محمدجواد مهریار*
سه اقدام مهم و راهبردی امام حسن عسکری (ع)
حجت خدا، امام حسن عسکری (علیهالسلام) در هشتم ربیع الثانی ۲۳۲ هجری، در مدینة الرسول به دنیا آمد.
پدر ایشان حضرت امام هادی (علیهالسلام) و مادر ایشان بانویى دانا و پارسا بود که او را حدیث یا سلیل مىخواندند.[۱] کنیه ایشان ابومحمد بود و مردم ایشان را به ابن الرضا (علیهالسلام) میشناختند.[۲] دوران امامت ایشان حدود شش سال بود که نزدیک به سه سال آن را حضرت در زندان خلیفه جور عباسی سپری کرد.
بشارت به امامت حضرت عسکری (علیهالسلام)، سالها قبل از ولادت ایشان در کلام ائمه اطهار (علیهمالسلام) داده شده بود. به عنوان نمونه، امام جواد (علیهالسلام) در مورد امامت ایشان میفرمایند: «پیشواى پس از من، فرزندم على است. فرمان او فرمان من و گفتار او گفتار من و اطاعت از او اطاعت از من است. پیشواى پس از او فرزندش حسن است.»[۳] جایگاه امام عسکری (علیهالسلام) در میان مردم و حاکمان هم عصر با ایشان، باعث شده بود تا دوست و دشمن به مقام شامخ حضرت اقرار کنند.
احمد بن عبیدالله بن خاقان، وزیر دربار عباسى در عصر امام عسکری (علیهالسلام) و دشمن اهل بیت (علیهمالسلام) و شیعیان بود. وی که به عنوان فرد ناصبی مذهب شهره است، در توصیف شکوه و عظمت و مقام والای امام حسن عسکری (علیهالسلام) میگوید: «در شهر «سرمنرأى» هیچ کس از علویان را همچون حسن بن على بن محمد بن الرضا (علیهمالسلام) نه دیدهام و نه میشناسم. در وقار، سکوت، عفاف، بزرگوارى و کرم، در میان خاندانش و همچنین نزد سلطان و تمام بنىهاشم همتایى چون او ندیدم. بنىهاشم او را بر سالخوردگان و توانگران خویش مقدم مىدارند و بر فرماندهان و وزیران و دبیران و عوام الناس او را مقدم مىکنند و درباره وی از هر کسى که پرس و جو کردم، ابامحمد را درغایت شکوه و ابهت و دارای جایگاهى والا و گفتار نیکو یافتم و دیدم که او را بر خاندان و مشایخش و دیگران مقدم مىشمارند و دشمن و دوست از او تمجید مىکنند.»[۴]
با آنکه حکومت عباسی مانع دیدار مردم با حضرت بود و شرایط سختی را برای حضور یافتن خدمت امام (علیهالسلام) ایجاد کرده بود، اما هرگاه به دستور حاکم عباسی امام (علیهالسلام) احضار میشدند جمعیت عظیمی از مردم به استقبال ایشان میآمدند.
با بررسی سیره زندگانی امام حسن عسکری (علیهالسلام) سه اقدام راهبردی مهم بهدست میآید.
تقیه شدید
از آنجا که امام عسکری (علیهالسلام) در سختترین شرایط ممکن زندگی میکردند و هدف مهم حضرت زمینه سازی براى غیبت ولی الله بود، از تقیه به عنوان استراتژی خاص در این شرایط بهره می بردند. حضرت به عنوان رهبر جامعه اسلامی با استفاده از تقیه، علاوه بر حفظ جان شیعیان در مقابل حکومت جور عباسی، ارتباط خود با مردم را به بهترین شکل حفظ کرده بودند. داود بن اسود میگوید: «سرورم (امام عسکرى علیهالسلام) مرا فرا خواند و چوبى که گویا پایه درى بود، گرد و کشیده به اندازه کف دست، به من داد و فرمود: این چوب را به عَمرى (یکى از نمایندگان مقرب آن حضرت) برسان. به راه افتادم؛ در خیابانى با یک سقّاء که استرى داشت رو به رو گشتم. استر راه مرا سد کرده بود. سقّاء بانگ زد که راه را باز بگذار. من همان تکه چوب را بالا بردم و بر استر زدم، چوب شکست. به قسمت شکستگى چون نگاه کردم، چشمم به نامههایى که در آن تعبیه شده بود، افتاد. شتابان چوب را در آستینم پنهان کردم..[۵]«.
زمینه سازی معرفی امام زمان (عجلاللهفرجه) و بیعت با مهدی موعود
یکی از شاخصترین فعالیتهای امام عسکری (علیهالسلام)، زمینهسازی ایشان برای آگاهی شیعیان از چگونگی دوران غیبت و نحوه رابطه با حضرت بقیهالله (عجلاللهفرجه) است. در فضیلت و شناخت حضرت بقیةالله (عجلاللهفرجه) احادیث فراوانى وجود دارد که از پیامبرخدا (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) صادر شده است اما تأکید امام عسکرى (سلام اللهعلیه) بر این امر تأثیر بسزایى داشت؛ چون آن حضرت شخصاً مهدی موعود (عجلاللهفرجه) را به یاران و خواص شیعه معرفی کردند. بعضی از شیعیان توفیق زیارتش را داشتند و از حضور در محضرش استفاده کردند. تدبیر امام (علیهالسلام) سبب شد شیعیان علاوه بر آنکه با آثار و برکات ولی خدا در غیبت آشنا شوند، از معارف مهدویت نیز به بهترین شکل ممکن آگاهی یابند. تمثیلهای امام عسکری (علیهالسلام) در مورد مهدی موعود و توضیح ویژگیهای بارز فرزند بزرگوار خود با استناد به آیات قرآن، حجت را برای همگان تمام کرد.
احمد بن اسحاق اشعرى می گوید: بر امام حسن عسکرى (علیهالسلام) وارد شدم و خواستم درباره جانشینش بپرسم. اما آن حضرت خود بدون مقدمه فرمود: «احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفرید زمین را از حجت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالى نخواهد گذارد. به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مىشود و باران فرو مىبارد و برکات زمین برون مىآیند. گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچهاى روى دوش گرفته بود، صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت. سپس امام فرمود: احمد! اگر ایمان تو به خداى عزوجل و به حجتهایش مشخص نمىبود، این کودکم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسى است که زمین را از عدل و داد پر مىکند، پس از آنکه از ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امت، همچون حکایت خضر و همانند داستان ذوالقرنین است. به خدا سوگند! چنان غیبت درازى کند که هیچ کس از هلاکت در آن رهایى نیابد، مگر آن که خداوند او را بر اعتقاد به امامتش استوار کرده و در طول این مدت با دعا براى تعجیل فرجش همراهى کرده باشد.»[۶]
مرجعیت خردمندانه دینی
از آن جهت که مرجعیت علمی و دینی ائمه شیعه (علیهمالسلام) در امتداد رسالت نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) شکل گرفته است باید کیان و موجودیت اجتماعى آن بر همگان مشخص شود. امام حسن عسکری (علیهالسلام) همزمان با ایجاد شبکه وکالت، جامعه شیعه را به سمت عالمانی هدایت کردند که در دوران غیبت کبری، نائبان حضرت بقیةالله (عجلاللهفرجه) خواهند بود؛ از این رو در دوران امام عسکرى (علیهالسلام)، شالوده نظام مرجعیت تحکیم یافت و نقش دانشمندان شیعه، به این اعتبار که آنان وکلا، نواب و سفیران امام معصوم (علیهالسلام) هستند، برجستگى ویژهاى پیدا کردچنان که روایات فراوانى از امام عسکرى (علیهالسلام) درباره نقش علماى دینى در بین مردم منتشر شد که یکى از آنها همان روایت معروفى است که ایشان از امام صادق (علیهالسلام) روایت میکنند.
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفسش مخالفت کند و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام واجب است که از او تقلید کنند و البته این ویژگیها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند.»[۷]
ایجاد شبکه وکالت سبب شد مرجعیت علمی و دینی ائمه اطهار (علیهمالسلام) به وسیله علمای شیعه تا عصر حاضر امتداد داشته باشد و شیعیان، احکام و مسائل دینی خود را مستقیم از عالمانی دریافت کنند که جانشینان بر حق ائمه معصومین (علیهمالسلام) هستند.
پینوشت:
[۱]. مجلسى، بحار الأنوار، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳، ج۵۰، ص۲۳۸؛ «اسْمُ أُمِّهِ عَلَى مَا رَوَاهُ ... مِنَ الْعَارِفَاتِ الصَّالِحَاتِ.»
[۲]. بحار الأنوار، ج۵۰، ص۲۳۶؛ «كُنْيَتُهُ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ لَقَبُهُ الْخَالِص»
[۳]. بحار الأنوار، ج۵۰، ص۲۳۹؛ «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ... ابْنِهِ الْحَسَن.»
[۴]. شیخ کلینى، کافی، دارالکتب الإسلامیة - تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص۵۰۳؛ «كَانَ أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ خَاقَانَ عَلَى ... ذَوِی السِّنِّ مِنْهُم.»
[۵]. مجلسى، بحار الأنوار، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۵۰، ۲۸۳؛ «عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْأَسْوَدِ قَالَ...وَ يَشْتِمُ صَاحِبِی»
[۶]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، دارالکتب اسلامیه - تهران، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۳۸۴؛ «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِی قَال ... وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِه.»
[۷]. طبرسى، إحتجاج، نشر مرتضى - مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق، ج۲، ص۴۵۸؛ «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاء ... لَا جَمِیعَهُم.»
*کارشناس دینی
ارسال دیدگاه