محمد زارعی*
چرا مجسمه علی دایی را نمیسازیم؟
نوشتن از علی دایی و اتفاقات پیرامونی او برای خود من در بیش از دو دهه کار در رسانههای ورزشی یکی از لذتبخشترین مطالبی است که قلم خود به خود به نگارش میآید.
کسی که در فوتبال به هر آنچه که میشد و میتوانست رسید؛ آنهم فقط و فقط با اراده و تلاش مثال زدنیاش...
دایی در همان زمان بازیگری و بعد از آن در کسوت مربی و کارشناس فوتبال هیچگاه دست از اقدامات خیریه در کنار کارهای اقتصادیاش بر نداشت. او آنقدر بزرگ است که رونالدو هم بعد از شکستن رکوردش برایش در صفحه شخصی خود از او مینویسد. دایی مطمئنا یکی از بزرگترین مهاجمان نه تنها ایران بلکه تاریخ دنیا است و تا سالهای متمادی نام او در کنار بزرگانی مثل رونالدو دیده میشود. نامی که هیچگاه نه در فوتبال ما خاموش میشود و نه از فوتبال دنیا.
او را باید در ردیف زیدان، بکام، ماتیوس و دیگر بزرگان عصر بازیگریاش گذاشت. به جرات میتوان گفت دایی در این دوران، منحصر به فردترین کسی است که با اینکه مدتها است فعالیت فوتبالی نمیکند اما همواره اخبار خاصی را در موردش میشنویم که در راس خبرها قرار میگیرد. دایی برخلاف خیلی از هم دورهایهایش که اتفاقا برای خودشان ستاره هم بودند اما فراموش میشوند فراموش شدنی نیست و فراموش نخواهد شد. بعضی از هم دوره ایهای دایی که نشان دادند در مربیگری هنری ندارند برای اینکه فراموش نشوند دست به دامن برنامههای اینترنتی شدند و در این برنامهها از روسای قبلی فدراسیون تا بسیاری از همبازیشان که اتفاقا در مربیگری کارنامه مناسبی دارند مانند خود دایی و نکونام را به سخره میگیرند و سر یکسری موضوعات تاریخ گذشته به آنها حمله میکنند.
اما دایی در همین چند ماهه که به اصطلاح از مربیگری دور بوده و به کارهای شخصیاش میپردازد چندین بار مربیگری تیم ملی را رد کرده و تقریبا از بسیاری تیمهای صاحب نام پیشنهادیی داشته که رد کرده است. دایی حتی چند پیشنهاد از خارج کشور هم در دست داشته مانند پیشنهادی که از تیم ملی سوریه دریافت کرد اما نپذیرفت.
اخیرا دو موضوع مهمی که خیلی نگاهها را بیشتر از قبل متوجه علی دایی کرد یکی کشف یک نوع ماهی جدید و نامگذاری آن به نام علی دایی بود. کاری که در طی سالهای اخیر در مورد بعضی از شخصیتهای بزرگ و صاحب نام مانند اوباما، و... انجام شده بود. اما بعضی هواداران رقیبان دایی و کسانی که شاید در گذشته به نوعی با دایی مشکل داشتند شروع به تمسخر کردند. اما واقعیت این است در دنیا دیگر نوع جدیدی از شیر، پلنگ و ببر و... کشف نمیشود که بخواهند نام آن را علی دایی بگذارند یا مشابه همین در امریکا هم اتفاق بیفتد که بخواهند نام گونهای جدید از شیر یا پلنگ را نام رییس جمهورشان بگذارند. الان گونهای ماهی است که نام اوباما را رویش گذاشتند اما در مورد آبریزان احتمال کشف نوعهای جدیدی وجود دارد. یکی دیگر از موضوعاتی هم که در هفتههای گذشته نگاه میلیونها نفر را به سوی دایی برد نجات یک خانم از پای چوبه دار و آزادیاش بعد از سالها از زندان بود. البته این موضوع را دایی به مانند هزاران کار خیری که میکند و رسانهای نمیشود رسانهای نکرد بلکه خود آن خانم با انتشار کلیپی این موضوع را رسانهای کرد.
اما نکتهای که وجود دارد دوباره تعدادی معدود از روی حسادت و عناد خواستند با مطرح کردن مسائل حاشیهای این موضوعات پیرامون دایی را تحت الشعاع بگذارند. سوای بعضی شیطنتهای رسانهای اما متاسفانه شاهد بودیم که در یک برنامه اینترنتی هم به دایی کنایه زدند!... اینجا آدم یاد حرف خود دایی و محمد تقوی بعد از اتفاقات پیرامون مهدی طارمی و اسکوچیچ میافتد که هر دو عزیز تاکید داشتند در فوتبال ما حسادت حرف اول را میزند. تقوی به صراحت تاکید داشت حتی از داخل تیم ملی به طارمی و جایگاهی که دارد و درخششی که دارد حسادت میکنند. دایی هم به نوعی دیگر تلویحا همین حرف را زد اما واقعا فوتبال ما اینطور است؟! حتی پیشکسوتان سرشناش هم به موقعیت کسی مثل دایی حسادت میکنند! مگر این دنیا چه ارزشی دارد؟ آنها باید از کارهای خوب دایی و امثال دایی پیروی کنند تا نام آنها نیز همواره به نیکی یاد شود.
مگر در این فوتبال کسی بزرگتر از دایی داریم؟! شاید برای همین حسادتها است که تا الان مجسمه دایی را نساختیم تا به جهانیان نشان دهیم ما قدر ارزشمندترین فوتبالیست تاریخ خود را نمیدانیم. اما افسوس و صد افسوس ... شاید یکی از دلایل اصلی که فوتبالمان آنطور که باید و شاید پیشرفت نمیکند همین مسایل از روی حسادت باشد و اینکه نه بازیکنان نه پیشکسوتان پشت هم نیستند. کاش فضایی به وجود بیاید تا در فوتبال حسادتها را کنار بگذاریم و پیشرفتمان هم بیشتر شود و فضای انسانیتر را در فوتبالمان شاهد باشیم تا نسلهای جدید هم از آن تبعیت کنند.
*روزنامهنگار
منبع: خبرآنلاین
ارسال دیدگاه