مهدی رضا خادملو*
بدرود قهرمان و پهلوان کشتی گلوگاه و استان مازندران جناب محمود امیرخانلو
کسی که یک عمر بر رقیبانش پیروز میشد و در تشک چون شیر میخروشید و چون پلنگ چابک بود؛ اگر زمین میخورد، دوباره به پا میخواست و تلاش میکرد که رقیب خود را شکست دهد، سرانجام در جدال با بیماری مهلک سرطان تسلیم شد.
شاید یکی از دلایل این شکست، هزینه های سرسام آور و کمرشکن درمان بیماری اش بود که توسط خانواده به سختی تأمین می شد. شاید هم یک بخش از آن به روحیه پهلوان شهرمان برمی گشت که نمی خواست برای تأمین هزینه های درمان سر خم کند.
قهرمان کشتی شهرمان از دنیای کشتی و برد و باخت های معمول در آن، یک چیز را به خوبی آموخته بود. این که همواره «عزت نفس» خود را حفظ کند.
مرحوم امیرخانلو برای مسابقات پیشکسوتان جهان در سوئیس انتخاب شد، اما نتوانست در این مسابقات شرکت کند چون هزینه اعزام می بایست توسط خود قهرمانان پرداخت می شد. او که کارمند ساده تربیت بدنی بهشهر بود و حداقل حقوق کارمندی را دریافت می کرد، برای امرار معاش، به کشاورزی و دامداری مشغول بود. طبیعتاً او نمی توانست هزینه سفر را پرداخت کند. به همین دلیل به این مسابقات نرفت، چون نمی خواست برای تٱمین هزینه سفر، عزت نفس خویش را زیر پا بگذارد.
پهلوان محمود امیرخانلو که در زمان غیرمتعارف ۲۷ سالگی وارد دنیای کشتی شد و پله های ترقی را به سرعت طی کرد، از اقبال هم برخوردار نبود، زیرا زمانی وی قهرمان و یا نفر دوم و سوم مسابقات کشور می شد که بحبوحه جنگ بود و اعزام تیم به خارج از کشور به ندرت اتفاق می افتاد. اما او از دنیای کشتی یک چیز را به خوبی آموخت و آن حفظ «عزت نفس» بود و این خصیصه را تا لحظه آخر حیات خود حفظ کرد. پهلوان کوبچی محله نه برای اعزام به مسابقات پیشکسوتان جهان و نه برای تامین هزینه سرسام آور درمان در برابر کسی گردن خم نکرد و عزت مند زندگی کرد.
قهرمان امیرخانلو، با وجود چابکی در تشک، در اجتماع شخصیت بسیار آرام، متین و سر به زیری داشت و کسی از وی غرور و تکبر ندید.
زمانی که بیماری اش شدت یافت آرام آرام نحیف شد و زیر بار هزینه های سنگین درمان مانده بود. فقط خانواده و اطرافیانش بودند که تلاش می کردند او کمتر درد بکشد. همانند پروانه به دورش می چرخیدند، با او درد می کشیدند اما به روی خود نمی آوردند تا وی ناراحت نشود. یقیناً آنان در این آزمایش الهی سربلند بودند. زیرا تمام قد و با هرچه در توان مادی و معنوی داشتند در راه خدمت به قهرمان شهرمان کوشیدند. اما دست تقدیر چنین سرنوشتی را برای مرحوم امیرخانلو رقم زده بود. بی تردید خانواده قهرمان در پیشگاه خداوند، مردم شهر و وجدان خود آسوده هستند زیرا تمام توان خود را به کار بستند.
بدرود ای قهرمان و پهلوان شهرمان.
خداحافظ ای نازنین مرد روزهای سخت
نام و یادت همواره در تاریخ گلوگاه ماندگار خواهد ماند. چون آنچه می ماند مرام، معرفت و ادب است که شما فراوان داشتید.
* تاریخ نگار شهرستان گلوگاه
ارسال دیدگاه