود. شمعی که گاهی پنهان است و بازتاب آن روی اشیا و صورت‌ها وجود دارد. قطعا اصلانی در شطرنج باد بارها نقاشی‌ها را با آقای بهارلو چک کرده است و ذره‌ای نیز از تفکرش کوتاه نیامده است. ترکیب عوامل این فیلم از الیت‌ترین افراد آن روزگار است. «شطرنج باد» محصول تلاش حیرت‌آوری از بهارلو و محمدرضا اصلانی است.
وی افزود: بهارلو نیز در این فیلم دست همه ما را می‌گیرد و به جهان نیمه تاریکی با ده‌ها نقاشی درخشان می‌برد.
در ادامه محمدرضا اصلانی بیان کرد: در زمانه‌ای که مردم گرفتار نان و جان با هم هستند، شاید چندان خوشایند نباشد اینجا درباره شطرنج باد بگویم، من دل چرکین تر از آن هستم که درباره اثری از دست رفته صحبت کنم. این فیلم همان‌طور که 50 سال پیش به معنایی از دست رفت نمادی از دست رفتن سرزمین خودم نیز هست. شاید حق ناشناسانه هست اگر بگویم چندان خوشحال نیستم که امروز به این فیلم توجه می‌شود. نه به معنای بی احترامی من بلکه معتقدم این اثر می‌توانست در زمان خود نقش راهگشایی داشته باشد و اگر نتوانست، اکنون هم نقشی ندارد و این مراسم فقط یک ستایش است و راهی را باز نمی‌کند؛ تنها هشداری است که جامعه کنونی دریابد سره را از ناسره درست تشخیص بدهد. اما این هم نامحتمل است. زیرا ناسره‌ها چنان فضای جامعه را پر کرده‌اند که جایی برای سره‌ها نیست.
وی افزود: بازگشایی صحبت درباره این فیلم برای من بازگشایی زخمی کهنه است که تا قبل از آن بسته مانده بود. این رنج دوباره‌ای برای من است. انگشت اتهام خودم را بلند می‌کنم به سوی زخمی که نه فقط بر سینما که برفرهنگ و هنر و ملیت وارد شده است. مساله بعدی تشکر از سعید عقیقی است که در دهه 60 فیلم را به اصطلاح باقلدری دید! همچنین باید بگویم من می‌خواستم صدا در صحنه کار کنم اما امکان پذیر نبود و خود بازیگرها جای خود صحبت کردند و این کاری نبود که در آن تاریخ معقول باشد.
این سینماگر برجسته خاطر نشان کرد: وقتی راهی بسته می‌شود، تنها راه یک فیلم نیست که بسته شده است. بلکه راه یک جامعه و نگرش آن است که تنزل می‌یابد. به دنبالش خرافه‌ها به جامعه راه می‌یابند که عمدتا اجتماعی هستند. جامعه‌ای که زیبا نمی‌بیند اخلاقی نیست. اگر این جامعه اکنون پوشش غیراخلاقی به خود گرفته به این دلیل است که چشم‌انداز زیبایی ندارد. و این کاری است که منتقدان آن دوران و این دوران و مدیران حوز‌های مختلف با هم انجام می‌دهند.
اصلانی بیان کرد: ما با حذف فیلم‌های مهم تاریخ ایران تاریخیت سینمای خود را از دست داده‌ایم و سینما که امروز پرچم همه ملت‌هاست در ایران گویی افراشته نیست. زخم کهنه من هم یک زخم کهنه ملی است. در نهایت باید از تهیه کننده و بازیگرانم و همه کسانی که در «شطرنج باد» با اشتیاق با من همراهی کردند، تشکر کنم. از نویسندگان کتاب «شطرنج باد» به ویژه مقاله اول ممنونم. روند این کتاب را راسخ دیدم و همچنین مطلب سحر خوشنام ظرافتمندی دارد.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار