نورافکنی روی آسیبهای اجتماعی
تهران (پانا) - الیزابت باتوری، زن ترسناک اواخر قرن شانزدهم، طی 10 سال حدود150 تا 600 دختر را پس از شکنجه به قتل رساند؛ زمانی که هنوز حتی برادران لومیر به دنیا نیامده بودند تا چراغ سینما را روشن کنند.
بهگزارش ایران، باتوری تحت تأثیر تلویزیون یا هیچ روزنامهای نبود، چرا که در آن زمان خبری از روزنامه و تلویزیون نبود ولی حالا اگر پای قتل و خشونتی در میان باشد، رسانه به عنوان متهم یک پای میز محاکمه است. البته که نمیتوان منکر تأثیر رسانه بر مخاطب شد بویژه در سینما که هنوز هم بیرقیب میتازد. سینما و اساساً فیلم و سریال، جز سرگرم کردن مخاطب، قادر به قابل درک کردنِ مشکلاتی است که در دنیای واقعی، گنگ و غیرقابل درک است. در ایران اما همیشه مشکلاتی در اینباره وجود داشته است بویژه در نمایش تلخی و خشونت. فیلمی چون خانه پدری با واکنشهای تندی مواجه میشود؛ سالها توقیف میماند و بعد هم اکران آن متوقف میشود و شاید صدها سوژه اینچنینی که به اجرا و اکران نمیرسند. این اواخر سریال زخم کاری با نمایش صحنههایی خشن تابوها را شکست و البته شاید بهتر باشد بگوییم مسئولان در صدور مجوزها تابوشکنی کردند. پخش این سریال در شبکه نمایش خانگی، بهانه خوبی شد تا دوباره درباره ضرورت پرداختن به موضوع خشونت در فیلم و سریالها صحبت کنیم. اینکه اساساً وجود چنین موضوعات و صحنههایی در آثار تصویری ضرورت دارد؟ آیا در بهتر شدن فضای جامعهای ملتهب کمک خواهد کرد؟ حذف آن چه ضربههایی در پی دارد؟ و اینکه دنیا در مواجهه با تأثیرات منفی آن چه کرده است؟
ابراهیم ایرجزاد، نویسنده و کارگردانی است که در اثر اخیر خود، ماجرای قاتل سریالی زنان در مشهد را به عنوان سوژه انتخاب کرده و به آن پرداخته. فیلم هنوز به اکران عمومی نرسیده ولی در روزهای پایانی سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، خارج از بخش مسابقه برای خبرنگاران در سینمای رسانه به نمایش گذاشته شد. ایرج زاد معتقد است که مسأله این نیست که خشونت را نمایش بدهیم یا نه؟ مسأله این است که چرا باید آن را نمایش دهیم؟ او میگوید تا همین چند ماه پیش کشوقوسهایی درباره چرایی ساخت فیلم «عنکبوت» داشته است اما پرونده قتل بابک خرمدین آنها را از میان برداشته است. «چه کسی فکر میکرد که پدر و مادری سالخورده به این شکل دست به قتل فرزندان خود بزنند؟ این مسأله همه جامعه را در زمانی طولانی دچار شوک کرد. همان زمان، نظر افرادی که در زمان ساخت عنکبوت با آن مسأله داشتند، تغییر کرد و حتی ابراز کردند کهای کاش زودتر این فیلم اکران شود تا این آدمها و قصهها دیده شوند.»
در جهان بازتاب خشونت جزو جدا نشدنی آثار سینمایی و سریالها ست. تحلیلهای روانشناسی زیادی هم میتوان درباره آن انجام داد، مثلاً گفته میشود نمایش خشونت منجر به تخلیه حس خشم در مخاطب خواهد شد ولی در مقابل عدهای معتقدند که افراد در جامعه از این صحنهها الگوبرداری میکنند و تأثیرات بدی در رفتار آنها خواهد گذاشت. با توجه به فضایی که در جامعه ما حاکم است، کدام یک از این عقاید درستتر است؟
مسأله مهم در نمایش هر مسألهای نوع نگاه به موضوع، نوع نمایش و نوع طرح آن است. در واقع همین موارد است که کیفیت بحث را نسبت به نقطه دید مشخص میکند؛ اینکه خشونت با چه هدفی و در چه شکلی در یک اثر نمایش داده شود مهم است. در تاریخ سینمای ایران شکلهای مختلف نمایش خشونت را چه به شکل کلامی و چه به شکل فیزیکی در پردازش شخصیتها داشتهایم که اغلب آنها توسط کاراکترهای مرد بوده است و بیشتر سوژههای مورد خشونت هم زنان بودهاند. مسأله در جامعه ما این نیست که خشونت را نمایش بدهیم یا نه؟ مسأله این است که چرا باید آن را نمایش دهیم. من در دو فیلم قبلیام «تابستان داغ» و «عنکبوت» با این مسأله روبهرو بودم. پس از نمایش تابستان داغ، طیفی جبهه گرفتند که چه لزومی دارد، فیلمساز تا این اندازه بیپروا باشد و موضوع را به این شکل نشان دهد.
علت انتخاب موضوع خشونت و نمایش تلخ و گزنده آن در دو فیلمی که نام بردید چه بود؟
مسأله برای من این بوده و همچنان هم هست که شوک القا شده توسط قصه تلنگری برای مخاطبان باشد، بویژه در تابستان داغ که توسط مخاطبان هم دیده شد؛ چنین بازخوردهایی را گرفتم. معتقدم اگر در قصه اتفاق ناخوشایند و آسیب قابل جبرانی افتاده بود خانواده قصه و به تبع آن مخاطب، متوجه تأثیر سهلانگاری و عدم مسئولیتپذیری نمیشدند و ماجرا فقط به عنوان حادثهای عادی تلقی میشد ولی شوک القا شده توسط قصه برای برخی مخاطبان تلنگری برای تغییر رویکرد در نظم خانوادگی خود نسبت به مسئولیتپذیری بود. این تلنگر، محصول درجهای از نمایش بدون پرده ماجرایی است که در واقعیت جای جبرانی برای آن وجود ندارد. خوبی سینما این است که شما را در یک پروسه زمانی تحت تأثیر قرار میدهد و میتوانید نسبت به آن واکنش داشته باشید ولی در زندگی واقعی، وقتی رخداد هولناکی برای شما به وقوع میپیوندد هم شوک آن بیشتر است و هم تأثیر زیاد و مخرب غیرقابل جبرانی دارد. در فیلم عنکبوت هم به یک قاتل زنجیرهای که ۱۶ زن را به قتل رسانده بود، پرداخته شد. همان زمان برخی از مسئولان درگیر در صدور پروانه ساخت، میگفتند چرا باید چنین مسألهای باز شود و چنین خشونتی نمایش داده شود؟
دفاع من این بود که وقتی مسألهای کالبدشکافی شود و مورد بررسی و بازنگری قرار بگیرد حتما در دل قصه برای مخاطبان نکاتی خواهد داشت. آنها با دیدن فیلم میتوانند خود را به طور مشخصتر در مواجهه با آن پدیده ببینند و در این مواجهه به تجزیه، تحلیل و نتیجه درستی برسند. تمام این کش و قوسها وجود داشت تا اینکه پرونده بابک خرمدین مطرح شد. چه کسی فکر میکرد که پدر و مادری سالخورده به این شکل دست به قتل فرزندان خود بزنند؟ این مسأله همه جامعه را در زمانی طولانی دچار شوک کرد. همان زمان، نظر افرادی که در زمان ساخت عنکبوت با آن مسأله داشتند، تغییر کرد و حتی ابراز کردند که ای کاش زودتر این فیلم اکران شود تا این آدمها و قصهها دیده شوند.
برای آثار سینمایی جز جذابیت و سرگرمی، رسالتهای دیگری هم قائل هستند. حداقل اینکه در ایران بیشتر درباره این رسالت یا کارکرد با عنوان آگاهی بخشی صحبت شده است. جامعهای که هر روز در مواجهه با خشونت است و تاکنون هم راهحلی برای کاستن از آن داده نشده یا اگر داده شده موفق نبوده. از سوی دیگر سالهاست این بخش از زندگی واقعی و خشونت در رسانه مهم و تأثیرگذاری چون سینما حذف شده یا کمتر دیده شده است. از نظر شما پنهان ماندن چنین انگیزههایی در درامهای سینمایی چه تأثیری بر جامعه خواهد داشت؟
نباید این آدمها و واقعیتها را زیر فرش پنهان کنیم. متأسفانه ما این اتفاقات را نمایش نمیدهیم و بعد یک مرتبه بواسطه وقوع آنها در جامعه غافلگیر میشویم. این اتفاقات و حوادث تأثیر بسیار مخربی بر مردم و روان آنها خواهد گذاشت. خیلی تفاوت دارد که مردم تصمیم بگیرند، هزینه کنند، بلیت بخرند، در سالن سینما بنشینند و آن ماجرا و اتفاق را از زبان یک سینمای قصهگو بشنوند و ببینند تا اینکه با اخبار آن مواجه شوند. در این شرایط مخاطب پذیرفته قصهای را ببیند که در زمان حال واقعیت ندارد. بنابراین وقتی با آن مواجه میشود، دامنه تحت تأثیر قرار گرفتنش نسبت به زمانی که در مواجهه با خبر واقعی قرار میگیرد، بسیار کوتاهتر است. وقتی به ماجرا اینطور نگاه میکنید سینما محملی است که میتواند با پالایش موضوع و کانالیزه کردن آن، خشونت را در شکلی به مخاطب نمایش دهد که درک آن در جهان واقعی برای او آسیبپذیری بیشتری به همراه دارد. در سینمای جهان، خشونت به شکلهای مختلف و بعضاً در جنبه تجاری دیده میشود اما در ایران معمولاً خشونت برای فیلمساز دستاویزی است برای شخصیتپردازی، طرح موضوع و مسأله. مثل خشونت در خانه پدری یا هزاردستان. در
سریال هزار دستان آقای علی حاتمی قتلهایی را میبینید که به شکل ترور اتفاق میافتد و در برخی موارد اتفاقات آن به صورت واضح نمایش داده میشود. جلوی اکران «خانه پدری» را میگیریم در حالی که در همین یکی دو سال گذشته بارها ماجرای دخترهایی را شنیدهایم که به شکل بسیار هولناکتر توسط پدر یا برادرشان کشته شدهاند. اگر بخواهیم شکل کشته شدن این دختران در واقعیت را با آنچه در فیلم خانه پدری نمایش داده شد، مقایسه کنیم میبینیم که اصلا قابل مقایسه نیست. مگر میشود صحنه کشته شدن با داس یا تبر را نشان داد یا مثلاً صحنه کشته شدن بابک خرمدین که در پروسهای چند ساعته توسط مقدسترین تایتلها (پدر و مادر) صورت گرفته است. وقتی این مسائل پالایش شده و در فیلمی مثل خانه پدری نمایش داده میشود، میبینیم که جلوی اکران و دیده شدن آن گرفته میشود. این روند هیچ نتیجهای جز غافلگیر شدن مردم در دنیای واقعی ندارد. وقتی این موضوعات در فیلمها و سریالها نشان داده میشود، معلمان، مشاورها و سایر افراد در برابر دیگرانی که با چنین مشکلاتی به آنها مراجعه میکنند، مسأله را جدیتر میگیرند.
در سینمای جهان خشونت یکی از ارکان آثار است و حتی اغلب، مهمترین و پربینندهترین سریالهایشان از گذشته تاکنون با صحنههای بسیار خشن همراه هستند از سوپرانوز گرفته تا پیکی بلایندرز یا خانه کاغذی. به هر حال آنها سالهاست درباره تأثیر رسانهها کار کردهاند و قطعاً برنامهریزان آنها هم نگران جامعه و تأثیرات مخرب عوامل گوناگون بر مردم جامعه خود هستند اما چطور با آن مواجه شدهاند؟
در کشورهای دیگر با در نظر گرفتن رده سنی برای مخاطب با این مسأله مواجه شدهاند. این مسأله امروز و دیروز نیست، مثلاً خشونت در جنایت و مکافات داستایوفسکی هم وجود دارد. آنها در آن طرف دنیا متوجه شدند که اساساً پرداختن به این موضوعات از نظر روانشناسی و جامعه شناسی مفید به فایده است تا نپرداختن به آن. نتایجی که از ساخته شدن و دیده شدن این آثار گرفتهاند هم اصولاً دلالت بر این دارد که مفید بوده است؛ البته که کنترلهای محدودی صورت گرفته اما توقیف و مهر و موم آن در آثار آنها جایی ندارد.
ارسال دیدگاه