بهای جوانی خونخوارترین زن جهان!
تهران (پانا) - ماجرا به مجارستان در اوایل قرن هفدهم میلادی برمیگردد؛ به داستان زنی که میگویند به سبب سنگدلی توام با خونسردیاش یکی از مخوفترین چهرههای تاریخ است.
به گزارش روزنامه اعتماد، اواخر دسامبر ۱۶۱۰ (یا شاید هم ۱۶۰۹) دستگیر شد اما از چند سال قبل از آن خیلیها میدانستند که او چه جنایتهایی مرتکب شده و مرتکب میشود. نامش الیزابت باتوری بود؛ دختری متعلق به طبقه حاکم مجارستان؛ از خاندانی که در پیشینهاش چند شاه و تعداد زیادی کاردینال و قاضی و شوالیه دیده میشد. الیزابت در پانزده سالگی با فرنک ناداشدی ازدواج کرد و در قلعهای از قلعههای شوهرش واقع در چاختیتسی (واقع در غرب اسلواکی امروز) ساکن شد. هر چند این ازدواج برنامهریزی شده و از اساس برای مصالح سیاسی بود، فرنک همسرش را بسیار دوست داشت و جز به ندرت مانع تفریحاتش نمیشد. حتی اتاق بزرگی در قلعه را به او داد تا از آن برای «بازیهایش» استفاده کند. الیزابت باتوری در آن اتاق چه میکرد؟
نوشتهاند خدمتکارانش را به آنجا میبرد و شکنجه میکرد و گاهی هم آنان را میکشت. جز خدمتکارانی که در قلعه زندگی میکردند، شماری از مردم آن ناحیه را هم به بهانهای به آن اتاق کشاند و سربهنیست کرد. ملایمترین تنبیه او برای خادمان خطاکارش این بود که آنان را محکم به صندلی میبست، به تن و بدنشان عسل میمالید و هزاران زنبور یا مورچه بزرگ را به سمتشان رها میکرد.
تا زمانی که فرنک زنده بود، تفریحات الیزابت از تنبیه و شکنجه فراتر نمیرفت اما شوهر سال ۱۶۰۳ (یا همان حوالی) از دنیا رفت و الیزابت را با تمایلات جنونآمیزش تنها گذاشت. البته تنها که نه، ندیمهای به نام ایلونا و جادوگری به اسم دُروتا همیشه همراه الیزابت بودند و به او در اجرای نیتهایش کمک میکردند. دختران جوان را به قلعه میبردند و بعد از چند روز یا چند هفته شکنجه میکشتند. میان مردم روستاهای اطراف قلعه شایع بود کسی که قدم به آن قلعه بگذارد دیگر برنمیگردد. اما چرا او چنین میکرد و چرا همه قربانیانش دختران جوان بودند؟
گویا به تلقین ندیمه و جادوگر (یا یکی از این دو) باور داشت گرفتن جان دختران جوان و نوشیدن و حمامکردن در خون آنان بهایی است که باید برای جوانماندن خودش بپردازد. البته این خرافهای موهوم بود و واقعا تاثیری در جوانی الیزابت نداشت اما او به جای پذیرش این واقعیت که پیری گریزناپذیر است، مدام دیوانهتر میشد و برای خون بیشتر، جان عده دیگری را میگرفت.
تا سال ۱۶۱۰ هر کاری دلش خواست، کرد. چنان که بالاتر اشاره شد خانوادهاش قدرتمندترین خانواده در آن منطقه بودند و زور کسی به او - که پشتوانهای قوی داشت - نمیرسید. نه کسی از نزدیکانش جلوی او را گرفت و نه مقامات محلی یا کشوری جنایتهای او را - که گاهی خبرش به بیرون درز میکرد - مهم میدیدند. تا زمانی که قربانیانش دختران روستایی بیپناه از خانوادههای دهقانان بودند کسی به جنایتهای او توجه نکرد. اما الیزابت چند نفر از دختران اشراف را هم به قلعه کشاند و زیر شکنجه کشت. خبر به دربار مجارستان رسید و شاه ماتیاس (بعدتر ماتیاس دوم) از آن چه در چاختیتسی میگذشت، آگاه شد. به دستور شاه هم الیزابت و هم دو همدستش را دستگیر کردند و معلوم شد که آنان حداقل ۸۰ نفر را در آن قلعه کشتهاند. ندیمه و جادوگر را اعدام کردند اما خود الیزابت را در اتاقی از اتاقهای همان قلعه - که جز از دریچهای کوچک به بیرون راه نداشت - حبس کردند. طبق حکم شاه او حق خروج از آن اتاق و صحبت با کسی را نداشت. الیزابت باتوری حدود سه سال در آن اتاق زندانی ماند و تابستان ۱۶۱۴ همانجا مرد.»
ارسال دیدگاه